کارگاه نویسندگی

[***Paradise]

دوستان دقت داشته باشید که مهلت ارسال آثار تمدید نمیشه. چون میخوایم تاپیک ادامه داشته باشه و هر هفته موضوع جدیدی طرح می کنیم.

نمیشه این موضوع را ننویسیم هفته های بعدی را بنویسیم ؟

 

[shnava]

نمیشه این موضوع را ننویسیم هفته های بعدی را بنویسیم ؟

چون کارگاه نویسندگی هست به نظرم هر چه قدر بیشتر بنویسی بهتره! ذهنت عادت می کنه به نوشتن

 

[***Paradise]

آ

چون کارگاه نویسندگی هست به نظرم هر چه قدر بیشتر بنویسی بهتره! ذهنت عادت می کنه به نوشتن

ه میدونم ولای این هفته کلا آسفالتم !!!!
هر روزشو امتحان داریم ... اضافه کاریم برم نمیرسم به درسم چه برسه به اینکه بخوام کارا ی متفرقه هم بکنم !!!

 

[shnava]

@***Paradise نه خب اگر واقعا برات سخته که نه! ولی امیدوارم بتونی بین کارهات زمانی براش بذاری

 

[***Paradise]

@***Paradise نه خب اگر واقعا برات سخته که نه! ولی امیدوارم بتونی بین کارهات زمانی براش بذاری

آره حتما
واسه ی موضوعات بعدی حتما ارائه میدم

 

[Ali- mo]

خب شما که با این موضوع مخالفین بین خودتون نوبت برترین وهر هفته یک نفر ی مو ضوع بگه اگه بقیه موافق بودن واسش بنویسن

 

[shnava]

خب شما که با این موضوع مخالفین بین خودتون نوبت برترین وهر هفته یک نفر ی مو ضوع بگه اگه بقیه موافق بودن واسش بنویسن

ببخشید متوجه متن نشدم
الان کسی با موضوع مخالفه؟ یا با سبک؟ یا ...؟ (اصلا مگه بحث مخالفت بود؟؟)

 

[Ali- mo]

نه با موضوع نوشته ارسالی من

چرا اون موضوع اول که من فرستادم رو قبول نمیکنین

 

[shnava]

نه با موضوع نوشته ارسالی من

چرا اون موضوع اول که من فرستادم رو قبول نمیکنین

آها
نه من که با اون موضوع مشکلی ندارم دوستان استقبال نکردند.(گرچه که قصد داریم برای هفته بعد یکی از موضوعات این ایده تو باشه)

 

[shnava]

• متن سوم

کافه‌چی قهوه‌ام را رویِ میز میگذارد و می‌رود ، فاطمه به من نگاه می‌کند و میگوید : ((حسین ، قضیه سپهر و شادی رو میدونی؟))
به چشمانش نگاه میکنم : ((نه ، چی شده؟))
خیره به چشمانش سعی می‌کنم حرف‌هایش را بفهمم ، آرام آرام صدایش کم‌رنگ میشود..
..از خواب بیدار می‌شوم ، کنارم دختری زیبا دراز کشیده ، ناخودآگاه در آغوش میگیرمش ، ماهی‌ها پروازکنان به عاشقانه‌هایمان نگاه میکنند ، یک شعر زیبا و خوش‌اندام کنار تخت‌ می‌آید و می‌گوید : ((رئیس ، برای صبحانه چی میل دارید؟)) و درهمین حال قافیه‌هایش درحالِ نوازش موهایمان هستند.
آسمان آفتابی‌ست ، دختر را بیدار نمی‌کنم و به سمت حیاط میروم تا زیر باران قدم بزنم. چند قطره‌ی باران قبل از رسیدن به زمین با عصبانیت به من نگاه میکنند و می‌گویند : ((تو باعث شدی ما از خوابمون بیدار شیم ، تو باعث شدی از آسمون به اینجا بیایم ، تو خیلی پستی ، خیلی پست)) ، باران شدید می‌شود ، طوری که تمامِ حیاط(ت) را آب میبرد..
..((حسین؟ با تواما ، می‌گم به سپهر بگو که این کار رو نکنه ، اشتباهه.)).

 

[shnava]

امروز روز آخره ها!!!
دست دست نکنید!!!

پ.ن: جالب بود برام که دقیقا اون کسایی که بیشتر از همه استقبال کردند و کامل در جریان ماجرا بودند اصلا پیداشون نیست و متن نفرستادند ...

 

[Ali- mo]

اجازه هست از معلم ادبیات دعوت کنم بیاد

چرا هم ی جا جم نمیشین ی روز یکی هست ی روز نیست پس کو اون هایی که می گفتن منم هستم

یه راه دیگه هم هست که فقط سبک نوشته نوشته رو انتخاب کنیم و موضوع آزاد باشه این طور بهتر نیست؟؟

×پست متوالی ندهید.

 

[HEcxcc]

در این مورد که سبک رو تعیین کنیم یا موضوع باید بگم که محتوا تعیین میکنه که در چه سبکی انتقالش بدیم پس به نظرم درست تر انتخاب موضوعه.

 

[shnava]

• متن چهارم

نمی‌دانم چگونه آغاز کنم...
شاید گفتنش دشوار باشد برای منی که تا آنروز اشعار حافظ را چند واژه‌ی موزون می‌دیدم و با نظم واژگان نه‌چندان قریبش غرق در هیجان می‌شدم
آن روزها سخت نبود، زیرا سخنی هم نبود که گفتنش این چون سینه را بفشارد و نفس ها را به تکاپو وادارد!
اما از روزی که چند واژه‌ی موزون در چشمم کمرنگ شدند و هیجانشان از سرم رفت، روزی که واژگان نه‌چندان قریبش با جانم پیوستند ، درست از همان روزی که پیوند واژگان آشنایش از چشمانم چشمه های روان جاری ساخت، برایم سخت شد...
از آن روز نتوانستم بگویم که آتش چشمان او، قلب مرا سوخت و اگر زبان می‌گشودم، مهر داغی بر پیشانیم می‌شد
آهوی خوش خرامی که به گوشه چشمی مرا بنده ی خود ساخت، دیگر نظری بر من روا نداشت و از چشمه ی خروشان دیدگانم گذر نکرد
بنگرید... از هزار، هیچ نگفتم! آری سخت است که بگویم چشمان ساحر او درست آن دم که نباید باز شد و در‌های زندگی را به روی من بست
اما... من همچنان امیدوارم که او باری دیگر دیدگانش را به رویم بگشاید و زنجیر غم از پای من وا کند...!

 

[sajjad.angooti]

کی قراره متن هارو نقد و برسی کنه؟
همه‌ی کاربر ها میتونن نقد کنن هر متنی رو؟
قانون خاصی نداره؟ قانونی داره؟
کاربرِ خاصی قراره نقد کنه؟

سوال های زیادی هست که بخاطرِ توضیحات خیلی مختصری که دادید ایجاد شده ، کاش میشد یک بار خیلی منظم‌تر و عمیق‌تر توضیح بدید قضیه رو.

 

[shnava]

@sajjad.angooti

• از همین امروز فرصت دارید به مدت یک هفته متن های ارسال شده رو نقد کنید.
• در بالای نقدتون بنویسید که مربوط به متن شماره چند است.
• در نقد جانب ادب رو رعایت کنید.
• نقد استدلالی هر متن رو هر کسی می تواند انجام دهد(طبیعتا به جز نویسنده اثر)

پ.ن: از حضور پر شور شما پیشاپیش سپاسگزارم

 

[sajjad.angooti]

نقد متنِ شماره‌ی 4:

کُلیت متن راجع به این موضوع بوده که کاراکترِ اول شخص ما برای یک لحظه چشم‌های کسی رو دیده و به قولی از خود بی خود شده.
هدفِ متن رو ما اگه یه مرکز در نظر بگیریم ، متن دورِ اون مرکز چرخیده و اون مرکز رو توصیف کرده ، این رو بیشتر توی شعر میبینیم ما ، معمولا توی داستان متن از یک مبدا به یک مقصد حرکت میکنه ولی خب ایرادی نیست از این نظر به متن.
تشبیه های زیادی استفاده شده توی متن که خیلی پرکاربرد هستن و قبلا خیلی ازشون دیدیم ، استفاده از تشبیه به این شدت خواننده رو گیج میکنه ، تشبیه وقتی زیباست که با خلاقیت باشه ، ما تشبیه میکنیم که لذت ببره خواننده از شباهتی که بین دوتا چیز هست ، ولی وقتی از یک تشبیه زیاد استفاده میشه دیگه هیچ جذابیتی نداره و اون تشبیه به جای اون اسم حتی به کار برده میشه ، "از چشمانم چشمه های روان جاری ساخت" مثالا توی این چشمه های جاری انقدر استفاده شده که هیچ جذابیتی نداره برای خواننده و هیچ چیزی رو خواننده کشف نمیکنه بلکه خیلی رُک داریم بهش میگیم که گریه کرده طرف.
اون اول "نمیدانم چگونه آغاز کنم..." رو من نفهمیدم که متن چه استفاده ای از این جمله کرده ، و به نظرم کاملا اضافیه ، من وقتی این جمله رو دیدم انتظار داشتم شروعش گیج باشه ، یعنی شروعش جوری باشه که انگار نویسنده نمیدونه چی مینویسه ، سردرگمی نویسنده رو باید نشون بده ، ولی متن رو خیلی روان آغاز کرده و هیچ سردرگمی نداره و اصلا کاملا معلومه که نویسنده میدونه "چگونه باید آغاز کنه".

وقتی متن رو میخوندم فکر میکردم این متن توی قرن 11 نوشته شده ، توی ادبیاتِ الان چیزی شبیه این "دیگر نظری بر من روا نداشت" واقعا وجود نداره و استفاده از این ادبیات برای متنی که توی قرن 21؟(قرنِ چندیم؟ ) کاملا اشتباهه.

از نظر زیبا شناسی و زبان شناسی هم یک سری اتفاقات خوبی توش افتاده که دوست داشتم بگم ولی از یک طرفی چون با ادبیاتش کاملا مشکل دارم دوست نداشتم که نقدِ من دیدِ مثبت داشته باشه و دوست داشتم این متن انتقادِ منفی باشه.

یه پُست دیگه برای خوبی های زبان‌شناسی و آواییش هم میدم.

 

[shnava]

دوستان با توجه به عدم استقبال از نقد متون
تصمیم گرفتیم که برای نقد زمانی تعیین نکنیم و تنها برای ارسال متن ها محدودیت زمانی قائل شویم.(شما می توانید هر زمان نقد متن را انجام دهید.)
همین طور در نظر گرفتیم که مهلت ارسال نوشته ها برای هر سری، تا پنج روز باشد.(موضوعات متنوع تر)
برای دومین سری از کارگاه نویسندگی موضوعات پیشنهادی خود را تا فردا در همین جا بگویید.

 

[shnava]

به نظرم موضوع جذابیه
دوستان اگه موضوع دیگه ای مد نظر دارید پیشنهاد بدید
و گرنه همین موضوعات رو اعلام کنیم ...

 

[shnava]

خب آخه من مشکلم با این هست که باید مثلا بچه ها بیان راجع به این پیشنهاداتت بگن که مایل هستن یا نه ... و خب در کل دوستان اصلا علائم حیاتی نشون نمیدن