اعترافگاه!

[^N^]

اعتراف میکنم اینقدر خوندن این یوزر برام سخته @NEURAE همیشع Neuer (نویر) میخونم اش

اعتراف میکنم همیشه @NEURAE رو نیچر میخوندم و تازگیا متوجه شدم عههههه نیچر نیست

چرا اخه ؟؟؟

 

[anaana251223]

اعتراف میکنم پیامایی از ناشناس ک از ساعت ۱۱ تا ۱۲ دریا فت کردید و گفته شده من روت کراشم رو من دادم
به یه نفرم گفتم با من ازدواج کن
همزمان با من شخص دیگری نیز فعالیت کرده ک من وی رنبودم و خب خوش گذشت
و اقایون عزیزو حالا خانوم ها اینا صرفا شدخی بود و فکر دیگر نکنید
بقیشو من نبودم
بانگ من پذیرای فش های شما خاهد بود

 

[frmnd]

اعتراف میکنم رم دوربین رو که باهاش تو مسافرت هامون کلی فیلم و عکس گرفتیم رو تو گوشیم انداختم و گوشیم رو فرمتش کردم بعد فهمیدم چه گندی زدم صداش رو در نیاوردم
الان حدودا ۴ یا ۵ سالی هست که مامانم سراغش رو میگیره ولی جراتش رو ندارم بگم
شاید تا آخر عمرمم بهش نگم:/

 

[Strangers]

عاشق بوی بارون ام چون دقیقاااا جفت بوی دستشویی مهدکودکع
و همش خاطرات بازی های اون دوران رو زنده میکنه

 

[Chandler.]

اعتراف میکنم برای اینکه ببینم عینکم کجاست هم نیاز به عینکم دارم،(همینقدر تباه )

 

[Delilah]

خونه مادربزرگم، سفیدآب حمومو به جای قرص کشک خوردم.
خب لعنتی شبیه قرص کشکه!
البته دم در حمام کسی کشک نمیذاره...

 

[frmnd]

اعتراف میکنم تا ۵ سال پیش فکر میکردم همه میخوان منو بی هوش کنن و بدزدن، یا تو خیابون که دارم راه میرم یکی داره تعقیبم میکنه
الانم بعضی وقتا فکر میکنم ی نفر کلت به دست میاد تو خونمون و ی دونه تیر تو مخم خالی میکنه یا نهایتا با تفنگ دوربین دار از راه دور این کار رو انجام میده
همش ب خاطر این فیلم های اکشن و پلیسی مسخرس:/

 

[ABOLFAZL_R]

اعتراف میکنم تا یک سال پیش بَن رو بُن میخوندم
|:

 

[reyna]

اعتراف میکنم تا یک سال پیش بَن رو بُن میخوندم
|:

اعتراف می کنم من بِن میخوندم ؛ تا همین الان .

 

[sa🌙]

اعتراف میکنم که خیلی دارم کم کاری میکنم و اگ همینجوری پیش برم اتفاق پارسال دوباره تکرار میشه

 

[Ss_Zahra]

اعتراف می کنم گفتم خواهش می کنم، نه بابا و...
ولی هنوز ازش ناراحتم و بهش تیکه میندازم

 

[As@@@@l]

اعتراف میکنم که از بین این تعداد اعضای سایت حتی یه نفرو نمیشناسم
و برا سواله که شماها چطوری اینقدر خوب و دقیق همو میشناسین ، حتی کسایی که خیلی از هم دورن

 

[Hami J]

اعتراف میکنم که کلاس 4 ام بودم. اونموقع یه لقبی داشتیم به اسم "مبصر درب" مدرسه که نباید میزاشت بچه ها تو زنگ تفریح برن تو کلاسا (آخه یکی نبود بگه چه مریضی ایه ؟؟؟؟)
خلاصه بعد عمری شانس به من رو کرد و "مبصر درب" شدم. همون زنگ تفریح اول با یکی از بچه ها دعوا شد و من شیشه همون دری رو که باید مراقبش میبودم شیکیوندم !!!
خدا میدونه در اون لحظه چه استرسی بهم وارد شد. بعد الکی یه تیکه از شیشه شیکسته رو برداشتم رو دستم یه خط کوچولو انداختم که ناظم اومد ببینه و مثلا یه کاری بکنه و بیخیال بشه. ( از همون روز اول معلوم بود سمپادی میشم )
آخرش هم هیچی نشد و مامان بابا هم خبر دار نشدن. البته منم بعد از 3 سال بهشون گفتم و واکنششون دیدنی بود !

 

[Ss_Zahra]

اعتراف می کنم
جنسیت نصف کاربرای اینجا رو اشتباه حدس زده بودم
و حتی نمی رفتم فیلد جنسیتشونو ببینم

 

[Ss_Zahra]

با یکی حرف می زدم اسمش shahin بود
منم کلی چرت و پرت می نوشتم
تهش گفتم خب دیگه شهین جون کاری نداری بوس بوس و از این قبیل کارها
یهو گفت نه کاری ندارم برو ولی من شاهین هستم
میگم چقدر راحت حرف میزنی فکر می کردی دخترم؟؟؟
من:ops:
وی:

خب فارسی چه مشکلی داره؟

 

[صوراسرافيل]

اعتراف ميكنم تا مدتها كلمه طَبخ رو طِبخ تلفظ ميكردم!

 

[Chandler.]

اعتراف میکنم تا یک سال پیش بَن رو بُن میخوندم
|:

اعتراف میکنم تا همین لحظه فکر میکردم بُنه

 

[بابونه.]

اعتراف میکنم هروقت خودکار یا روانویس جدیدی میخریدم انگیزه ام برای نوشتن مشقام بیشتر میشد

 

[صوراسرافيل]

اعترف ميكنم تا مدتها خيال ميكردم ادمين دو يكى به غير از مطهريه!
بعدها كه فهميدم شوكه شدم!

 

[Sarin84]

اعتراف میکنم هنوز نمیدونم پ.خ چیه )): کسی میدونه لطفاً بگه
(پ.ن: اولین هفته هایی هست که اینجا فعالیت میکنم و خیلی سر نمی‌زنم به سایت جهت اندکی Information)