• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

  • شروع کننده موضوع
  • #1

کاربران حذف شده

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,926
امتیاز
8,579
gde6441x31oy2abxjtcr.gif

قسمت اول: آشنایی با سمپادیا سال 87، شروع مدیریت انجمن

به تاریخ 3 اسفند سال 1387، یعنی تقریبا 1 و نیم سال پیش بعد از مدت ها گشت و گذار در اینترنت و حس ناسیونالیستی و کنجکاوی نسبت به سمپاد با لیست بزرگی از وبسایت های مختلف رسمی و غیر رسمی سمپاد اعم از دانش آموزی و مردم نهاد برخورد کردم، بر حسب این حس کنجکاوی تقریبا به همه سرکی کشیدم، از وبسایت Nodets گرفته تا وبسایت انجمن دانش آموختگان استعداد های درخشان یزد که شاید قدیمی ترین وبسایت دانش آموزی سمپاد بود.

اکثر این پایگاه های اینترنتی فعالیت چشمگیرشون رو در اون زمان از دست داده بودند، Nodets با مشکلات عمده سیستم مواجه بود و داش آموختگان یزد هم فعالیت خاص و چشمگیری نداشت، خلاصه بعد از همه این ها شاید سمپادیا تنها مکانی بود که می شد ازش فعالیت قابل توجهی رو دید و همچنین امیدوار این بود که خونی هنوز در رگ هاش جاری هست؛ بعد از یک دید کلی و نگاه کلی به سایت و انجمن و پروفایل بعضی کاربر ها تصمیم بر این گرفتم که فعالیت خودم رو در سمپادیا با یوزرنیم Mohzens شروع کنم؛ من در اون زمان تخصصی در فعالیت در فروم های اجتماعی و مختلط به اون شکل نداشتم، عمده تخصص و فعالیت من در وبسایت ها و فروم ها موضوعات گیم و سخت افزار بود و در این مورد هم در چندین فروم خارجی و داخلی فعالیت داشتم، به همین خاطر با سیستم سمپادیا، ارتباطات و نظارت و حتی مطالب غریب بودم.

خلاصه با گذشت چند روز، تقریبا با عمده موضوعات سایت و مباحثی که کاربران با اون ها در سطح سایت مباحثه می کنند آشنا شدم و شروع به پست کردن مطالب کردم، من با لفظی که در سطح سایت و در میون بقیه بچه ها استفاده می شد زیاد آشنایی نداشتم، برای همین تلاش میکردم که خودم رو با بقیه کاربران تطبیق بدم و خلاصه این اتفاق افتاد، بعد از فعالیت در چندین موضوع در سطح انجمن مثل هر کاربر تازه وارد دیگه ای رغبتم رو برای شروع مدیریت احساس کردم، من فردی بودم که قبل از سمپادیا تقریبا در هر سایتی که فعالیت داشتم به یک پست V.I.P رسیده بودم و عجیب نبود که در اینجا هم چنین هدفی رو دنبال کنم.

برای شروع راه های زیادی در پیش روی فرد تازه وارد در اجتماعی مثل من وجود نداشت، تنها راهی که به ذهنم رسید فعالیت در قسمت های بسیار ضعیف سایت و همچنین استفاده از اطلاعاتم درباره گیم و سخت افزار بود، اما با پست های ناشیانه و نادرست نمی شد این کار رو شروع کرد، نیاز به هویت جدیدی داشتم، برای همین اکانت جدیدی که همین الان هم در حال استفاده از اون هستم ساختم و فعالیتم رو در بخش سخت افزار با قرار دادن چند مقاله و مطلب که در گذشته نوشته بودم و هنوز هم در بخش سخت افزار سایت موجود هست شروع کردم و به این کار ادامه دادم. اون روز ها مدیریت انجمن های سایت الکی نبود و واقعا کار پرزحمتی بود چراکه انتخاب اون ها هم توسط خوش شخص محمد مطهری تقریبا انجام می شد، سایت هم تنوع درجات به شکل حال حاضر نداشت، مدیر کل، مدیر داخلی، مدیر انجمن تنها درجه ها و عناوین مدیریتی سایت بودند که اعضاش هم در اون زمان در بین مدیر کل ها فقط مطهری و بذرکار بودند، مدیران داخلی هم اونطور که به خاطر دارم خانوم ندا مکرم، علیرضا امینیان که الان کاناداست، محمد حسین حیدری که الان از دست اندرکاران سمپادسیتی هست(فکر میکنم) بودند و کلا سایت جو خیلی دوستانه ای داشت و همه شناخته شده بودند، سایت هم 2000 کاربر داشت.

به هر حال پس از کمی فعالیت در انجمن سخت افزار برای به دست گرفتن مدیریت با مطهری صحبت کردم و جریان رو با محمد در میون گزاشتم، ثابتی اشرف هم در اون بازه زمانی کاربر عادی و نسبتا جا افتاده ای در سطح انجمن بود و در بخش نرم افزار و اینترنت و کمی هم سخت افزار فعالیت داشت، از کاربران خوب اون زمان به شمار می رفت، برای همکاری و فعالیت های مشترک یاهو ثابتی اشرف رو اد کردم و هم کمی با تخصص ها و اخلاقیات خودش آشنا شدم و هم کمی خودم رو معرفی کردم و بعد از اون هم برای همکاری مشترک چه در سطح انجمن چه در یه سایت دیگه ازش درخواست کردم.

به هر شکل بعد از گذشت یک مدت و در سال جدید، تقریبا اوایل فروردین 88 بود فکر میکنم مدیریت انجمن سخت افزار رو به دست گرفتم و این شروع مدیریت من در سمپادیا بود. برای به دست گرفتن و کنترل انجمن برنامه های خوبی داشتم، چراکه قبلا هم تجربه خوبی در این زمینه در اختیار داشتم، اما مدیریت انجمن سخت افزار من کوتاه تر از چیزی بود که فکر میکردم و قدم بعدی رو برای پیشرفت سریعتر در وسط های راه گزاشته بودم و همین باعث شد تا زودتر به پله بعدی که در برنامم بود برسم، یعنی مدیریت داخلی...ادامه دارد.
 

nmejris@zan

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,239
امتیاز
10,796
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1 مشهد
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1391
دانشگاه
فردوسی مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

هرچند بعضی جاهاش رو کمی با قصد و غرض نوشتی جیگر ! ولی خیل خیلی قشنگ و زیباست ! :D
به خصوص با این عکس ها و عنوان هایی که گذاشتی ! واقعا جالب شده ! :D
منتظر قسمت های بعدیش هستیم ! :D
 

dr.eniac

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,641
امتیاز
7,850
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
دانشگاه
علوم‌پزشکی مازندران
رشته دانشگاه
دندان‌پزشکی
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

گفتم تو ایت تاپیک هرکی هر خاطره ای داره بنویسه از حضورش تو سایت ! شاید یه روزی فقط همین پستای خاطره موندن برامون........



هــِــی ! یادش بخیر پارسال همینروزا بود که وارد سایت سمپاد نیشابور شدم و فروم بازیم شروع شد ! فروممون شده بود سوژه کل کل ، دعوا و گاهی همکاری بین دو مرکز !
کلا 10 تا کاربر فعال بودیم و 80 عضو تنبل !
روزها میگذشت و من که مادر بورد سوزونده بودم برا رفع اعتیادم هر روز ، روزی یه ساعت میرفتم کافی نت تا تو بحثا باشم که مبادا کسی فکر کنه کم اوردم ....
هر روز ، روزی هزار تومن خرج کافی نتم بود و هر روز باید با مامانم سر این قضیه دعوا میکردم که چرا اینقدر میرم کافی نت !
خلاصه هرجور بود میپیچوندم و میرفتم .
تو همون گیر و دار یه کاربر به اسم باران اومد عضو شد تو سایت و تو حرف بزن اونجا گفت من از سمپاد تهرانم و خودم هم نمیدونم چرا اومدم اینجا عضو شدم .... توی امضاش فکر کنم لینک سمپادیا رو گذاشته بود
همون کافی بود که من با این جامعه بزرگ آشنا شم .

تو سایت عضو شدم ولی حس کردم اینجا با سایت خودمون از زمین تا آسمون فرق داره ! اینجا خیلی شلوغه ، من کسی رو نمیشناسم ، کسی هم منو نمیشناسه ، فعالیتم بیخودیه و ...
اونجا بود که دیگه از سمپادیا زده شدم !

دوباره برگشتم تو سایت خودمون و به دعواها ادامه دادم ! دیگه ای دی اس الم وصل بود و اینترنت میجویدم !
یه روز یکی از دوستان مدرسه فرزانگان گفت بیا دیگه نیایم این سایت بشینیم درس بخونیم ، منم گفتم اشکال نداره دور همی یه مدت نمیایم سایت تا درسا تموم شه !
تبدیل امضای ما دوتا به اعلام پایان حضورمون از یه طرف و بسته شدن سایت یه ساعت بعد از اون اتفاق از طرف دیگه !
مهران سایتو به خاطر مشغله مدیران بست و من موندم و لنگم و دیگر هیچ !

سر کل کل هایی که تو مدرسه با سروش و رشید اینا داشتم تصمیم گرفتم بیام سمپادیا فقط اونارو اذیت کنم ، انگیزم این بود که درجه کاربریم از اونا بالاتر بره و امتیاز پستام بیشتر !
خلاصه همینطوری با همون انگیزه و نشاط جوونی ادامه دادم ، با خیلی ها رابطه برقرار کردم که به پستام + بدن و شده بودم گنده اسپمر سایت !!!

تو همین جریانا بودم که حس کردم خیلی وقته بچه های نیشابورو ندیدم تو سایت ! نه سروش بود نه مهران نه رشید نه آرمان نه ....
دیدم تنها شدم و همه اینا رفتن پی کنکور
حالا فکرشو بکنین منی که فقط برای کل کل با اینا اومدم سایت چه حسی پیدا میکنم وقتی اینا نیان !
دیگه انگیزه نداشتم ! دوباره حس غربت گرفدتم و دیگه نمیخواستم بمونم .
یه مدت تنهایی ، حضور تو سایت فقط به خاطر پ.خ های یه نفر و جواب دادن به اونا ، آشنا شدن با کاربرای مختلف رو طی کردم که به خودم گفتم نه ! منم اینجا کلی رفیق دارم !
این شد گه موندم
اون موقع فکر کنم نیلوفر ناظم شده بود و کلی دعوا سر ناظمیش تو سایت بود منم که میخواستم شرکت کنم چون تنم برا اغتشاش میخارید تصمیم گرفتم برم کاربرا رو بشناسم
نشستم نصف پستای نیلوفرو خوندم ، چیزی از شخصیتش نفهمیدم و ناکام موندم تو اعتشاش !
ولی با انجمن انتقادات آشنا شدم و رفتم اکثر تاپیکای قدیمی رو خوندم
اون موقع کم کم عقاید فاشیستی و مذهبیم روشن میشد برای کاربرا و کم کم داشت بحثای مورد نظرم شکل میگرفت !
به خاطر همون بحثا همه با من دشمن شده بودن و همه میخواستن بکوبنم ! حقم داشتن ! گنده اسپمر سایت دم در اورده بود و زبون باز کرده بود ! با خیلی از کاربرا بحثای آبدار کردم !
هیچوقت و هیچوقت بحثامو با حسین و سعید یادم نمیره ! خیلی چیزا یاد گرفتم و خیلی بهم میچسبید اون شیوه بحث کردن !
کم کم از ظلمی که حس میکردم بهم میشه خسته شدم ! مدیر گزینی راه افتاد و من برای تاریخ پیشنهاد دادم !
حس میکردم عاشق اینجام و دیگه هدفم تغییر کرده بود !
فقط من کاندید بودم ولی نمیدونم چی شد یهو سعید شد مدیر انجمن ( بعدا فهمیدم چی شد ! ) !! منم مات و مبهوت موندم که این چرا مدیر شد و اعصبم خطخطی شد !
شروع کردم به پستای و تاپیکای داغ انتقادی !
تو همین میون با کاربرایی آشنا شدم که یه زمانی عاشق سمپادیا بودن و الان دیگه نبودن ! باهاشون تو یاهو حرف زدم و کلی چیز بهم گفتن !
با خیلی از مدیر انجمنا آشنا شده بودم و تقریبا کاربر شناخته شده ای بودم !
تو همین موقع منو به جرم اسپم سه روز بن کردن ! باور کنین اون موقع اصلا اسپم نمیدادم و هنوز خودم موندم چرا بن شدم ! (وقتی مدیر انجمن شدم تو انجمن مدیران دیدم که چه حرفای چرتی بعضیا پشت سرم گفتن و نمیدونستم بخندم ، گریه کنم ! )
با علیرضا هماهنگ کردیم که یه اغتشاش بزرگ تو سایت را بندازیم ! چون خیلی از مدیرا از جمله فاطمه میگفتن میخوان برن یه جایی که قدرشونو بدونن و من اصلا خوشم نمیومد سمپادیا مثل سایت سمپاد نیشابور بشه !
جا داره ذکر کنم که اون موقع من و علیرضا از ساعت 9 صبح تا 9 شب یه سره با هم چت میکردیم و چرت و پرت میگفتیم !!! سیاوش هم بعضی وقتا آن میشد سوژش میکردیم میخندیدیم !!! چه دورانی بود یادش به خیر !

خلاصه با مدیرایی که میخواستن سایتو ول کنن صحبت کردیم گفتیم شما صبر کنین اگه تاپیک ما به نتیجه نرسید بعد برین ! اونا هم قبول کردن !
تاپیکو زدم و شدید ترکید ! آمچنان صدایی داد که آخرین پستا تا چند روز اکثرش مال اون تاپیک بود !
فکر کنم رسید به 12 صفحه شاید هم بیشتر !
اسم تاپیک ضرورت وجود دموکراسی در سایت بود
اونجا همزمان که جر و بحث میکردیم با علیرضا درباره کاربرایی که میومدن نظر میدادن میحرفیدیم ، میگفت اینا کین ، سابقشون تو سایت چطوره و چیکارن !
کلی حرف تو اون تاپیک بارم شد و به جاش دوستیم با آروین شروع شد .

یه روز تو مدرسه کلاس تابستونی بودیم که مهران ازم پرسید چه خبر از سایت منم قضیه رو گفتم و اونم کلی درد و دل کرد !
بعد من هم بعد از ظهر اومدم حرفای مهرانو زدم ،
این نامردا که از قبل کینه داشتن یهو اومدن گفتن کی همچین حرفی زده ؟ چرا دروغ میگ ی ؟ منو میدیدین شده بودم :O !
اصلا بارم نمیشد ! این مهران امروز صبح بود ؟ اااااااااااا
خلاصه آبروی مارو بردن خفن !
مهران بهم میگفت تو هم یه دیوونه ایی تو مایه های فرشید !
من فرشید چه میدونستم کیه ؟! اصلا نمیشناختمش !
از چندتا کاربر سوال کردم و گفتن فلانیه همیچین آدمیه !
منم تو یاهو ادش کردم و دوستیم با فرشید هم از اونجا شروع شد !

هـــــــِـــــــــــی !
دیگه وقت خوابه زیادی حرف زدم !
فکر کنم خیلی زیاد !

فقط بگم تو این مدت 9-10 ماهی که تو سایتم از ته دل عاشق سمپادیا شدم ! بدون این سایت اینترنت اومدن برام معنی نداره ! دوست ندارم یه روز بیام ببینم اینجا هیچکس نیست و با برنامه قبلی اینجا تعطیل بشه و دامین به سایت دیگه ای منتقل بشه ! دوست ندارم زوال سمپادیا دات کام رو ببینم ! دوست ندارم ببینم دوستام هرروز دارن از سایت میرن ! دوست ندارم با خیلی ها دعوا کنم ، دوست ندارم با خیلیا بحث کنم ،
دوست دارم خیلیها برگردن به سایت ! دوستای قدیمیم ، حداقل علیرضای خودم برگرده !
من خیلی چیزارو اینجا دوست دارم ، من سمپادیا دات کام رو دوست دارم
امیدوارم هیچوقت نابود نشه



آخیش ! دلم خیلی پر بود ولی خالی شدم !
نمیدونم چرا اشک تو چشام جمع شده !
میخوام برم به حال سمپادیا و خودم گریه کنم !
قبلا میدونین کی اینجوری میشدم ؟ وقتی یه کتاب تاریخی میگرفتم دستم اولش که قدرت ایران زیاد بود رو میخوندم و خوشحال میشدم ، وقتی یه حکومت حمله میکرد و شروع به نابودیش میکرد همینطوری میشدم ! وقتی الان به گذشته کشورم نگاه میکنم هم همینطوری میشم !
اینا برا من خیلی معنی داره ! شاید خیلیها نتونن درکم کنن !
فقط بگم که:



I LOVE YOU SAMPADIA.COM
 

amir.mr

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
650
امتیاز
1,330
نام مرکز سمپاد
طلايه داران
شهر
اهواز
مدال المپیاد
زيست،رياضي...همشونم در حد مرحله اول :D
دانشگاه
شهيد بهشتي
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

تنها خاطره از سايت,فحشهايي بود كه ميخوردم!دوستان اوايل كار هر روز به ما لطف ميكردن!
 

AmorE

Meyo
ارسال‌ها
1,644
امتیاز
1,839
نام مرکز سمپاد
راهنمایی حلی 2- دبیرستان حلی 3
شهر
تهران
دانشگاه
دانشگاه تهران
اینستاگرام
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

خاطرات من به یه مشت دعوا، بازی ، بچه ها، دوستا خلاصه میشه.

دعواهاش از همه بیشتر برام خاطره درست کرده(یادمه اون موقع ها چقده میزدیم تو سر و کله ی همدیگه! چه دوران خنده داری بود ولی خداییش اون دعوا ها چه اعصابی خورد کرد! بیچاره مدیرا! :)))
دوستیاش مارو به خیلی از رفیقا نزدیک تر کرد، چه کارای بد بدی که نکردیم نه؟ :)) ممل به کسی اون ماجرارو نگیا! :)) همه میدونن فک کنم! :D
اسپمایی که میکردیمو پشت سرمون ره میافتادن پاک میکردن. ارشیو پستای پاک شده ی اکیپمون فک کنم به 50000 برسه! :))
2 سال با فرومای سمپادی... عجب... ولی هنوزم همون GoSu رو به همه ی سایتای سمپادی ترجیح میدم چون برام یه معنی میده، غرور... :) x:
 

آرمان آریا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
314
امتیاز
381
شهر
شیراز
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

من فقط عاشق این صحنه هستم که میگه " شما پیغام خصوصی جدیدی دریافت کردید آیا مایل به باز کردن پیغام توسط پنجره هستید ؟" خیلی بچم نه ؟ :D خاطره انگیز ترین صحنه های زندگیم بوده ...!
 

Admin2

لنگر انداخته
عضو کادر مدیریت
مدیر کل
ارسال‌ها
7,596
امتیاز
37,032
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1389
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

اوایل تاسیس سایت هرکس که عضو میشد توی مسنجر واسش پیغام میفرستادم که به سایت خوش اومدید. بعد کلی ذوق زده میشدن که چقدر سریع و چه باحال :D
حالا دیگه وقت و حس این کارها هم نیست.
 

saeid01

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
914
امتیاز
1,260
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی کاشان
شهر
کاشان
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

بعد از فکرسوق ؛ یکی هِی به من پیغام میداد ، میگفت سوالای فکرسوق رو بده ....


وای خدا !
یادش بخیر

حالا اون آدم ... :D
 

panther

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,428
امتیاز
1,119
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشکی هرمزگان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

یکم خاطراته دعوا
یکی اینکه هرچیزی رو تحمل میکردم، دعوا با مامانم، معلما اینا تا بیام سمپادیا...
آشنا شدن با بهترین آدم های تو زندگیم....
سمپادیا هرجاش خاطرس! >:D<
 

mona*

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
985
امتیاز
7,008
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان1
شهر
پایتخت تاریخ و تمدن!(Hamedan DC!:D)
دانشگاه
همدان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

اولین خاطرم از سمپادیا ف***ر شدنش بود! :(
من دو روز بود عضو شده بودم که اینطوری شد!اونم وقتی که مثل خر عاشق اینجا شده بودم! x:
اون 27 روز جزء بدترین روزای عمر من بودن! :((
همش اون چند روز به خودم میگفتم از پا قدم من بوده! ;))
سمپادیا دوست دارم! >:D<
 

nazaninpary

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
116
امتیاز
125
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
مدال المپیاد
به اندازه موهای سرم......
دانشگاه
علوم پیرا پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

من وقتی پیغام
"پیام خصوصی جدید"
رو میبینم ذوق مرگ میشم.... :))
وقتی کسی پاسخم رو نقل قول میکنه سکته قلب میزنم... :(
 

Helius

کاربر فعال
ارسال‌ها
61
امتیاز
41
نام مرکز سمپاد
سمپاديم
شهر
شناسنامه من ميگه تهرانيم
مدال المپیاد
زيست زيست زيست زيست و ادبيات و فلسفه
دانشگاه
دانشگاه تهران(من از اين جا ميرم (تحمل اين جا رو ندارم)(تهران منتظرمه))
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

من يه بار عضو شدم بعد پسوردم رو يادم رفته بود گفتم عيبي نداره به ايميلم ميفرسته بعد ديدم همچين ايميلي هم ندارم خلاصه كلي فكر و اينا تا آخرش يادم اومد اصلا ثبت نام هنوز نكردم و عضو نشدم تو سايت و دفعه ي قبل به عنوان مهمان اومد :-/
 

pariya

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
689
امتیاز
970
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
شیراز
مدال المپیاد
یه حماقتی کردیم یه زمانی :|
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

روز تولدم اومدم تو سایت دیدم 10تا پیغام خصوصی دارم!!!بعد دهنم واش ده بود رفتم چکیدم دیدم ملت یادشون بوده تولدمو بعد اینقده ذوقیده بودم پاشدم برم آب بخورم با کله کف زمین پهن شدم!!!
البته همون روزم یه بنده خدایی بهمون فحش داد!!!!
 

alemzadeh

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,829
امتیاز
14,281
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد ۱
شهر
مشهد - تبریز
دانشگاه
دانشگاه هنر تبریز
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

من و سمپادیا[قسمت اول]:
خوب گفتم بذار منم بنویسم دیگه :D
اواخر آبان پارسال بود که احسان از یه سایتی تعریف میکرد برام به نام سمپادیا
یه روز اومد بهم گف علی بیا عضو شو اونجا صندلی داغ دارم ازم سوال بپرس و فلان
گفتم باشه ولی یادم میرفت همه اش خلاصه یه روز محمدرضا عطایی اومد گفت سمپادیا عضوی؟ منم الکی گفتم آره :-"
گفت اسمت چیه؟ منم الکی یه چیزی گفتم ;))
ولی دو روز بعد اومدم توی سایت عضو شدم و رفتم تو انجمن انگلیسی چند تا پست دادم بعدش هم یه سری به صندلی داغ احسان زدم
اوایل همون حسی رو که همه ی بچه ها ازش حرف میزنن رو داشتم
کاملا سر در گم بودم
2 3 روز بعد رفتم تو تاپیک درخواست صندلی داغ درخواست دارم و مدیران باز هم گفتن باید مدت حضورتون باید بیشتر از 1 روز باشه فک کنم از 20 صفحه ی اون تاپیک 7 8 صفحه اش فقط همین پست بود :D
شب و روز توی سایت آن میشدم تا بالاخره مدت حضورم به یک روز رسید و صندلی داغ دار شدیم :D
دوستان میومدن سوال میپرسیدن و ما جواب میدادیم و همون جا یه چن نفری از اعضای سایت آشنا شده بودم و کم کم داشت جو سایت دستم میومد
به انجمن های دیگه هم سر میزدم و پست میدادم
چند روز بعد توی مدرسه توسط محمدرضا به امیر و نیما که اون زمان از معاون های سایت بودن آشنا شدم ;;)
بعد از مدت یک ماه انگیزه ی مدیر انجمن شدن توم به وجود اومد و برای بالا بردن پست هام توی اون تاپیک درخواست صندلی داغ یه سره پست میدادم که باید مدت حضورتون باید بیشتر از یک روز باشه :D
اولین مدیر کلی رو که شناختم آرمیتا بود بهش پ.خ دادم و برای مدیریت صندلی داغ درخواست دادم :))
میدونم کار احمقانه ای بود ولی خیلی دوست داشتم مدیر یه انجمنی بشم :D
اونم جواب داد صندلی داغ نیاز به مدیر نداره و خلاصه ضایع ام کرد :D
سعی می کردم برم توی انجمن های دیگه بیشتر فعال بشم تا بالاخره مدیر یکیشون بشم :D
در همین حال با نیما و امیر هم بیشتر دوست میشدم همکار هم در اومدن از آخر چون اومده بودن جزو کادر همایش :)
این داستان ادامه دارد..... :D
 

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

منم همین جوری دوست دارم بنویسم. :D

تقریبا ۲ سال پیش بود که من با این جا آشنا شدم.
در واقع برای دیدن تاریخ آزمون ورودی سمپاد ٬ دنبال سایت سازمان میگشتم.
نتیجه سرچ من "سمپاد" در اومد " سمپادیا.کام" :D
خب از اون جایی که خیلی قانونمند و اینا بودم٬ عضو نشدم. سمپادی نبودم اون موقع خب! ;;)

بعد از اون ٬‌ یاده ۳ آبان ۸۸ اومدم سایت و خواستم عضو شم. مراحل ثبت نام رو طی کردم٬ ولی در نهایت ارور داد و اینترنت هم قطع شد.
تا مدت ها به فکر سایت نبودم٬ اون موقع ها وبلاگ گرد بودم. وبلاگ دوستام٬ فرزانگانیا و اینا.
تا یک سال و یک روز و یک ساعت پیش که توی آرشیو سایت ها به سمپادیا برخوردم... یادم اومد یه موقعی میخواستم عضو بشم.
خب٬ دل به دریا زدم و عضو شدم٬ اسمم بود " settareh‌ " .
چون یه هفته از سرودن شعر خونه ما و اجراش توی مدرسه میگذشت٬ اولین تاپیکی که زدم این بود در باره شعر خونه ی ما. :D
بعد از اون فعالیتم رو توی شعر پارسی٬ نثر پارسی ٬ موسیقی و کتب و مجلات شروع کردم.
اولاش خیلی از این ستاره های درجات کاربری خوشم اومده بود٬ هی میخواستم بدونم چجوری زیاد میشه. :D
برای همین هی پست میدادم ( البته نصفش ـم اسپم بود ) که رنگ این ستاره ها عوض شه. :))
تقریبا برای هر موضوعی پست میدادم! :-$ :-"
بعدشم که نزدیک عید شد و چهارشنبه سوری و اینا.
خیلی جو سایت رو دوست داشتم٬ خیلی شاد و باحال بود. :D
توی عید هم همیشه توی سایت گشت میزدم که چیزهای جدید پیدا کنم٬ یادمه روزی که " چه کسی در سایت است " رو کشف کردم چقدر ذوق مرگ شدم! :D
آخرای فروردین یه دعوا یادمه و یه بنده خدایی که سه چهار بار مولتی ساخت و بن شد و یه دعوای مختصر بود.
از اون موقع من با دو تا انجمن "مسائل کاربران"و "مسائل سایت" آشنا شدم که الان شدن نظرات و پیشنهادات.
توی تاپیک های اون انجمنا گشت میزدم و ارسال ها رو میخوندم ٬ کم کم با نظرات مدیر ها و کاربر ها و اینا آشنا شدم.
ینی دقیقا میدونستم کاربرای متنقد از سایت کین٬ چجوری انتقاد میکنن و مدیرا اصولا چجوری جوابشون رو میدن٬
کسایی که مولتی ساز بودن و دردسر درست کردن کیا بودن٬ و این حرفا.
همین وسطا بود که سیتی فیلتر شد. من از اون تاپیک و امضا های رنگ و ورانگ عشق سیتی ها٬ با اون جا آشنا شدم.
یه سر و گوشی توش آب دادم و به نظرم اومد که عین همین جاست!
بعد هم یادمه PRO بهم سمپانت رو معرفی کرد که اون موقع یه فروم بود و خیلی خلوت و اینا.
بعدش هم با فروم های دیگه ی سمپادی آشنا شدم٬ ولی رغبت نکردم تو هیچ کدومش عضو بشم.
حالا بگذریم٬ فروردین و اردیبهشت و خرداد همین جوری گذشت٬ من فعال تر شدم٬ اسپم هام کمتر و کمتر شد٬
با کاربرای قدیمی و جدیدی بیشتر آشنا شدم و پا به مسنجر گذاشتم و خیلی ها ادم کردن و خیلی هارم اد کردم. (از کاربرای سایت)
یه ذره عقلم زیاد شد و اینا تا آخرای خرداد که جام جهانی شروع شد.
قشنگ جو انجمن ورزش رو یادمه٬ تاپیک های طرفدارا و هشت پائه و شعار ها و هرروز مسابقه دیدن!
حتی تاپیک ٍ‌ طرفداران هندوراس رو هم یادمه !‌ :))
اون جا فعال شدم ٬ تا یه شب که بعد از مسابقه یادم نیست کجا و کجا٬ تاپیک "سمپادیا رو به نابودی" رو دیدم٬ ینی شروع دعوا. :-"
خلاصه اون جا یه گروه کاربرا بودن٬ یه گروه مدیرا که خوب هم یادتونه چی شد! :D
بعد هم درگیری راجع به ناظما پیش اومد و بعد پگاه و نیلوفر ناظم شدن و در عین حال تاپیک هوارادان هم بود و شیر اندر شیر.
بعد هم که دعوا خوابید٬ تا یه مدت از همه ناظما و مدیرای کل متنفر بودم. :D
خلاصه٬ درجه های مدیریت تغییر کرد٬ TnT و نیـما ارشد شدن٬ پارسا و محسن و پگاه و نیلوفر معاون٬ علی و بیتا و نرگس هم داخلی.
بعد هم من توی مدیر گزینی درخواست مدیریت انجمن ورزش رو دادم که مدیر شدم و خیلی هم خوشحال شدم.
ولی بعد از اون موقع انجمن ورزش خوابید٬‌ هیچ فعالیتی توش نبود. همه هم هی به من تیکه مینداختن. :-"
بیشتر تابستون ٬ به یه عده توی ورزش و کتب و مجلات فعال بودیم. بحث میکردیم و اینا.
اوایل مرداد٬ تصمیم گرفتم آدم مفیدی بشم (!) ٬ کم پست بدم٬ بیشتر بخونم٬ منطقی بحث کنم٬ الکی زر نزنم ٬ تو یه سری بحث های خاص شرکت کنم و این حرفا.
همین جوری ادامه دادم٬‌ یواش یواش با بحث منطقی و اینا نظرم راجع به خیلی چیز ها برگشت.
مدیر ها هم اون موقع خیلی خوب شده بودن٬ صندلی داغ هم گذاشتن که من هم یدونه در خواست دادم.
همین جوری موندم تا ۲۶ شهریور که از طرف مدیریت پ.خ اومد که دوست دارم مدیر داخلی بشم یا نه .
خب منم با این که اصلا و ابدا فکر نمیکردم با وجود آدمای بالای ۱۵ سال منو مدیر کنن٬ ولی از خدا خواسته قبولیدم. :D
همزمان با من فائزه مدیر داخلی٬ و هسپراید و saeed.a معاون شدن.
و ۴ روز بعد٬ مدرسه ها شروع شدن. :D

حالا فعلا بسه٬ حوصله تایپ ندارم. بقیش بعدا. :D
 

HHH

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,765
امتیاز
5,478
نام مرکز سمپاد
مدرسه
شهر
کرج
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

منم پارسال تقریبا نزدیک امتحانای خرداد بود که خیلی با یکی از ریفیقام می جوشیدم
اونم هی می رفت میومد می گفت سمپادیا
مطهری
فرشید
آرمان
آرمیتا
....
هی اسم می گفت من هی هاج و واج نگاش می کردم
بهم گفت خب پاشو بیا عضو شو
گفتم نه از رنگش خوشم نمیاد (خیلی دنبال سایت و اینترنت نبودم دلیل از این بهتر گیر نیاوردم ??? {-8 )
یک مدتی همینطوری گذشت تا یه روز که اومدم نت گفتم من نامردم اگر روی این رفیقمو کم نکنم (الان میاد میخونه نفلم میکنه)

اومدم تو سایت
صبح بود
هی نگاه می کردم بیشتر گیج می شدم
آدم فروم بازی نبودم
اولین اکانتی که دیدم و اسمش برام آشنا بود (همون رفیقمون می گفت) نیما بود

سریع پ.خ دادم گفتم من تازه عضو شدم و اینا،هیچی هم حالیم نیست، چه کنم؟
یکم راهنمایی کرد و منم هیچی نفهمیدم و شروع کردم الکی گشتن تو سایت

بعد چشم خورد به متافیزیک،دل و دین بدادم از دست و پریدم تو انجمن

مطالب برام تازه بود و خوشم اومد
شروع کردم هی سوال پرسیدن و پرسیدن
تا حدی که گاهی حس میکنم مدیرای فراسرشت میخواستن بزننم :-"
تا مدت زیادی سر از لاک متافیزیک درنیاوردم ولی بعد خواستم یکم جاهای دیگه هم سرک بکشم

پاشدم رفتم گفت و شنود
چند تا پست دادم و جواب گرفتم
کلی خرذوق شدم
فکر کردم اووووووووه ! چه خبره

یکم دیگه که گذشت پام به انجمانی دیگه واز شد،چون میدیدم بعضیا همه جای سایت پست دارن دلم میخواست همه جا قدمی بذارم و برم

اندک زمانی بعد از عضو شدن من این قضیه لایک و دیسلایک ها به صورت الانش دراومده بود و منم که کاربر تازه و عشق مثبت

بازم موندم و پست دادم و گشتم تا بالاخره یکم پخته تر شدم تو سایت
ارزش های سایت برام عوض شد
یک چیزی قلقلکم میداد که برو یک انجمنو بگیر واسه خودت

همون هولوهوشا بود که بازم همون رفیق قدیمی گفت بیا یک انجمن پزشکی درست شده جدیدا را دست خودته
پست های خوب بده توش بتونی بگیریش

اونموقع هم که تو سفر بودیم و دور از نت وهرجا کامپیوتری گیر میاوردم درنگ نمی کردم،می پریدم برم تو انجمن پزشکی
خلاصه با زور و زحمت پزشکی رو بهمون دادن و موندگار شدیم

بهترین قسمت این قضیه بچه های سمپادیش بودن
وقتی میومدم و میدیدم کلی عقیده همرنگ من اینجا هست بال در می آوردم

تا همین چند وقت پیش که سایت ف****ر شد
بچه ها کم میومدن و سایت خاک میخورد
منم خیلی نیومدم و صبر کردم

سایت که از ف****ر باز شد مثل قبل دلم نمیخواست بپرم تو سایت

بازم صبر کردم
گفتم درست میشه
صبر کردم و صبر کردم تا سایت دوباره شد اینی که امروز هست
با کلی کاربرای خوب و تاپیکای خوب

سمپادیا هنوزم معتاد وفادارتم P:> :D
 

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,361
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

من کلاً خیلی نت نمیومدم ؛فوقش هرچند وقت یه بار با دایال آپ میومدم و گودرمو چک می کردم . تا اینکه یه روز یکی از بچه آی مدرسه گف بیا سمپادیا ،منم اونجا هستم ! کنجکاو شدم . چن روز بعدش اومدم عضو شدم . اولین پستم تو تاپیکِ مدرسه مون بود .یکم ضایه بود ! :-" گفته بودم کیُ اَ مدرسه مون میشناسین که اینجا عضوه !!! خلاصه تو همون اولین پست گند زدم ! :-" دو تا پست پشتِ هم دادم .یادمه که همون روز نرگس اددم کرد که تذکر بده.خلاصه اولین دوستم تو سمپادیا نرگس بود که کلی با هم چرت و پرت گفتیم سرِ اسممون ! :D اولین پ.خ ــم مالِ ستاره بود سرِ همون پستم تو تاپیکمون .قبلش یه حسِ خیلی بدی داشتم اینجا ولی وختی آشنا پیدا شد ...! P:> ستاره رواَم ادد کردم . پستایِ اولمو یادمه .الان که نگاشون میکنم میبینم که همه یا اسپم بودن یا ... ! :-" یه سری ضایع بازیِ دیگه اَم داشتم .مثلاً یه تاپیک درباره ی کروم زدم ،همون روز دیدم کسی بهش سر نمی زنه یکی دیگه اَم زدم ! :-"اون موقع بیشتر دوس داشتم هی پست بدم تو سایتُ اینا ..! بعدش یادمه که کم کم فعالیتم تو عکس و خلاقیت زیاد شد و هی دنبالِ امتیاز و + و اینا بودم .(تا جایی که یادم میاد اون اول که اومدم سیستمِ امتیازا فرق داشت ! ) دیگه خاطره آم خیلی کوچیکن تا وقتی برای مدیر شدن درخواست دادم .با شایان کَل داشتیم سرِ اینکه کی مدیرِ نرم افزار میشه ! :D :D من اصن صبر نداشتم .هی به یکی (یادم نی کی ! :-ss آلزایمر! )پ.خ میدادم که بابا چرا مدیرا رو اعلام نمی کنید !!! ;)) ;)) بعد یه شب قاچاقی آن شدم (فک کنم تو مرداد بود ! ) بعد هی دیدم شایان داره میگه کوفتت شه و بمیری و اینا ، فمیدم مدیر شدم .بعد انقد ذوق کردم ( :-") که همون وقت اسمس دادم بهه یکی از دوستام .ُ یادمه که جقد همه مسخره ممی کردن سرِ سمپادیا .همین بهانه شد برای اینکه مامان بابامو راضی کنم بیشتر بیام نت ! P:> سخت ترین روزایِ تابسونم روزایی بودن که مشهد بودیم و فک کنم 20روزی سمپادیا نیومدم .روزی که اومدم دیدم 8 تا پ.خ دارم ،پاسخای جدید ه ارسالامم 11 صفحه س ! :-\ عزا گرفته بودم که چجوری همه شو ببینم ! [-o< #S-: (دیدم همه شو !موفق شدم بالاخره ! :D ) دو روز بعدش دوباره رفتم اصفهان ! و وختی اومدم دیدم کلی اتفاق افتاده .هم مدیر اینترنت شده بودم هم صندلی داغم شروع شده بود .
بازم خاطره هایی که یادم میاد خیلی جزییَن . دوس شدن با کاربرا و اینا ، بهترین دوستام تو سایت ستاره بودن و فاطمه و چن نفر دیگه .خیلی روزای خوبی بودن

(هربارم که میومدم کلی پ.خ داشتم ! :D :D همینشم خیلی حال میداد ! )


×دیگه دستم پکید !!!مخ و چشِ هرکیم بخواد اینو بخونه می پُکه !!! پَس فلاً بسه ! #S-:
 

alemzadeh

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,829
امتیاز
14,281
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد ۱
شهر
مشهد - تبریز
دانشگاه
دانشگاه هنر تبریز
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

چرا دو تا تاپیک ترکیب نمیشن؟
منم ترجیح میدم دیگه ننویسم چون این قسمت دوم یه مقدار زیادیش شامل دعوا ها بود و دوس ندارم دیگه اون خاطرات برام تکرار شه موقعی امروز رفتم توی یک تاپیک قدیمی که جریانش حل شده از همه عذرخواهی کردم باز بد برخورد میکنن باهام بهتره اینا هم نگم چون استقبال خوبی نمیشه احتمالا :|
دفتر خاطرات سمپادیام رو نگه میدارم واسه خودم و بعضی وقتا که تنه میشم میخونمش :-<
 

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

خب، اون جا بود که 4 روز بعد مدرسه ها شروع شدن . :D
( البته بگذریم که تو پست قبل من به وجود اومدن .نت رو سانسور کردم ! :-" )
اون روزا کلا اتفاق خاصی نیفتاد. ینی مهر و آبان همین جوری گذشت برای خودش...
دست کم اگه اتفاقی هم افتاد من به خاطر آلزایمرم یادم نیست! :D
بعد آذر اومد، من از 4 آذر به مدت 3 هفته و نصفی(!)، نت نداشتم . سایت های مدرسه هم این قدر شلوغ بودن که آدم اصلا رغبت نمیکرد از اون جا آن بشه.
بعد از 4 هفته بی نتی؛ اومدم دیدم کلا از این رو به اون رو شده سایت :D واسه خودشون میتینگ گذاشتن و رفتن و تموم شده و کلی کار کردن و بحث کردن و ... :D :rolleyes:
من که دوباره نت دار شدم، امتحانای ترممون شروع شد، دو روز بعدش سایت فیلتر شد. :D
از اون موقع هم قدم مبارک بنده به فیثبوک و اینا باز شد.
کلا اون موقع تو سایت خبری نبود؛ موضوعات جدید ارسال شده فوقش 3 تا بودن :-<
کلا یه بساطی بود! یه عده میگفتن چی شد؛ باز شد؛ بسته شد، مدیرا میگفتن آهای، باز شد، بسته شد، رفع شد، نه ... رفع نشد!!
یه عده آیه یاس میخوندن، مدیرا میگفتن نمیدونین چقدر کار داره ، یه عده غر میزدن ... :-"
27 روز همین جوری گذشت، بعد باز شدیم :D
یهو سایت شلوغ شد، کلی بحث ها جلو رفت؛ خوب بود دیگه :D
بعد قضیه رفتن Hespride پیش اومد که خدا رو شکر مزمن نشد ! :-"
همون موقع هم مدیر داخلیا زیاد شدن، آخه نفهمیدم کی و کجا فائزه استعفا داد، بیتا و نرگس هم استعفا داده بودن.. :D
مدیرگزینی انجمن ها هم با وضع فجیعی دوباره باز شد...
بعد اومدن گفتن گردهمایی ! :D
جمعه 6 اسفند، یه راست بعد از کارسوق پا شدم رفتم گردهمایی
تا حالا شده برید توی یه جمعی که همه 15 سال به بالا باشن، خودتون 13 سالتون باشه؟ :-"
اگه رفتید وضعیت من رو درک میکنید! :D
اون جا راجع به مدیر گزینی و صفحه اصلی سایت و عضو گیری و یه چیزایی تو مایه های این صحبت شد.
panther هم اومد مسئولیت مدیرگزینی رو به عهده گرفت، نزدیک بود همون جا بزنمش! :D

بعد از میتینگ هم تا الان اصولا اتفاق خاصی نیفتاده . ینی اتفاق قابل توجهی نیفتاده .
الانم دم عیده و همین دیگه ! :D
 

Sarina_ahm

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
717
امتیاز
5,265
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين یکـــ
شهر
جَهــان / ٢
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
علوم پزشكى اصفهان
رشته دانشگاه
پزشكى
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

یادش بخیر!قضیه از اونجا شروع شد که من و آنتارس از دبستان خیلی با هم دوست بودیم ولی دبیرستان که اومدیم کلاسامون جدا شد و روابطمون یه مدتی کم شد.بعد نزدیکای تولد آنتارس دوباره کلی صمیمی شدیم.یادم نمیره که آیدی آنتارسو من براش ساختم و هنوزم پسشو عوض نکرده :D خلاصه خیلی صمیمی بعد آنتارس سمپادیارو به من معرفی کرد.البته اول از همه آدماشو بعد خودشو :D تا اونجایی که من 2 اردیبهشت یعنی دقیقا روز تولد آنتارس عضو شدم :D خیلی خوشحالو جوگیر بودم.اون زمان اعضا به نسبت الان محدودتر بودن و من هرجا که میرفتم با اینکه یه پستم نداده بودم کاربرارو اونجوری که صدف برام گفته بود میشناختم :D فعالیتمو با شایعه سازی گفت و شنود شروع کردم :D البته فعالیت جدیمو!یادمه خرداد ماه شبای امتحان تا جایی که میشد تو سمپادیا بودم!در اون حد که 12 تا 3 درس میخوندم :D یادش بخیر!تاپیک شایعه سازی که قفل شد من یه ساعت تموم گریه میکردم :-" :D بعد از اون توی تعطیلات رفتم سراغ انجمن اعتقادی :D بحثای اعتقادی -دعوا با پ.خ -یادمه وقتی بحث اعتقادی داشتیم یه عده زیادی از کاربرا توی تاپیک بودن!هنوز پ.خ هاشو دارم!هنوز به خودم میخندم :D اوجه اوجه فعالیتم تاپیکه پیروی از ادیان!اونموقع تازه روش امتیازدهی به پستا اومده بود!من 3 تا + داشتم!برای اوایل که بعضیا کلی منفی داشتن عالی بود :D چقدر ذوق زده شدم! احساس بزرگ بون میکردم ;)) یه سری از خاطراتیم که یادم میاد در مورد نظرت نسبت به بالاییت چیه هستن.یه سری از بهترین آدمایی که شناختم!
بعد از این یه مدتی رفتم!این قسمت از خاطره هامو نمیخوام خیلی دربارش حرف بزنم!ولی هرروز با کلی حسرت به عنوان مهمان میومدم تا تاپیکارو بخونم :-< گاهی وقتا با خودم دعوام میشد :D اگه سمپاد بکس نبود دیوونه میشدم! :D ولی بازم دلم میسوخت...بیخیاله این قسمت.تنها قسمت تلخشه!سی افای توی یاهو!همه عصبانی!منم که... :rolleyes:
دوباره برگشتم!اولا حس میکردم که دیگه هیشکیو نمیشناسم!کاربرا زیاد شده بودن-عوض شده بودن-حس میکردم عمرا بتونم با محیطه جدید سازگار شم!این مدت متاسفانه طولانی بود! من کاربری بودم که فقط درگیر حاشیه ست.فعالیتم اصلا مفید نبود.کلا بیشتر به بحثای جانبی رسیدگی میکردم!شده بودم کلاغ محله!یه آدمه فوضول که از هرچی سردرمیاورد به جز چیزی که باید!مخالفتای الکی. دخالت توی مسایل بیخود... از خودم توی این قسمت متنفرم! :D
بعد یه اتفاقایی افتاد که من از حاشیه دراومدم!یعنی طبق معمول وقتی داشتم سیر تا پیازه چیزیو که میدونم تعریف میکردم یه عکس العمل باعث شد که به خودم بیام!اولین باری که جناح گیری نکردم! اولین ثانیه ای که سعی کردم به مفید بودن فکر کنم!قبلش یه سری احساس به خصوص داشتم که همش تغییر کرد!بزرگترینش احساس ترس از آقای مطهری بود! :-" البته فقط توی خیالبافیایی که من کرده بودم! سعی کردم فعالیته مفیدمو شروع کنم. روی پستایی که میدادم دقت میکردم. سعی میکردم گه گداری یه تاپیک بزنم. احساس میکردم سایت برام مهمه! حتی گاهی توی پ.خ به بقیه تذکر میدادم :)) :D از جناح مخالفو غرغروی خودمم کناره گیری کردم! و البته همه دوستایی که میشناختمو گفتم که بیان سمپادیا!عجیب قسمت مهمی شد این سمپادیا توی زندگیم! سرکلاس توی سرویس توی خونه همش داشتم یا درموردش صحبت میکردم یا فکر میکردم! و یه سری سوتیایی دادم که توی عمرم شبیهشو نداده بودم :-" عجیب سوتیایی بودن!فکر کنم تا دو سه ساله دیگه همه یادشون باشه.و در انتها درخواست مدیریت خاطرات!از اونجا تا الان یه ماه بیشتر نبوده!ولی خاطره هاش از کل چیزایی که گفتم بیشتره :D شاید بعدا گفتمشون!
و من هنوزم با حسرت به انجمنای المپیاد سرمیزنم-هنوز وقتی یه پ.خ دارم خوشحال میشم-هنوز چندتا پ.خ تولدمو میخونم و خوشحال میشم-وخیلی کارایی که از اول میکردم! با این تفاوت که سمپادیا به جز قسمتی از خاطره هام قسمتی از زندگیمه!به نقشه ی محل کاری که از راهنمایی برای خودم کشیدم یه کافی نت برای سمپادیا اضافه کردم! از الان برای پیشم برنامه ریزی کردم که هفته ای یه بار بیام. :D
عضویت توی سمپادیا به اندازه ی ورودم به سمپاد برام مهم بوده :D
با امید موفقیت n برابر برای سمپادیای عزیزم-سارینا :D
 
بالا