جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samandoon :D
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
کاش می شد امتحانات را حرام اعلام می کردن چون امتحان فقط یکی است اونم امتحان خدا 🤣🤣🤣🤣 اگه این کار را بکنن من به شخصه نهم میرم حوزه
 
ما جامه نمازی به سر خم کردیم
وز خاک خرابات تیمم کردیم

شاید که درین میکده‌ها دریابیم
آن یار که در صومعه‌ها گم کردیم
 
افق دیدمان را، سرتاسر مه گرفته
کور شده‌ایم با سفیدی مه اطرافمان
موانع پیش را نمی‌بینیم
لذت مسیر هم از ما گرفته شد
و جای خود را به سفید مطلق داد
سفید ترسناک است
همه چیز را در خود حل می‌کند
می‌بلعد و هضم می‌کند
 
به غیر از بوسه کز تکرار، رغبت را کند افزون
کدامین قند را دیگر مکرر می توان خوردن

صائب
 
هیچ وقت خودتو برا کسی کوچیک نکن
شده بیخیالش شو ولی شخصیت خودتو حفظ کن
 
امروز کسی محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم، کسی یار کسی نیست
هر مرد شتر دار اویس قرنی نیست
هر شیشه گلرنگ، عقیق یمنی نیست
هر سنگ و گلی، گوهر نایاب نگردد
هر احمد و محمود، رسول مدنی نیست
بر مرده دلان پند مده خویش نیازار
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست
با مرد خدا پنجه میفکن چو نمرود
این جسم خلیل است، آتش زدنی نیست
خشنود نشو دشمن اگر کرد مبحت
خندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیست
 
ما با کشتی سانچی غرق شدیم
با پلاسکو سوختیم
با پرواز ۷۵۲ سقوط کردیم
و با متروپل ویران شدیم
و هنوز اجسدامون نفس میکشن ...!
 
تو یه ذره ام شبیه کسی که پاره تنم بود نیستی
تو عوض شدی که حالا سر هیچ و پوچ تو روم وامیستی
 
گرچه من می روم اما به جهان خواهد ماند
به یقین تا به ابد قصه ی افسانه ی من...:)
 
گفتند خداوند را چگونه میبینی؟
گفت آنگونه که میتواند مچم را بگیرد اما دستم را میگیرد (:
 
کارما میگه:
تو هرچقدرم ب من ظلم کنی
من یه روز یادم میره ظلم تورو
ولی دنیا این ظلم رو یادش نمیره
یه تو دهنی محکم تر ب وقتش بهت میزنه
 
من از یاد می‌برم
آن‌چه ‌را که یاد گرفته‌ام
در مدرسه
آینده تقسیم بر ترس
حاصل‌اش فراموشی‌ست
زندگی تقسیم بر ترس
حاصل‌اش جنون است
فراموشی تقسیم بر جنون
حاصل‌اش جنگ است
من هنوز می‌دانم
که حاصل‌ ضرب ترس و جنون
زندگی‌ست
این را هم می‌دانم
که حاصل‌ ضرب ترس و فراموشی
آینده‌ست
من اما نمی‌فهمم
که این چه آینده‌ای‌ست؟
و چه می‌شود
حاصل‌ضرب ترس
در ترس؟
و آسودگی دیگر چیست؟
ما در کودکی
حساب کردن آموختیم
برای چه؟

اریش فرید - من از یاد میبرم
 
درخت گفت «دلتنگم. کاش آزادم آفریده بود، چون تو.» انسان گفت: «اینگونه ناشیانه اگر می‌دوم، ریشه‌هایم را بریده‌اند!»
- الیاس علوی
 
مرجان لب لعل تو مرجان مرا قوت
یاقوت بنامم لب لعل تو، یا قوت
قربان وفاتم، به وفاتم نظری کن
تا بوت مگر بشنوم از رخنه تابوت

عباس صبوحی
 
Back
بالا