- ارسالها
- 590
- امتیاز
- 11,405
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- بجنورد
- سال فارغ التحصیلی
- 97
سایر موارد: فانتزی 



سلام.
چی شد؟ کسی شرکت کرد؟
آها... نه پ.خ ندادید.دوباره تمدیدش کردم که متن هاشو بفرستن...
به شما پ.خ دادم؟؟نمیفرستین؟
این یکی هنوز تموم نشدهآها... نه پ.خ ندادید.
نمیدونم... بعدی کی شروع میشه؟
تا چقدر باشه متنش؟؟؟این یکی هنوز تموم نشده
اگه بتونین تا دو سه روز اینده بفرستین که عالیه(:
خب موضوعات هفته اول( با توجه به پیشنهادات شما):
× شما همسر خود را به قتل می رسانید.
اتفاقاتی که در پی آن رخ می دهد را بنویسید.
× عاشقانه های یک سرباز
پ.ن : تا حداکثر یک هفته دیگه نوشته هاتونو واسم بفرستید
با تشکر از همکاری شما و این حرفا![]()
بلهالان دخترا میتونن از زبان کسی بنویسن که معشوقش سربازه دیگه؟
متنای قبلی صفحات قبلی این تاپیک هستتا چقدر باشه متنش؟؟؟
لطفا متنتون رو تا دو روز اینده واسه من بفرستید^-^بنده نیز هستم (:
چرا نمیفرستی خب؟):کاش منم بتونم بفرستم :/


کارگاهه زهرابزار بنویسم
اگه افتضاح نشد میفرستم![]()

بی هدف قدم برمیدارم،بی مقصد میرم جلو،پاهام بی حس شدن،سر و صدا و فضایی اشنا باعث میشه سرمو بیارم بالا،نزدیک حرم بودم،خدایا مرسی که هوامو داری،وارد حرم میشم،زار میزنم،میگم و میگم تا آروم بگیرم،از اقا امام رضا میخوام عشقمو بهم برگردونه،میخوام که هیربدم رو باز بهم پس بده تا نوکریشو کنم،اما نشنیدد صدامو نشنید،گوش نداد به حرفم به جاش گذاشت تا یه چند ساعت مهمون خونش باشم،اما من هیربدم رو میخواستم،من بدون اون دووم نمیوردم،قلب من بین موهای فرفری و شب چشمام گیر افتاده بود،بدون اونا تپیدن براش سخته،اره منم باید برم پیش اون،من نمیتونم بمونم تو دنیایی ک مرد من نفس نمیکشه،چون من نفسشو گرفتم،میرم،اقا جون،اهای ضامن آهو،ممنون ک گذاشتی چند ساعت مهمونت باشم اما دیگه منم باید برم،برم جایی ک عشقم هست،تیغی ک از یکی از خانمهای حرم گرفته بودم رو برمیدارم،اشک گوله گوله از چشمام میریزه،اره اشک شوقه،دارم میرم پیش هیربدم،تیغ رو رو رگم میذارم و چندین بار محکم میکشم،خون فواره میزنه و من خوشحالم،اروم چشمام رو هم میوفته و تماامم.

