خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

دختر عمم اینا اومده بودن خونمون بعد این دختر عمم یه پسر داره 8،9سالشه...سری قبل این موهاش باحال تر بود،این سری موهاشو کوتاه کرده بودن!
من برگشتم به دختر عمم گفتم:موهاش قبلا قشنگ تر بود که...چرا موهاشو خاموش کردین... :))
++
عمم از شیراز اومده بود بعد از مدت ها،میخواس زنگ بزنه به یکی از فامیلا...زنگ زده:
طرف:الو...
عمم:الو...
-سلام بفرمایید...
-سلام خوبستین...شما زن آقایه ی فلانی هستین دیگه...نه؟ ;;)
-نخیر من پسرشونم... :|
(ینی تشخیص تفاوت صدای یه پسر 17،18 ساله با مادرش اینقد سخته؟! ;D)
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا رفته بودم تو آشپزخونه ، یه نوشابه میخواستم باز کنم . بعد قبلش داشتم دنگ شو گوش می دادم ، یهو همون طوری که داشتم نوشابه ـرو میریختم تو لیوان ، گفتم : " خوش تر از فکر می و جام چه خواهد بودن ... " ;;) بعد متاسفانه همین جور ادامه هم می دادم : " باده خور ، غم مخور و پند مقلد منیوش " ;;) اصن یه وضه بدی همراه با اون نوشابه ریختن ـه . X_X

خانواده : :o ^-^
من : :-" X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

ايمان از صب داش افسار گسيختگي مي کرد ديگه الان مامانم عصباني شد و شرو کرد دعوا کردن:
-:ايمان بشين ديگه از صبه "هرچي ميگم،هيچي نمي گي"
ما: :)) :))
مامان:زهر مار :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

بحث سر این بود ک کی تو سمپادیا شاختره و اینا...داشتیم با بچه های مدرسمون ک تو این سایت عضو بودن میحرفیدیم...
بعد ب ناگه من...
پوریا:خیلی فکر کردی آدمی...من الان ک میبینی 5000تا لایک دارم میدونی اولش ک عضو شده بودم چند تا لایک داشته بودم؟...هیچی :>...پس خفه شو دیگه حرف نزن
دوستان: :o =)) =))
پوریا:البته فکر کنم شما هم این موقعیت رو داشتین اولش :-" :-" ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم بستني شاد رسيد بگيرم ميگم اقا 4تا پسره كرم داشت مي خواست اذيت كنه منم ك اعصاب ندارم ديگه بعد پسره ميگه 4تاچي منم ك بعضي اوقات ايليا(برادرم )يا بابام حرسمو در ميارن در اينجور بحثا منم ميگم بوس اينجاهم از دهنم در رفت گفتم 4تا بوس پسره ;Dمن ~X(بعد با اعتماد ب نفس شديد گفتم نميخواين بدين كاردارم ديگه ؟(ب خدا منظورم بستني بود)ديدم پسره ميخواد بترك از خنده منم مونده بودم اين چرا اينجوري شد بعد ب معناي حرفم دقت كردم ديديم بعععععععععععععععله گند زدم رفت از خيربستني گذشتم 2تا پا داشتم 2تا ديگه هم قرض كردم دويدم سمت ماشين بابام ميگ ااا بستنيارو تنها خوردي مامانم ميگ كو بستنيات رفتي فقط با پسره حرف بزني بياي ايليا ميگه ااااا هليا من بستني ميخوام من هم اينجوري X_X ~X(يك دفه دادزدم خفهههههههههههههههههههههههههه شييييييييييييييين همشون :o :-wبعدم ديدم برام قيافه گرفتن مجبور شدم سوتيامو تعريف كنم بعد از 2دقيقه همشون =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

آخرای بازی بود بعد این تصویربرداره با بازیکنا راه میرفت بعد این بازیکنه رفت جای تماشاگرا
یکی از تماشاگرای اسپانیا داد زد ALBA~~~~A
بعد بابام از اونور داد میزنه: عباس کیه؟!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز به محدثه میگم کلاسای جهاد از کی شرو میشه ؟ به امیده یه هفته دیگه بودم
بعد فهمیدم 2 جلسش رد شده :-"

+به خالم میگم :فلش ، آزاده ی من دسته توئه ؟ ;D
میگه آره مموری ، یاسمنه من دسته توئه ؟ ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه احضاریه ای اومده بود خونه ما، من داشتم نیگاش میکردم با این صحنه مواجه شدم:

اگه کیفیت بده: آقای کبری ...
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب داشتم با یکی چت می کردم (دعوا بود البته :-") بعد همزمان مامانمم داشت بام حرف می زد.
بعد تهش مامانم دید من جواب نمی دم اصنو اینا ، گف:شب به خیر.
گفتم :خفه شو (داشتم می نوشتم اونو خب :-" X_X)
بعد دیگه مامانم از گستاخی من کُپ کرد اصن.
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم با مامانم فوتبال اسپانیا ایتالیا میدیدیم بعد مامانم طرفدار ایتالیا بود.
بعد وسطای بازی... ;D
مامانم: آلوا بزن دیگه... /m\
من: :-\چی؟مگه تو طرفدار ایتالیا نیستی؟ :-/
مامانم: خب چرا :|
من: :oپس چرا میگی آلوا بزن؟ :-/ آلوا که مال اسپانیاس..!!
مامانم:عـــــــه!!جدن؟مال ایتالیا بود که... :-??
بعدِ یکم وقت...(اون موقع که نزدیک بود واسه اسپانیا پنالتی بگیرن ولی نگرفتن)(دقیقه 76 بود فک کنم :-?)
مامانم:اه بابا این پنالتی بود X-(
من:نه بابا پنالتی نبود :-/ ولی من نفهمیدم آخرش طرفدار اسپانیایی یا ایتالیا؟ :-/
مامانم:ایتالیا دیگه :-L همین قرمزا
من: :o =)) =)) =)) قرمز که اسپانیاس =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو مشهد رفته بودیم
بهد رفته بودیم فروشگاه وقتی میخاستم بیام بیرون به یه اقاهه برخورد کردم
من:سرم پایین :-[
اقاهه:ببخشید شرمنده خانوم
من:نه شما ببخشید شرمنده ندیدمتون
اقاهه:خاهش میکنم
بعدت کلی تارف سرمو که بلند کردم دیدم بابامه
حیف این همه عذر خواهی که من کردم
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا خدا روز بد نیاره
دیروز کتابخونه بودم بعد با دوستان 30 دقیقه درسخوندیم دوساعت رفتیم برون بعدشم داشتیم میرفتیم خونه
این شلواره هم یکم تنگ میزد ید یدعفه تصمیم گرفتم طی یه حرکت انتحاری بشینم رو دوتاپام آقا من نشستم یدعفه دیدم گفت خرج X_X
خدا روز بد نیاره دیدید از بالا تا خشتک آدم دوخته شدس کلش پارشد ینی
تازه فکر کنید تا خونه باید با چرخ میرفتم X_X X_X X_X X_X :|
ولی به خیر گذشت #:-S
 
پاسخ : سوتی‌ها

من صابون ـم رو روی روشویی خونه خالم اینا جا گذاشتم ؛ بعد ته ـش تیکه تیکه شده بود از بس اون جا مونده بود :دی ؛بعد خالم خیلی جدی و یه هویی گفت : ویدا صابونت زخم بســـتر گرفتـه ! =))
-ـ-+ـ-+-ـ-
داشتم حرف میزدم ، اومدم مثال بزنم ؛ جلو کل فامیل خیلی جدی گفتم مثلا الان شوهر من ، هم کارمی کنه؛ منم کار میکنم ؛ داشتم ادامه ـش می دادم یه هو دیدم ملت کلا =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

نمایشگاه فرش گذاسته بودن کاشون بعد ما هم رفتیم ببینیمو اینا!
بعد همینجوری همه غرفه هارو میدیدم رسیدم به یه غرفه دیدم
دیدم یه مرده قد کوتاه با موهایه بلند دم اسبی با دستمال گردنو اینا وایساده داره توضیح میده!
بعد نیگا کردم دیدم یه تجربیامون گوشه غرفه واسّاده!
رفتم سلامو اینا گفتم اینجا چه میکنی!
گفت اینجا غرفمونه گفتم به به و اینا!
آخرش میخاستم برم گفتم این کوتوله قناصه کیه داره حرف میزنه
دیدم خودشو زد به اون راه
گفتم الووو میگم این کوتوله که کرکر خندست کیه!
یهو برگشت گفت بابامه!

من :-" :-" :-" (درون من =)) =)))
اون :-w :-w :-w ( درون اون X-( X-( X-()
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از gaucho :
نمایشگاه فرش گذاسته بودن کاشون بعد ما هم رفتیم ببینیمو اینا!
بعد همینجوری همه غرفه هارو میدیدم رسیدم به یه غرفه دیدم
دیدم یه مرده قد کوتاه با موهایه بلند دم اسبی با دستمال گردنو اینا وایساده داره توضیح میده!
بعد نیگا کردم دیدم یه تجربیامون گوشه غرفه واسّاده!
رفتم سلامو اینا گفتم اینجا چه میکنی!
گفت اینجا غرفمونه گفتم به به و اینا!
آخرش میخاستم برم گفتم این کوتوله قناصه کیه داره حرف میزنه
دیدم خودشو زد به اون راه
گفتم الووو میگم این کوتوله که کرکر خندست کیه!
یهو برگشت گفت بابامه!

من :-" :-" :-" (درون من =)) =)))
اون :-w :-w :-w ( درون اون X-( X-( X-()
خوبه امروز توی راه برات یاداوری کردیم یه چیز داشته باشی بنویسی!!!! :-" :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم یکم الکترونیک کار میکردم بعد یه عالمه تجهیزات و اینا بسته بودم
اومدم روشنش کنم دیدم کار نمیکنه
اعصابم خورد شد یه روز الافش بودم همین طور قطعه عوض میکردم بازم کار نکرد

آخرش فهمیدم یه سیم برقش وصل نبود :-L
 
پاسخ : سوتی‌ها

ی بار یکیو ایگ کردم :)
رفتم ح.ب ی پست داده بود ک اره منو هیشکی دوس نداره :|
بعد خب اولین بارم بود ایگ میکردم :-"
بالا پستش نوشته بود شما از این کاربر صرف نظر کردید :)
بعد من فک کردم خبر ایگ شدنش همه جا پیچیده همه باهام بدن :-"
بعد از ایگ کردنش منصرف شدم تازه انقده باهاش مهربون شدم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوباره از مکالمه های دل انگیز منُ پدرجان!
بنده با حرص میام تو اتاق...
-چته؟ ;D
-یه احمقی به اسم عبداللهی رفته یه مقاله نوشته در مورد هری پاترُ...
-دیدی گفتم هر کی تیزهوشانی باشه دلیل نمیشه آدم باشه(منظور > نرو سمپادیا ;D) ؟؟؟
-پدرجان ایشون 70 سالشه! :-w
-70 ساله نمیتونه احمق باشه؟ :P
-تیزهوشانی نیس اصن! :|
-از اول میگفتی... ;))اصن اگه تیزهوشانی نیس تو چرا رفتی مقاله شُ خوندی؟ :-w
-یکی لینکشُ گذاشته بود تو تاپیک هری پاتر ;;)
-همینه دیگه!هی میری اون سمپادیای نکبت ;D اینجور چیزا میخونی!نباید تو هر سایتی بری که...یهو میبینی ویروسم داشت!
- :|
نتیجه اخلاقی ---> اگه قبض آب هم زیاد باید تقصیر سمپادیا رفتنِ منِ X-( :-L
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت پیش با دوستم رفته بودیم کلاس ایروبیک بعد دو تا سالن مختلف داره اونجا.
زمان کلاس اقایون و خانمها هم جداست .
ما هم همین طوری خوشحال با تاپ و شلوارک رفتیم دم در اون یکی سالن خیلی قشنگ درو باز کردیم یه بار دیدیم ااااه سالن پر از مرده که داشتن با آرامش میدویدن بعد ما رو دیدن ما هم خشک شده بودیم عین مجسمه سر جامون واستاده بودیم میخندیدم تکونم نمیخوردیم آخرش درو بستیم عین دخترای خوب رفتیم سر کلاس خودمون . ;D
 
Back
بالا