مشاعره

[خرامان]

دستی که در فراق تو می‌کوفتم به سر
باور نداشتم که به گردن درآرمت

ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسپ
خاطر آسوده ازین گردش ایام بخسپ

 

[خرامان]

ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسپ
خاطر آسوده ازین گردش ایام بخسپ

پیاده شد از اسب رستم چو باد
به جای کله خاک بر سر نهاد

 

[خرامان]

پیاده شد از اسب رستم چو باد
به جای کله خاک بر سر نهاد

دریغ آن رخ و برز و بالای تو
دریغ آن همه مردی و رای تو

 

[طوطو]

دریغ آن رخ و برز و بالای تو
دریغ آن همه مردی و رای تو

وقتی که پرسشی کنی اصحاب درد را
چون من شکسته دل ترم اول مرا بپرس

 

[.A.]

وقتی که پرسشی کنی اصحاب درد را
چون من شکسته دل ترم اول مرا بپرس

سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش

 

[صآبا]

سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش

شب تاریک و سنگستان و من مست
قدح از دست من افتاد، نشکست

 

[طوطو]

شب تاریک و سنگستان و من مست
قدح از دست من افتاد، نشکست

تمنای وفاداری مرا هرگز نبود از تو
ولی ای بی وفا، از بی وفا هم انتظاری هست

 

[صآبا]

تمنای وفاداری مرا هرگز نبود از تو
ولی ای بی وفا، از بی وفا هم انتظاری هست

تا که نامی شدم از نام نبردم سودی
گر نمردم من و این گوشه گمنامی‌ها

 

[طوطو]

تا که نامی شدم از نام نبردم سودی
گر نمردم من و این گوشه گمنامی‌ها

از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم
خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم

 

[خرامان]

از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم
خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم

مبر ز من که رگ جان من بریده شود
بیا که با تو مرا صدهزار پیوند است

 

[صآبا]

مبر ز من که رگ جان من بریده شود
بیا که با تو مرا صدهزار پیوند است

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

[Calmboy2003]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

 

[خرامان]

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

یارب آن شاهوش ماهرخ زهره‌جبین
در یکتای که و گوهر یکدانه‌ی کیست

 

[طوطو]

یارب آن شاهوش ماهرخ زهره‌جبین
در یکتای که و گوهر یکدانه‌ی کیست

ترسم که سر کوی تورا سیل بگیرد
ای بی خبر از گریه مستانه ام امشب

 

[خرامان]

ترسم که سر کوی تورا سیل بگیرد
ای بی خبر از گریه مستانه ام امشب

به ایران و توران ورا بنده‌اند
به رای و به فرمان او زنده‌اند

 

[طوطو]

به ایران و توران ورا بنده‌اند
به رای و به فرمان او زنده‌اند

دل ز تن بردی و در جانی هنوز
دردها دادی و درمانی هنوز

 

[خرامان]

دل ز تن بردی و در جانی هنوز
دردها دادی و درمانی هنوز

زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست
تا در میانه خواسته‌ی کردگار چیست

 

[طوطو]

زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست
تا در میانه خواسته‌ی کردگار چیست

تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم

 

[خرامان]

تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم

مبتلا گشتم به درد یار خود
کس نداند کرد درمانم دریغ

 

[طوطو]

مبتلا گشتم به درد یار خود
کس نداند کرد درمانم دریغ

غمش را جای در دل داده ام اما پشیمانم
از آن ترسم که وقت مردنم با جان برون آید