• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

mohamad.ahmadi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
361
امتیاز
6,547
نام مرکز سمپاد
دبیرستان هاشمی نژاد ١
شهر
مشهد
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

عضویتم اوایل تابستان پارسال بود...
تا تابستان امسال فعالیت چندانی نداشتم...
اما خب تو تابستان فعالیتم زیاد شد...
یکی از بهترین خاطرات من زمانی بود که به اتفاق دوستان تصمیم گرفتیم همه رو بشناسیم و قسمت بندی میکردیم و به همه پ.خ میدادیم..!
شدت بیکاری بود دیگه...
یادش بخیر...
همه ی کاربران عوض شدن..!
 

Sahdis

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
270
امتیاز
862
نام مرکز سمپاد
:)مركز راهنمايي فرزانگان رشت
شهر
:)رشت
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

من در سمپاديا دات كام در تاريخ 03 اكتبر 2012 ,ساعت 20:49:29 عضو شدم.
از همون اول فعاليتم بسي زياد بود.چون كلا من تو كار نت بودم!
دوستام هم آيدا و نيوشا و سارا و گلسا و نيلوفر هستش كه نيوشا و نيلوفر رو خيلي بيشتر دوست دارم!
چ اتفاقاتي افتاد....چند پستم حذف شد،يه پستم 30 تا لايك خورد x: ، يه پستم 5 تا ديس خورد ، يه موعضوعم قفل شد،يه موعضوعم پر از پست شد....
يه بار يادمه به جنا پ.خ دادم"جنا يعني چي؟"جواب داد"نفر 73 هستي كه اين سوالو ازم ميپرسي"
يه بار يادمه يه موعضوع باز كردم تو مسائل اعتقاديبه نام"چرا زن ها ميتوانند چهار تا زن باهم بگيرند"....يعني اگه NEO قفلش نميكرد من خودمو از پنجره خونمون پرت ميكردم پايين....انقدر كه بچه ها به هم پريده بودن...همش اين به اون فحش ميداد،اون به اين....پستي كه NEO داده بود اين پست قفل ميشه من لايكش كردم!!
 

ariadne

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,059
امتیاز
5,010
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهار
شهر
تهـــــران .
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

یادش بخیر...
پارسال اولای مهر یا آبان بود؛ به خاطر یه بحثِ مزخرف درموردِ مدرسه مون ؛ عضو شدم اینجا!
چون از گوگل سرچ زدمُ مستقیم همون تاپیک اومد؛ راستشُ بخواین اصن فک نمی کردم فضای سمپادیا می تونه بزرگ تر از این انجمنُ تاپیک باشه!
تمومِ تاپیک های انجمن سمپاد رو می خوندم؛ تقریباً اسمِ اکثر کاربرای مطرحُ و فعالِ ِ اون موقع رو یاد گرفته بودم. :-"
همه ی اینا یه هفته بود؛ بعد از این بحثُ اینا؛ فک کنم یه دو ماهی نیومدم سایت.
وقتی َم که اومدم؛ دوباره به خاطرِ این بود که مُحَرم بود؛ دوس داشتم در این مورد با یکی بحث کنم. :D تو اعتقادی یه دو تا ازین تاپیک ها بود!
هیچی. از بحث های تو سمپادیا خوشم اومد؛ مشغول شدم به همون بحث ـایِ رایجِ اون موقع! مث اکثر کاربرای جدید؛ انجمن خاطراتُ هم خیلی دوس داشتم. :-"
بعد جالبیش این بود که هرکی دیس می داد؛ من دوس نداشتم دیگه اون تاپیکی که توش بهم دیس داده شده رو باز کنم. :-" می ترسیدم نتونم جوابِ اون فردُ تو بحث بدم!
با حرف بزن مشکل داشتم؛ نمی دونستم توش باید چی گفت! چند بار سعی کردم پُست بدم توش؛ دادم هم! هنوزم وقتی میخونمشون؛ خنده ام می گیره از خودم :-"
خلاصه من زیاد موتادِ سایت نبودم! چن وقتی یه بار پُست می دادم ؛ و حوصله ی دنبال کردن تاپیکی که توش پست داده بودم رو هم نداشتم!
جو سایت رو خیلی دوس داشتم؛ کاربرا خیلی بهم نزدیک بودن؛ ولی همیشه بین خودمُ اونا؛ مرزی حس می کردم؛ همش بهشون حسرت می خوردم که فلان قد ستاره دارنُ اینا. :D
یادم نمیاد؛ دقیقن کی بود که امضا رو برداشتن، جاش بانگ گذاشتن؛ ولی اون موقع رو هم خیلی دوس داشتم. :-"
گذشتُ رسید به اون ورِ عیدِ 90!
که من شروع کردم که موتاد شم. :-" . فکر می کردم همش باید پست بدم! هر وقت میومدم سایتُ پست نمی دادم؛ انگار وقتمُ هدر داده بودم :-"
مریمم فعالیتش اوج گرفت :D. رسید به خرداد؛ موقعِ اوجِ اعتیادِ ما؛ و به نظر من لذت بخش ترین لحظاتِ مجازیِ عمرم!
این دفعه همه ی بحثا رو سعی می کردم دنبال کنم، می تونستم حرف بزن بدم؛ چرتُ پرت هم زیاد نمی گفتم؛ لایک هم زیاد می گرفتم. :-"
خلاقیتُ سمپادیا استریتُ خیلی دوس داشتم اون موقع!
یه هفته به امتحان فیزیک ترم؛ نت تمون قط شد! بدترین حسِ ممکن رو داشتم! خیلی بد بود! چون همزمان با من 4 تا از دوستام هم تو سایت فعالیت می کردن، همش از اتفاقات سایت میگفتنُ من همش اعصابم خورد بود! [به علاوه اینکه یه حس رقابتی بود بین منُ مریم. :-".]
رفتم یه ایرانسل گرفتم نت داشته باشم. :-" ازون جا بود که با ورژن موبایل سایت اُخت پیدا کردم؛ و ای کاش هیچ وقت چنین کاری نمیکردم!
خیل دوس داشتم این ورژن موبایلُ؛ ولی حس لذت ـم از سمپادیا رو به تدریج به «عادت و اعتیاد» تبدیل کرد! :-<
خلاصه؛ فعالیتم تو اعتقادی زیاد شد؛ یه تاپیک مدیرگزینی بودُ اینا؛ رفتم درخواست دادم با شهامت. :-" . ولی همش می گفتم مگه آدم قطعه که تورُ مدیر کنن. :-" . که کردن. :D
با مدیر شدنم؛ سعی کردم اون چیزی رو که همیشه از این انجمن میخواستم؛ درست کنم؛ تا حدودی موفق بودم؛ ولی رسیدم به برهه ی «تنفر و خستگی» از سمپادیا!
ولی خودمُ واسه اون اعتیادم می کشوندم جلو. :-" بهم پیشنهاد شد که مدیر گفتُ شنود شم؛ فکر می کردم لایقش نیستم؛ ولی قبول کردم تا یک مدت کوتاهی مدیرش باشم.
این دوران؛ بدترین دوران فعالیتم تو سایت بود! بدم می اومد از سایت چون! مریم شد همکارم؛ حس خوبی بود؛ همین باعث شد بمونم یه مدت !
زیاد دیگه جزئیاتُ نمی گم؛ یه مدتی دیدم که مفید نیستم دیگه واسه سایت! از مدیریت گفت شنود استعفا دادم. بعدشم از اعتقادی ؛ و بعد درخواستِ بن.
الانم راضیم از اینکار؛ چون اعتیادی به سایت ندارم؛ و کابرای هم دوره من؛ اکثرشون رفتن یا خاموش ـن ( :D ) . این بی اعتیادی بهترین چیزی بود که می خواستم!

چرتُ پرت زیادگفتم؛ کلِ پستمم روند فعالیتم بود!
ولی می خوام بگم سمپادیا؛ برای من مجالی بود برای عوض شدن؛ برای اینکه بیشتر «فکر» کنم. برای اینکه با افراد بیشتری آشنا شمُ طرزفکراشونُ بخونم!
الان ؛ وقتی پستای قبلم رو می خونم از این که انقد سطح فکرم پایین بود؛ خودم خجالت می کشم. :-" . سمپادیا اعتماد بنفسم رو بالا برد؛ بهم فهموند که خیلی بیشت راز اون چیزی که فکرشُ می کردم؛ هستم !
وقتی میخواستن سایتُ ببندن، برای اولین بار توی عمرم حسرت اینُ خوردم که چرا زودتر وارد سمپاد نشدم؛ که اینجا عضو شم ، که وقتی میخوان سایتُ ببندن بهش هیچ علاقه ای نداشته باشم؟! فهمیدم بیش از حد به سایت وابسته و بهش مدیونم.
من سمپادیا رو هیچ وقت «یک سایتِ خالی» ندیدم ؛ به خودم اجازه ندادم توش دروغ بگم یا خودم نباشم !

همین دیگه . این بود سرگذشتِ «مهم ترین اتفاقِ زندگیم» :D !

فعلن البته ! :-"
 

جنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
978
امتیاز
3,946
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

من از دو سالگی سمپادیا باهاش بودم ولی خیلی فعالیت نمی‌کردم! پارسال حدودن یه ماه بعد از تولدم بود که اکانت جدید زدم و شروع به فعالیت جدی کردم . اون موقع من توی یکی از بهترین موقعیت ـای زندگی‌م بودم! همه چیز سر جای خودش بود سمپادیا ـم برام یه جور تفریح بود! بعد همه چیزم به هم ریخت و دقیقن تو نقطه مخالف ینی بدترین دوره زندگی‌م قرار گرفتم . تو اون مدت خیلی سمپادیا میومدم و مخصوصن حرف ـامُ تو ح.ب می‌نوشتم . [ کلن جعبه سیاه کارامه ح.ب :-" ] . تو اون مدت واقعن تنها همدمم سمپادیا بود و خیلی وابسته شده بودم بهش! هر اتفاقی که می‌افتاد نمی‌تونستم صبر کنم تا بیام و در موردش بنویسم!
یکی از بهترین خاطرات من تو سمپادیا شب‌نشینی ـا و خانواده ـا بودن! مخصوصن تو خانواده ـا که خیلی خوش گذشت :د من و یکی دو نفر دیگه بنگاه ازدواج راه انداخته بودیم و واسه ملت شوور/خانواده پیدا میکردیم :-" به ملت پ.خ میزدیم "هوی تو! شوور میخای" بعد اگه میگفت آره میگفتیم فلانی خوبه؟ بعدم که به هم میرسوندیمشون :-"
کلن حتا اسم سمپادیا هم برای من نوستالژی ـه! شوور پیدا کردن ـامون برا ملت ؛ مورق ـایی که فرشید پخش میکرد ؛ اون شب نشینی ـه که همه نرگس و همید شده بودن [ نرگس باید نرگس باشد نرگس اگر نرگس نباشد نرگس نیست :-" ] ؛ حتا اشناپس پخش کردن ـای خودم تو شب نشینی [ :-" ] ؛ جوک ـایی که سارا میگفت و سایت میرفت رو هوا ؛ بحث ـایی که تو کتب مجلات داشتیم ؛ تاپیک "عکس های طنز" ؛ اون پادکست موسیقی ـه که یکی از بچه ـا یه آهنگ با یه اسم افتضاح سخت گذاشته بود ؛ دعواهامون سر اینکه رپ شاختره یا راک ؛ اون بانگ ـایی که دوهزارتا نظر داشتن ؛ اون بانگ مطهری که نوشته بود کسی که داری پسورد یاهوی من ـو انگولک میکنی ؛ نکن زشته " [ :-" ] ؛ آواتار ـای ست شده ... همه شون برام خاطره ـن! همه شون خاطره ـن و قسمت بزرگی از زندگیم هستن که امیدوارم همیشه همراهم باشن!

× بسّه دیگه بیام پایین از منبر :-"
 

M.Y.B.Q

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
191
امتیاز
1,294
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4d
شهر
تهران
مدال المپیاد
نپرس!!!!
دانشگاه
شهيد بهشتي
رشته دانشگاه
دندون پزشكي:*
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

هيچي ديگه
من 2يا3 روز بود اومده بودم سمپاديا يكي از اشناهامونم مدير يه قسمتي بود بعد يبار كه كنارش وايساده بودم سمپاديا رفت ديدم چقد از من بد گفته يه نفر..منم به روم نياوردم كه اون منم..

يبارم يه تاپيك زدم پاكش كردن...


منم زده شدم تا الان كه از فرط بيكاري ميام :|
 

Quf

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
960
امتیاز
4,226
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

یه اکانت دیگه داشتم که ولش کردم!
یکی دیگه ساختم! فقط بخاطر یه غلط املایی تو نام کاربریم!
بعد هیچی دیگه همینطوری شدیم این!!! یادمه منو عارف و زاهد و مذهبی و اینا مینامیدند!!!
بعد کلی ازین داستانا که گفتن!
بعد اینکه هیچ دوستی تو سمپادیا ندارم (حتی دشمن!!!)
هیشکیم نمیشناسم
کلا نقش هویج داشتم و دارم
تو هیچ میتینگ و شب نشینی ای هم... دیده نشدم!
مرده شور این روابط عمومی و این حرفامو ببرن!
کلا پ.خ هامم خالی و اینا
هیشکیم پ.خ نمیده
به هیشکیم پ.خ نمیدم
پ.ن: الان که اینارو نوشتم بنظرم اومد حق دارن تو مدرسه بهم میگن عن!(بس که روابط عمومی...)
 

میعاد

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
825
امتیاز
4,572
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور-اهواز
دانشگاه
صنعت نفت
رشته دانشگاه
مهندسی نفت
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

یادمه راهنمایی یا اول دبیرستان بودم که تو دفتر معاون پرورشی مدرسه چن نفر از بچه ها رو دیدم که داشتن تو سایت فعالیت میکردن.اون زمان فعالیت یچه های نیشابور خیلی زیاد بود.از اونجا بود که با سمپادیا اشنا شدم ولی عضو نشدم

گذشتو گذشت.رسید به بعد از کنکور.اون زمان بود که دیگه جدی واردسایت شدم.اوایل همه پستام تو تاپیک فارغ التحصیلان بود برا سوالایی که داشتم در مورد دانشگاهو مدارک مورد نیازو این حرفا.
اولین کسی که تو فروم پیداش کردم هم کلاسیم بود Alpacino .پوریا تاتاری.بهش پ.خ دادم و ازین حرفا که اگه میتونی بگو من کیم؟؟؟؟؟اونم یکم فکر کرد از رو شباهت نام کاربریم و اسمه واقعیم خیلی زود شناختم.
بازم گذشتو گذشت.تو سایت بودم ولی خیلی ناشناخته.هر چی سعی میکردم تو بحثای سایت شرکت کنم و خودمو جا بندازم نمیتونسم.یه جورایی جس میکردم بچه ها منو تو جمع خودمشون راه نمیدن.از اونجایی که یکم ادم مغروری هسم راستشو بخایین بهم بر میخورد وقتی این رفتارشونو میدیدم.ولی چون دوس داشتم تو سایت بمونم به فعالیتم ادامه دادم.
اوج فعالیتم زمانی شرو شد که نزدیک شرو دانشگاهم بود.یادمه اون زمان مصادف بود با نصب کردنه مسنجر رو لپتاپم برای اولین بار.
خیلی خنده داره که یه نفر وقتی وارد دانشگاه میشه تازه برای اولین بار مسنجر نصب کنه ولی خب من قبل اون اصن اهل نت و این حرفا نبودم.یادمه یه بار با یه نرم افزار با یکی از دوسام چت میکردم اون بهم گفت با مسجنر بیا راحت تره یکم فکر کردم با خودم میگفتم مسنجر دیگه چیه :))
همین که مسنجرم رو نصب کردم یه درخاست دوستی برام اومد به اسمه shadiii.اولین دوست سمپادیایه غریبه بود برام.
نمیدونسم از طریق سمپادیا منو ادد کرده ولی اکسپت کردم.نوشتم سلام.دو روز بعدش نوشت سلام من شادی و شما؟
یه روز بعدش منم جواب دادم میلاد و شما؟ :))
همین طوری کم کم با هم اشنا شدیم و چ اتفاقایی که افتاد...خیلی طولانی نبود دوستیه ما ولی خییلی پستی و بلندی داشت.ک خب شاید تقصیر منه.
خلاصه من که دوس داشتم تو سمپادیا بیشترر با بچه ها اخت بگیرم تو اولین شب نشینی عمرم شرکت کردم.اون زمان مدیر گفت و شنود یغما بود.تو اون شب رفتم قاطی جمعه بچه ها.اما نمیدونم این علی جهان نامرد :)) از کجا پیداش شد یه موضوع انداخت وسط همه توجه ها رفت سمته اون موضوع و کاربرایی مثه من باز موندیم بی کلاه.به یکی میگفت من برات روسری میخرم به یکی میگفت برات ماشین میخرم اصن وضعی بود :))
اخرین پستی که تو شب نشینی دادم یه چیزی بود تو این مایه ها که برید جم کنید با این شب نشینی مسخرتون :-&
ازون به بعدم همه جا میرفتم و از سمپادیا به خصوص گفت و شنود انتقاد میکردم.خیلی ناراحت بودم.انصافن حق داشتم.کل انتقادامم یغما میومد جواب میداد که نخیر اصلن این طور که تو میگی نیس.خلاصه مشکلاتی داشتم با این یغما.
ولی یه زمانی بالای حرف بزن نوشته بود اللهم عجل لولیک الفرج بعد یه سری اومده بودن داااادو بیداد که آآآای مگه اینجا حوزه علمیه س که انیا رو مینویسین؟چرا به حقوق بقیه ادیان احترام نمیذارین؟
مگه اینجا جای تبلیغه و ازین حرفا.منم دیدم خدایی به نظر من این حرفا حق نیس برا همون ازونجا به بعد پشت یغما وایسادم چون کارشو قبول داشتم.
تقریبن تو همین زمانا بود که tezar رو شناختم.خب دیگه هر فکر کنم نیازی نباشه در این مورد توضیح بدم چون به اندازه کافی تابلو هس :))
خدایی دمت گرم.اون چیزی که ممکنه بین هر دختر و پسری باشه و خیلی هم طبیعیه بین من و تزار به هیچ وجه نبود.
دوستای زیادی دارم تو سایت که اشناییم با هر کدومشون یه داستانی داره.البته قبول دارم که دوستیا خیلی ساده شده.

...m@ry@m...
که بحثمون بیشتر سره این بود که قده کی بلند تره :)) و رفته بود قده منو علامت زده بود ببینه من چقدیم
๖ۣۜĦ@ɱɨƉ 96 که از دوستای خیلی خوبمه و پسر واقعن فوق العاده ایه.خیلی کارش درسته.امیداورم کنکورشو عالی بده
Bahar_R که نظراتش در مورد مسایل اعتقادی با اینکه مخالف نظرات من بود ولی خوشم میومد چون معتدل نظر میداد و بدون جبهه گیری.
Blest Girl یه بار ازم خاست بهش بگم فکر میکنم چطور ادمیه منم نظرمو گفتم و تعجب گرده بود چون میگفت همشو درست گفتم :)) :یوزارسیف
F@|-|!mEh اشناییم بیشتر به خاطر این بود که هم فکرم بود و نظراتش متمایل به نظرات من.خب منم قبولش داشتم دیگه <D=
Fateme Rahmati امیداورم موفق باشه.ولی واقعن شوخیی که با من کردو فراموش نمیکنم خیلی بهم بر خورد.
khanoomi که امیداورم بهترین ها رو تجربه کنه تو زندگیش.اشناییمون مربوط میشه به بعد از اون زمانی که من نبودم تو سایت وبعد از یک ماه برگشتم.
matin320 پسر خوبی که بعد از مناظره باهش اشنا شدم.
NYM ادم با اراده و محکمی هس اگه خودش بخاد البته.و من شک ندارم ازین قسمت از زندگیش که الان توش گیر افتاده چن وقته بعد وقتی یادش میاد به خودش میخنده
Mohammadreza128 محمدرضا همیشه با اون اواتارای معینی که میذاش برا من جالب بود و جلب توجه میکرد اما وقتی بیشتر شناختمش که اومد تو کادر مدیرای اجرایی.به نظرم واقعن یکی از بهترین کسایی هس که تو این سایت مسوولیت داره و واقعن میدونه احساس وظیفه ینی چی براساس وظیفه ای که داشته همیشه کار کاربرا رو راه میندازه و حتی خیلی از موارد بیشتر از اون چیزی که انتظار میره وقت میذاره.

عذر میخام از همه کسایی دیگه ای که جزو دوسام هستنو اسمشونو نیاوردم.الان ک این پستو مینویسم یکم سر درد دارم نمتونم خیلی طلانیش کنم.اگه بشه ای شالا بعدن اسمه بقیه رو هم میارم،و به اینم توجه کنین که دوسای سمپادیایی من واقعن تعدادشون خیلی زیاده و اگه بخام همه رو اسم ببرم باید دو صفحه کامل بنویسم ولی امیدوارم بازم بیام و به این اسما اضافه کنم.
و با پوزش از کسایی که اسمشونو تو اسامیه دوستای خودم اوردم ولی شاید من دوست اونها ب حساب نیام (;
 

sh.kh1377

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
732
امتیاز
2,445
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
نقره ی زیست دوره هجده و طلای دوره نوزده
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

من یادمه راهنمایی که بودم ( اول بود یا دوم) شنیدم که سمپادیا فیلتر شده ! اصلا نمیدونستم سمپادیا کجاست :-" فک میکردم یه وبلاگه ! :D :-[
بعد شنیدم دوباره باز شد و بدون اینکه بدونم چیه خوشحال هم شدم :D

بعد دیگه سالی که سوم راهنمایی بودم( آخراش ) از اینجا سر درآوردم ! یه اکانت ساختم ، رمزش یادم رفت ، یکی دیگه ساختم. اولش فک میکردم خیلی غریبم ! هیچ کس نیست ، ولی وقتی که چن تا آشنا میدیدم ذوق مرگ میشدم! ینی فقط دنبال اسم فرز1 بودم :D بعد با کلی آدمای جدید آشنا شدم ، کلی از قسمت المپیاد اینجا استفاده کردم، کلا فقط المپیاد بود دیگه! تابستون اصلا من تو سایت کار خاصی نمیکردم و فک میکردم یه جاییه که فقط واسه المپیاده دیگه :D فعلا هم باش کاری ندارم!
از قضای روزگار وارد دبیرستان که شدم ماشاالله فعالیتم تو سایت خیـــــــــــــــــلی زیاد شد! قشنگ چن وقت پیش هم اعتیاد پیدا کرده بودم ولی الان دیگه بشکل کنترلی شب ها و روز ها بعد امتحان واسه یکی دو ساعتی میام( مدرسه شروع شه که دیگه روز هاش کنسل میشه و میمونه نیم ساعت شب :| )
سمپادیا یه جای خوب هم بوده برام! بد هم بوده برام! ینی کاملا دو جانبه !
با یه سری آدما آشنا شدم که اصلا فک نمیکردم همچنین آدم هایی وجود داشته باشن و خب خیلی خوشحالم . ولی خب در عوض بعضی هارم دیدم که کلا منو از سمپادی بودنم ناامید کردن و هی من تاسف میخوردم که چرا همچنین آدمایی هستن تو سمپاد :D
خلاصه بازم دوسش دارم سمپادیا رو ، ولی خب کنترل شده دوسش دارم :))
 

mohammadjb

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
328
امتیاز
1,069
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
مدال المپیاد
زیست
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

از اونجایی که خیلی در مورد خانواده سمپادیا شنیده بودم برام جالب بود ببینم چجوریاست . 7ـمین خانواده که شروع شد بلافاصله شروع کردم کل سایتو زیرو رو کردن (به کمتر از خاک خورده هم راشی نبودم) . بعد یه مدتی به این نتیجه رسیدم که باید یه آدم معتبر ( خاک خورده ) وساطت کنه این بود که شدم پسر Farz و NEO . هی من کیس پیشنهاد میدادم هی یه مشکلی پیش میومد (از بس به این و اون پیلم خصوصیا دادم تو همون اوایل برا یه مدت پیام خصوصیم مسدود شد ) . اکثر موارد هم خاک خورده بودن [:- اعتماد به سقف :>] . تو این بین یه بار شکست عشقی خوردم =(( و در نهایت :::پژواک::: رو انتخ کردم ایشون هم قبول کردن . بعد طی یه سری اتفاقات مجهول الدلیل ما شدیم جدِ اندر جدِ اندر جدِ ... کلهم اجمعینِ خانواده سمپادیا 7 (اینجا بود که گفتم در نومیدی بسی امید است ... ) .
 

This is me

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,189
امتیاز
2,119
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان٢ :x
شهر
تهرانْ
مدال المپیاد
برنز زیست
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

منم یه بار راهنمایی که بودم اتفاقی عضو شدم!
بعد یه خرده گشتم و اینا،خوشم اومد ولی نمیدونم چیشد دیگه کلا یادم رفت همچین سایتی هم هست!
بعد رفتم اول دبیرستان،هم سرویسیم عضو بود اینجا [افرا]چند بار صحبت شد و اینا دیگه من اومدم دوباره عضو شدم!
بعد از عید سال اول بود ک فعالیتمو شروع کردم،یادمه همش هم توی "سمپاد"پست میدادم.کلا جای دیگه ای نمیرفتم!!
دیگه ستاره ها یکی یکی زیاد شد و اینا!!بعد همیشه اواتارم مداد رنگی بود و با ستاره هامم ست شون میکردم! :)) [به جز این و قبلی و اولی!! :-"] بعد به جایی رسیده بود ستاره ک میگرفتم یذام عکس مدادرنگی میفرستادن ملت!! نیمه اول سال دومم گذشت و بعدش میتینگ و دوستای جدید و رکورد بانگ تا 2000،3000تاو.....!!! [یادمه اون موقع ایپد رو حتی تو حموم و دسشویی هم میبردم با خودم :)) ]
بعدشم المپیاد و دوستای المپیادی و بقیه جریانات :)
و ادامه داره!
 

ایلیا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,799
امتیاز
15,064
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
مدال المپیاد
تلاشی بیهوده در المپیاد زیست شناسی!
دانشگاه
هنر تهران
رشته دانشگاه
عکاسی
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

من توی گوگل دنبال آزمایش شیمی میگشتم که با ایشون برخورد کردم ;;).فکر کنم اواسط آذر ماه پارسال(91) بود.اون موقع عضو شدم ولی فقط برای مشاهده لینک :D.بعد سه ماه از اون اتفاق یک دوست ناباب گفت ایلیا یه فروم هست اسمش سمپادیا ئه بیا بریم توش یه انجمن بسازیم مدیر بشیم خیلی حال میده :)) :-".من اودم یادم افتاد که یه اکانت دارم اینجا.بالاخره لاگین کردم.اودیم تیرمون به سنگ خورد دیدیم نمیشه انجمن بسازیم :)).اولین تاپیکی که زدم توی انجمن سمپاد بود ایشون رو میگم :-[.در حدی ذوق مرگ بودم که فردای اون روزی که تاپیکو زدم با هزار ترفند توی مدرسه به اینترنت رسیدم که بیام ببینم چقدر بازدید داشته تاپیکم :-"(عه الن بعد این همه وقت نیگا کردم دیدم 1950 تا بازدید داشته#ذوق مرگ :)) ).اولین پ.خ رو از حمید شجاعی دریافت کردم اون موقع داخلی بود ولی من حالیم نبود که داخلیو اجراییو اینا چیه :)).اولین کسی هم که شناختمش همید بود :D.بعد اون هم m@h$en رو شناختم برای خرید موبایل بود فک کنم.اولین تاپیکی که زدم قفل شد(در واقع دومین تاپیکم بود که توی سمپادیا ایجاد کردم :-")یه تاپیک بود(کیا از عربی متنفرن؟مخصوصا دوم راهنمایی) :)) اون موقع عربی ترم گرفته بودم 15 عصابم خورد بود.البته فکر کنم آخرین تاپیکم هم بود که قفل شد کلا بچه خوبیم اسپم نمیدم از وقتی عضو شدم تا الان فکر کنم کمتر از 7.8 تا پست ازم پاک شده :D.که همش هم توی انجمن ورزش بوده.هرچقد جلو خودمو بگیرم بازم نمیشه جوابه این لنگیارو ندم که :-"
اولین دیس لایکمو توی این تاپیک از میترا.. گرفتم :-" .یادش بخیر انقد ناراحت شدم.باحالت حق به جانب هم بهش پ.خ دادم گفتم چرا دیس لایک بهم دادی.بعد حدود 6 ماه به کار خودم خندیدم :D
بعد اون دیس لایک زیاد گرفتم که بیشترش بخاطر این بود که من به ملت بدون تعارف دیس میدادم برای همین طرف لج میکرد باهام میشست پستامو دیس میکرد :-" .فکر کنم بجز اون دیس اولیه که از میترا گرفتم فقط یکیش به خاطر این بوده که طرف باهام مخالف بود.بقیش سره لج یا سره کل کل استقلال پرسپولیس بوده :-"
اینجا لازم دیدم یادی کنم از اینترنال سرور ارور گرام که دهنه مارو سرویس کرده بود.اگه ازش خبر دالرین بگین به عمش سلام برسونه :))

×این پست آپدیت میگردد به مرور :-" .تا کنون دوبار عاپ شده :-"
 

zahra AB

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
201
امتیاز
2,357
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

سمپادیا...
اسم سایت رو گهگاهی تو مدرسه میشنیدم ولی خوب هیچوقت از انجمن ها خوشم نمیومد. بعد از نمایشگاه شهید بهشتی و اتفاقایی که افتاد بحث سایت بالا گرفته بود :-"، اومدم تو این سایت و فقط دلیل عضو شدنم این بود که بیام بحثو دنبال کنم :-"
بعد از اینکه عضو شدم اولین تاپیکی که سر زدم ینی اولین تاپیکی که دیدم فک کنم ازدواج سمپادی ها باهم بود( اسم تاپیک دقیق یادم نیس :D )
وقتی که اون تاپیک رو خوندم از سایت خوشم اومد :-" ینی طرز فکر بچه هاشو دوست داشتم. اوایل خیلی جدی نبود فعالیتم چون کسی رو هم نمیشناختم خیلی نمیومدم
اولین پ.خ ای که گرفتم درباره اسمم بود. یادش بخیر 8->
کم کم بیشتر اومدم سایت، چند تا از بچه های مدرسه رو هم پیدا کردم. ;;)
یادمه یه بار دوتا تاپیک به خاطر من قفل شد :-" بعد از اون دیگه عذاب وجدان گرفتم دیگه اسپم ندادم و با لنگی ها هم جروبحث نکردم :D
کلا خوب بوده تا الآن. ;;)
ولی اگه دوباره نوار برگرده به 7 مه 2013 مطمئنا دوباره اینجا عضو میشم چون سمپادیا مسبب بهترین اتفاق زندگیم بود >:D<
 

Ромина

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
4,681
نام مرکز سمپاد
فرزانگانــــ یکـــــ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

اونموقعها خيلي سايت ايران نودت رو دور بود،ولي من دسترسي به اينترنت نداشتم،بعد از يه مدتي كه اينترنت دار شدم!اسم سمپاديا رو زياد ميشنيدم،تصميم گرفتم بيام عضو شم
يادمه اوايل كه عضو شده بودم نميدونستم چجوري بانگ ميزارن، وارد اكانتم كه شدم ديدم ميتونم اونجا پست بدم،هيجي ديگه اين رو نوشتم و ارسال رو زدم ورفتم
بعد از حدودا دو سه هفته يهو يادم اومد كه من توي اين سايت عضوم،گفتم بزار برم ببينم چه خبره،رفتم ديدم پيام خصوصي دارم،پيامم اين بود كه شما يك نظر جديد در بانگ خود داريد،منم كه نميدونستم توي اين سايت بانگ همون امضاست،كلي گيج شدم :-\
برگشتم تو اكانتم ديدم يه نفر نوشته به درك!!
منم فكر كردم الان اين به دركي كه داده رو فقط خودم ميتونم ببينم و به عبارتي فكر كردم اونجا صندوق پيام خصوصيه و حالت چت گونه داره :D بعد چون خيلي هم گيج بودم و از نظر خودم اين فرد به نوشته ي به اين قشنگيم توهين كرده و بهم پيام خصوصي داده كه به درك،كلي عصباني شدم و در جوابش منم نوشتم به درك :D
البته بعدش رفتم يه سري تو سايت گشتم تا قلقش دستم اومد :D
الان متوجه منظورم شدين!؟؟من خيلي بد تعريف ميكنم معمولا :-<
 

مهتاب سمپادی

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
7
امتیاز
35
نام مرکز سمپاد
بوشهر.گناوه
شهر
گنااااوه
دانشگاه
من که هنوزنرفتم
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

سمپادیا :-w :-w :-wیا به قول خودم سمپادگلللللللللللللللله ;)) ;))
والا من از وجود ای سایت خیلی شگفت انگیز بیده بودم اصا نمیدونستم اینجا هس
!
یک بار معلممون داشت میحرفید اسمی ازش برد بعدشم داشتیم مباخثه از خود ول میکردیم :-ssیهو دیدیم همه عضون
از اونجا که دخملا کاراشون یخته چشم توشچمیه بله دیگه ماهم اومدیم عضو شدیمو
دیگه حالشو ببرید :D
 

Reyhaneh Ranaei

کاربر فعال
ارسال‌ها
32
امتیاز
123
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

خاطره ای ندارم
فقط یادم میاد اولین روزی ک اینجا عضو شدم(ک زیادم دور نیس)کلللللللی خودم و ب در و دیوار زدم تا از این سایت ی ذره عجیب ی چیزایی سر در بیارم.....
الانم فک نکنم همه چیزو یاد داشته باشم^-^
 

nmejris@zan

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,239
امتیاز
10,796
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1 مشهد
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1391
دانشگاه
فردوسی مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

من و سمپادیا

میخوام اینجا خلاصه ای از تاپیک ها و چیز هایی که به نوعی به من مرتبط میشدن رو بنویسم تا حداقل برای خودم ثبت بشن.
احتمال داره که بعد ها به مرور مجددا تکمیل کنم اینجا رو ... :D


تاریخ عضویت: 12 ژانویه 2009 ,ساعت 23:01:19
شروع فعالیت موثر : خرداد 88 - در جریان اتفاقات انتخابات ریاست جمهوری


سوابق مدیریتی در سایت :

مدیریت انجمن خلاقیت ( توی اون مقطع بخش زیادی از محتوای سایت از طریق کپی پیست یا ترجمه از سایت های خارجی تامین میشد. انجمن خلاقیت اون زمان چیزی مشابه مطالب سایت نارنجی بود. بعد ها با تغییر سیاست های سایت بیشتر از 50 تاپیک که اون مقطع اونجا ایجاد کردم حذف شد. )
مشاور سایت ( درجات اصلی سایت اون زمان مدیر کل ، معاون و مشاور بود . مشاور به انجمن های تصمیم گیری دسترسی داشت ، اما اختیارات مدیریتی مثل حذف و قفل و ... نداشت. حقیقتا فکر میکنم بهترین سمتی که توی سایت تجربه کردم همین بود . در تصمیمات مهم اجازه مشارکت داشتم ، اما مسئولیتی بابت حذف اسپم و تذکر و غیره نداشتم . :D + )
معاون سایت ( بعد از مدتی به درجه ی معاونت ارتقا پیدا کردم.معاونت من همراه با اتفاقات پیچیده ای توی سایت شد که دوران سختی رو برام ایجاد کرد. + )
استعفا از معاونت ( سال سوم دبیرستان به خاطر مسائل درسی ترجیح دادم از مدیریت خداحافظی کنم. فکر میکنم توی اون بازه اسم معاون به مدیر ارشد تغییر کرده بود. + + )
مدیریت کل ( دقیق شب قبل از کنکورم بود که مجددا مطهری برای مدیریت کل بهم پیشنهاد داد و قبول کردم. + )
استعفا از مدیریت کل ( بعد از بیش از یکسال از مدیریت کل با اضافه شدن مدیر های کل با تجربه و خوب جدید احساس کردم نیازی به مدیریت من دیگه نیست. + )


فعالیت های موثر در سایت :

تشکیل طرح سمپادیا و بنیاد کودک در زمستان سال 90 ( هرچند من صرفا نقش سیاست گذاری و هماهنگی ها رو داشتم و اصل کار رو دوستان عزیزی که کمک کردن هرماه انجام دادند . خوشحالم که هنوز به لطف دوستان و پیگیری مسئولین طرح این کار به قوت خودش در جریان هست. + , + , + )
برگزاری اولین دوره مدیر گزینی در سایت ( اوایل تنها انجمن هایی که فعالیت بالایی داشتند مدیر انجمن داشتن و اون ها هم مشابه با روال فعلی برای انتخاب مدیر داخلی انتخاب میشدند . اما بعد از مدتی تصمیم گرفتیم مشابه همین روش فعلی تاپیکی ایجاد کنیم تا هرکسی که علاقه به مدیریت داره بتونه بیاد و درخواستش رو مطرح کنه.)
تشکیل شوراهای سایت ( اصل این ایده و پیگیری اون مربوط به محمد بذکار بود . اما خب برگزاری انتخابات و کار های اجرایی اون رو من انجام دادم . متاسفانه شوراها علارغم پتانسیل بالاشون به نتیجه ی مطلوبی نرسیدن. + )
برگزاری اولین میتینگ رسمی سمپادیا در مشهد (این میتینگ که با محوریت سمپادیا و بنیاد کودک بود با حضور بیش از 200 نفر از دوستان و محمد مطهری مدیریت اصلی سایت تابستون 92 برگزار شد. + )
حفظ حرف بزن !! ( شاید یکی از بزرگترین کارهایی که توی سایت در اون نقش داشتم جلوگیری از حذف تاپیک حرف بزن بود. زمانی اکثریت مدیران سایت نظرشون این بود که تاپیک حرف بزن صرفا تاپیکی برای افزایش تعداد ارسال هاست و محتوایی نداره ! خیلی ها نظرشون برحذف این تاپیک بود . اما در نهایت با این پیشنهاد که تعداد صفحات حرف بزن رو در حد مشخصی نگه داریم و پست های قدیمی رو مرتبا حذف کنیم این تاپیک باقی موند . بعد ها امکانی ایجاد شد تا پست های انجمن گفت و شنود و حرف بزن به کل شمارش نشه و همینطور اهمیت وجود حرف بزن برای همه مشخص شد و دیگه نیازی به حذف پست های اون وجود نداشت. + )
ایجاد تاپیک سوالات متداول ( راستش فکر میکنم یکی از تاپیک های به شدت کاربردی و مفید برای کاربران تازه وارد میتونه این تاپیک باشه . نیاز به تغییرات و تکمیل داره البته ، اما بخش زیادی از سوالاتی که ممکن هست مطرح بشه به صورت فهرست وار و با جواب های کامل مطرح شدن. + )


تاپیک های مرتبط با من در سایت:

صندلی داغ 1 +
صندلی داغ 2 +
انتقاد از "نیما" + ( ارتقا من به درجه ی معاونت همزمان شد با اعتراضات مختلف عده ای از افرادی که بعد ها از دوستان خیلی خوبم شدند. اما روز های خیلی آزار دهنده ای برام به خاطره موند.هرچند قطعا بخشی از اون اتفاقات هم تقصیر کم تجربگی و اشتباهات من بود. تاپیک های زیاد دیگه ای هم همون مقطع ایجاد شد که بنا به صلاح دید مدیران عزیز اکثرشون بعد از اتمام قضایا حذف یا به آرشیو منتقل شد.)
آیا نیما معاون بماند یا خیر؟ [نظرسنجی] + ( در ادامه ی انتقاد های مطرح شده علارغم تلاش برای پاسخ به سوال دوستان باز هم مشکلات باقی بود . در نتیجه من از مطهری خواستم تا یک نظرسنجی با این عنوان ایجاد کنه. استعفا توی این وضعیت به منزله قبول اتهامات بود و نمیخواستم این اتفاق بیفته.)
عذرخواهی از "نیما" + (بعد از اون اتفاق دوستان لطف داشتن و بزرگواری کردن و از بنده عذرخواهی کردن.)
تقدير از انتخاب نيما و TnT + ( یه عده از دوستان هم لطف داشتن و موقع انتخاب مدیرکلی این تاپیک رو ایجاد کردن.)
افشا سازی شخصیت واقعی نیما(تاپیک طنز است جدی نگیرید!!) + ( تاپیک طنز فقط برام کم بود بسازند که اون هم ساخته شد... :)))
 

Becoming

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
عضو کادر مدیریت
مدیر داخلی
ارسال‌ها
1,992
امتیاز
35,885
نام مرکز سمپاد
Frz
شهر
Sari
سال فارغ التحصیلی
1398
رشته دانشگاه
دواسازی
یادم نیست دنبال چی میگشتم و چجوری شد که سمپادیا رو پیدا کردم
جو اون موقع سایت برای منِ ۱۴ ساله سنگین بود
خیلی از مطالب رو متوجه نمی‌شدم و حتی یه سری از موارد با باورهای اون زمان من در تضاد بود
گذشت و من بیشتر درکشون کردم و قبولشون دارم.
بچه‌ها دانشجوی رشته‌ها و دانشگاه‌های تاپ بودن و من فکر میکردم فیک باشن! اصلا مگه میشه دانشجو جماعت توی سایت بگرده؟!=))
یه مدت طولانی نیومدم و دیگه یادم رفت اینجا عضو شده بودم
سال کنکورم مصادف شد با کرونا، دوباره اومدم ولی بیشتر خواننده بودم و تاپیک‌های کنکوری رو دنبال می‌کردم ( یادمه کلی سر و کله زدم تا رمزعبورم یادم بیاد!)
فعالیت من بیشتر مربوط به بعد از کنکورم میشه.
خوشحالم سمپادیا رو پیدا کردم و بیشتر خوشحالم که اینجا رو به همکلاسی‌هام معرفی نکردم:D
 
ارسال‌ها
1,820
امتیاز
34,382
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
2020
بهار سال ۹۹ چقدر زود گذشت (:
خاطره زیاد بود.
درس زیاد.
لحظه های تلخ و شیرین.
دوستی هایی که خیلیاشون ماندگار بودن و هستن و دوستی های کوتاه مدت.
شخصیتم شکل گرفت.
ارمغان ۱۸ ساله با ارمغان ۱۶ ساله اوایل عضویتش کلی فرق کرده همین (:
 
بالا