• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

قسمـت‌های جالـبِ کتـاب‌ها

"Mehrab"

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
445
امتیاز
3,721
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
گرگان
سال فارغ التحصیلی
1398
بزرگترین اشتباهی که می‌توانیم انجام دهیم این است که به آدم‌ها، طولانی‌تر از آنچه که لیاقتش را دارند، اجازه دهیم در زندگیمان بمانند.

همه نام‌ها
ژوزه ساراماگو
 

Mehrasa~

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
180
امتیاز
1,933
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بابل
سال فارغ التحصیلی
1401
برای من خواندن این که شنهای ساحل نرم است کافی نیست، می خواهم پاهای برهنه ام آن را حس کند، معرفتی که قبل آن احساسی نباشد برایم بیهوده است....
آندره ژید _ مائده های زمینی
 

zeynabgol

به گِلِ انجمن نِشَسته
ارسال‌ها
3,745
امتیاز
40,359
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
کورالین به گربه گفت:

یک بار با پدرم به گردش رفتیم. او ناگهان وسط یک دره فریاد کشید: فرار کن! بدو!
من نمیدانستم چه میکنم، فقط میدویدم. پشت بازویم درد گرفت، اما فقط دویدم.
وقتی خسته و نفس زنان به جای امنی رسیدم، توقف کردم و پس از مدتی پدر بمن رسید. تمام تنش پر از جای نیش زنبور شده بود. او گفت که زنبور ها بهش حمله کرده اند و او آنجا ایستاده تا او را نیش بزنند و من فرار کنم. من فقط یک نیش خورده بودم و او چهل و شش تا. بعدا توی حمام آنها را شمردیم.

گربه پرسید: چون پدرت یکبار از دست زنبور ها نجاتت داده میخواهی نجاتش بدهی؟

کورالین گفت: عینک پدرم توی دره افتاده بود. او گفت ایستادنش آنجا نیش زنبور ها را چشیدن از روی شجاعت نبوده. چون اصلا نترسیده بوده. اما برگشتنش به آنجا و برداشتن عینکش با وجود ترس از زنبور ها، شجاعت بود.

گربه گفت: پدرت یک تخته کم دارد.

کورالین گفت: نه. او میخواست بمن یاد بدهد وقتی از چیزی میترسی و به سمتش میروی، شجاعت داری. شجاعت نترسیدن نیست.

و درب آن خانه جهنمی را باز کرد.







کورالین، نیل گی‌من
 

صوراسرافيل

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,431
امتیاز
8,551
نام مرکز سمپاد
علامه حلى
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0000
دلیل نادانی این توده این است که:
از یک سو همیشه از بدبختی خود گله می کنند،
و از سوی دیگرمی خواهند،
به هیچ چیزی از انچه،
امروز هست دست زده نشود!
این مردم چشم دارند و نمی بینند!
گوش دارند و نمی شنوند!
و مغز دارند و نمی فهمند!

کسروی
 

Naghmeh08

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
463
امتیاز
5,894
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1405
اگر اینکه من چه کسی هستم بسته به این باشد که من چه چیزی دارم،پس اگر روزی آنچه را که دارم از دست بدهم ،چه کسی خواهم بود؟
«نویسنده این جمله مشخص نیست.»
از کتاب هفت عادت نوجوانان موفق-اثر شون کاوی
 

ثنا:/

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
257
امتیاز
1,999
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
wgaf?
سال فارغ التحصیلی
1400
هیچ راهی برای فرار وجود ندارد,ما تاوان خشونت اجدادمان را پس می دهیم ."پل مودب"
تل ماسه_فرانک هربرت
 

رعـنـا

منم آن درخت پیری، که نداشت برگ و باری.
ارسال‌ها
709
امتیاز
15,487
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
زندانی شوم،دنیای من همینجاست
من جای دیگری باشم،می میرم!
مرا در قلبت بگذار و در قفس را باز نکن
من دوستت دارم!
و در قفس دوست داشتن توست که آزادم...

*در من تویی است
 

zeynabgol

به گِلِ انجمن نِشَسته
ارسال‌ها
3,745
امتیاز
40,359
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
آدم ها گاهی نیاز دارند عوضی باشند؛ گاهی هم بیشعور، اما همیشه باید آدم باشند و این یعنی قسمتی از آنها همیشه عوضی و بیشعور است!
 

ArTeMiS16

Artemis
ارسال‌ها
20
امتیاز
82
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تنکابن
سال فارغ التحصیلی
1404
وقتایی که آسمون تیره و تار میشه، تو خودت باید مثل رنگین کمون بدرخشی کتاب پیاده روی با خانم میلی
شخصیت آدم ها با جنگ هایی که درآن میبرند یا میبازند تعریف نمیشود
بلکه با جنگ هایی تعریف میشود که جرئت میکنند در آن شرکت کنند. کتاب سرافینا و شنل سیاه
هرکسی میتونه یه "روزی روزگاری " و یه "تا ابد به خوبی و خوشی.. ‌" داشته باشه، اما ماجراهای بین این دو تا ست که به قصه ارزش تعریف کردن میده و طرز برخورد شخصیت ها با مشکلاتشونه که اونارو تبدیل به قهرمان میکنه.
مجموعه قصه های همیشگی
خیلی زیاد بودن ولی این ها رو فقط یادم بود
 

saman7

کاربر فعال
ارسال‌ها
31
امتیاز
109
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1399
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
مهندسی برق
مردم یک جامعه وقتی کتاب می‌خوانند،
چهره‌ی آن جامعه را عوض می‌کنند،
یعنی به جامعه‌شان چهره می‌دهند!

یک جامعه‌‌ی بی‌چهره را می‌شود
در میان مردمی کشف کرد که
در اتوبوس، در صف اتوبوس،
در اتاق‌های انتظار
و در انتظارهای بی‌اتاق منتظرند
و به هم نگاه می‌کنند
و از نگاه کردن به هم نه چیزی می‌گیرند
و نه چیزی می‌دهند...

جامعه‌ای که گروه منتظرانش به هم نگاه می‌کنند
جامعه‌ی بی‌چهره‌ای‌ست.

از سکوی سرخ
 

رعـنـا

منم آن درخت پیری، که نداشت برگ و باری.
ارسال‌ها
709
امتیاز
15,487
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
ثانيه به ثانيه عمر را با لذت سپری کن، در هر کار و هر حال. زندگی، فقط در رسيدن به هدف خلاصه نشده. ما به اشتباه اينگونه ميانديشیم.

مادامی که زنده هستيم و زندگی ميکنیم، هيچ فعاليتی تمام شدنی نيست، بلکه آغاز فعاليتی ديگر است. پس چه بهتر که در حين انجام دادن هر کاری، لذت بردن را فراموش نکنيم. لذت، باعث قدرتمند شدن ميشود و به طرز باور نکردنی، باعث بالا رفتن اعتماد به نفس ميشود.

لذت بردن، هدف زندگی است. تا ميتوانی، همه کارها را با لذت همراه کن. حتی نفس کشيدن، که کمترين فعاليت توست!

اثر مرکب
 

Becoming

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
عضو کادر مدیریت
مدیر داخلی
ارسال‌ها
1,953
امتیاز
35,456
نام مرکز سمپاد
Frz
شهر
Sari
سال فارغ التحصیلی
1398
رشته دانشگاه
دواسازی
آرزوها زبان خداوند هستند
در این جهان حقیقتی بزرگ وجود دارد
هرکس که باشی یا هر عملی که از تو سر می‌زند
و وقتی چیزی را از ته قلبت بخواهی آنگاه این خواسته‌ی تو
از وجود این جهان سرچشمه می‌گیرد و تو مامور انجام آن می‌شوی.

کیمیاگر
پائولو کوئیلو
 

رعـنـا

منم آن درخت پیری، که نداشت برگ و باری.
ارسال‌ها
709
امتیاز
15,487
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
یک احساساتی هست، یک چیزهایی هست که نمی شود به دیگری فهماند، نمی شود گفت، آدم را مسخره می کنند.
هر کسی مطابق افکار خودش دیگری را قضاوت می کند .
زبان آدمیزاد مثل خود او ناقص و ناتوان است.

*زنده به گور_صادق هدایت
 

رعـنـا

منم آن درخت پیری، که نداشت برگ و باری.
ارسال‌ها
709
امتیاز
15,487
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
کائنات ما را در هر اندیشه ای که بر گزینیم
و به آن معتقد باشیم، کاملاً حمایت می کند.
به عبارت دیگر، ذهن نیمه هشیار ما،
هر اعتقادی را که انتخاب کنیم می پذیرد.
هر دو عبارت به این معناست که آنچه
درباره‌ی خود، ودرباره ی زندگی معتقدم،
برایم به واقعیت در می آید.
آنچه درباره ی خود و درباره‌ی زندگی
می‌اندیشی و معتقدی،
برایت به واقعیت در می آید.
و ما برای آنچه می توانیم بیندیشیم،
انتخاب های نامحدودی در اختیار داریم.

*شفای زندگی
 

Ghazal84

کاربر فعال
ارسال‌ها
21
امتیاز
109
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گچساران
سال فارغ التحصیلی
1402
وقتی که واقعا از آنجا به راه افتادم، با این احتیاج مبرم بود که بین خودم و تن خودم فاصله بیندازم، بین خودم و خاطراتم فاصله ایجاد کنم.بین خودم، نه کس دیگر.
و زمین آنقدر پهناور نبود که بین من و جنایتم فاصله بیندازد.آن قدر طولانی یا عمیق نبود که های و هوی وجدان خودم را خاموش کند.
می خواستم بین سایه ام و خودم فاصله بیندازم، بین اسمم و خودم، بین یاد اسمم و باقی وجودم، بین تنم و من خودم، آن منی که بی سایه و بی نام و بی یاد و بی تن، دیگر تقریبا کسی نبود.

خانواده پاسکوال دوآرته - کامیلو خوسه سلا
 

mohad_z

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,394
امتیاز
22,767
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
طـــهـران
سال فارغ التحصیلی
95
رشته دانشگاه
زیست فناوری/ ژنتیک
بی‌توجهی به این حقیقت علت سردر گمی میلیون‌ها نفر انسان بوده است که گمان می‌کنند "دانش قدرت است."
هرگز چنین چیزی نیست. دانش در نهایت قدرتی بالقوه است و تنها زمانی به قدرت بالفعل تبدیل می‌شود که آن را به شکل برنامه‌ای قطعی در راستای هدفی معین هدایت کنیم.



بیندیشید و ثروتمند شوید| صفحه ۷۶
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,003
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
بدترین نوع کوری، کوری است که نمی خواهد ببیند .

کوری
ژوزه_ساراماگو
 

zeynabgol

به گِلِ انجمن نِشَسته
ارسال‌ها
3,745
امتیاز
40,359
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
متیو روند تبدیل کردن پسرش مارکوس به خون‌‌آشام رو برای دایانا توضیح میده. مارکوس یه پزشک در جنگ جهانی اول بوده که متیو از روی علاقش به اون پزشک جوون تبدیلش کرده.

دایانا گفت:به نظر یه جنایت میاد.
متیو معترفانه گفت: بزرگترین جنایت زندگیم، این بود که به لطافت محض یاد دادم بِدَره و به پزشک یاد دادم آدم بکشه...





اکتشاف جادوگران
 

رعـنـا

منم آن درخت پیری، که نداشت برگ و باری.
ارسال‌ها
709
امتیاز
15,487
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
آدم به امید دست یافتن به ثروت، عشق، یا آزادی خود را خسته و فرسوده میکند،
و وقتی که آن را به دست آورد از داشتنش لذت نمیبرد یا آنرا تباه میکند.
خوشبخت واقعی آن کسی است که بتواند به خود بگوید:
من میخواهم راه بروم نه به مقصد برسم.
و بدبخت کسی است که خود را مقید می سازد و می گوید:
من میخواهم به مقصد برسم
"رسیدن مردن است"
 

هور

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
794
امتیاز
21,849
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سیاه و سفید
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
دانشکده معماری و شهرسازی تبریز
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
شازده کوچولو:از کجا بفهمم وابسته شدم؟
روباه:تا وقتی هست نمیفهمی!



شازده کوچولو :RedHeart
 
بالا