جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samandoon :D
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
این بازی زمونست
آخه منم جوونم
همه میگن دیوونست
اینو خودم میدونم
،،،،،،،،
عشق تو نازنینم
شبگرد کوچه ها کرد
....
*زنده یاد سوسن*
 
تو که فراموش نمیشی؛ فقط سپرده میشی به خاطرات، به گذشته، میشی یه تیکه غمِ تجزیه نا‌پذیر تو دورترین نقطه‌ی ذهنی.
 
عاشق زارت منم مجنون دیدارت منم
بیمار بیمارت منم من
اومدی مستم کنی از بی کسی خستم کنی
جوری وابستم کنی تو
خوش نه سازم تویی باران آوازم تویی
هر چی که میسازم تویی تو
بهترین درمونمی چشم و چراغ خونمی
هر چی که من میخونمی تو
کل دنیامی نور چشمامی
اون که میخوامی عشق و رویامی
فکر فردامی تا ابد بامی
عاشق زارت منم مجنون دیدارت منم
بیمار بیمارت منم من
اومدی مستم کنی از بی کسی خستم کنی
جوری وابستم کنی تو
خوش نه سازم تویی باران آوازم تویی
هر چی که میسازم تویی تو
بهترین درمونمی چشم و چراغ خونمی
هر چی که من میخونمی ت
کل دنیامی نور چشمامی
اون که میخوامی عشق و رویامی
فکر فردامی تا ابد بامی
 
مثل تموم عالم حال منم خرابه خرابه خرابه
مثل تموم بختا بخت منم تو خوابه تو خوابه تو خوابه
سنگ صبورم اینجا طاقت غم نداره نداره نداره
طاقت اینکه پیشش گریه کنم نداره نداره نداره
حالی واسم نمونده دنیا برام سرابه
داد میزنم که ساقی میخونه بی شرابه
یادی نکردی از من راه رفاقت این نیست
اشکی برام نریختی عشق و صداقت این نیست
دشمن راه دورم درد دلم زیاده
جاده به جز جدایی چیزی به من نداده
 
عشق یعنی :
هزار بار دوستت داشته باشم
اما هر بار احساس کنم که
اولین بار است که عاشقت شدم....

"نزار قبانی"
 
هرکس بد ما به خلق گوید
ما چهره زغم نمی خراشیم

ما خوبی او به خلق گوییم
تا هردو دروغ گفته باشیم
 
برو تعارف نداریم
اون اقازادس و من ی سرباز فراری



هق
 
مرا با چشمانت عاشق نشو، چه بسا از من زیباتری بیابی ؛ مرا با قلبت عاشق شو که قلب ها هرگز مشابه هم نیستند...
نزار قبانی
 
مشرق و مغرب اَرْ رَوَم، وَرْ سویِ آسْمان شَوَم
نیست نشانِ زندگی، تا نَرَسَد نشانِ تو...
 
من
معنی واژه‌ی "درد" بودم
و او
حرف به حرفش "د ر م ا ن" بود...
 
در بلور اشک من یاد تو بود
در سکوت سینه فریاد تو بود
مخمل سرخ شفق رنگ تو داشت
پرده های ساز آهنگ تو داشت
 
Back
بالا