یکی از مادر دانش اموزا اومده سراغ مامانم.. گفته افتاده دخترم نتونستم براش کتاب ششم ثبت نام کنم...
مامانم گفته نه باید بشه چرا نشده.. ما اصلا افتاده نداریم.. و بحث ادامه پیدا کرده همینجوری...
بعد خانومه گفته فامیلیش افتاده اس ها😂
مامانم فکر کرده میگفته تجدید شده 😂
________
رفتم باشگاه سه شنبه بعد هیچکی نبود جز یکی از ارشد های کیک بوکس...
بعد گفت چرا این تایم اومدی.. گفتم ی مدت شیفت کردم فیتنس کار میکنم..
بعد گفت این تایم کنگ فوئه.. گفتم نه من خیلی وقته میام فیتنس و فلان اینا..
بعد یکم بحث گفتم روزای زوج میام.. گفت امروز سه شنبه اس.. فرده.. گفتم ااا رفتم بیرون.. بعد بیرون یادم افتاد من همون روزای فرد میرفتم😐
برگشتم گفتم درست اومدم و اینا.. زنگ زد از استاد پرسید کلاس دارن اینا.. این روز زوج و فردشو قاطی کرده... کلیم بهم خندیدن...
بعد میگه سمپادی بودی دیگه😂😂😂
شرفم رفت خلاصه..
خیلی جدیی تاکید داشتم نههه من میومدم... وای خدا