• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

¥Farzin¥

کاربر فعال
ارسال‌ها
35
امتیاز
199
نام مرکز سمپاد
حکیم ملاصدرا
شهر
شیراز
دانشگاه
ایشالله شریف
رشته دانشگاه
احتمالا مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم تو اتاق داداش کوچیکم براش داستان بخونم:یکی بود یکی نبود،شنگول و منگول و ....
یه دفعه داداشم گفت:بیخیال از تجربیات عشقیت بگو...
 

nasim-tofan

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
132
امتیاز
773
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
N.A میگن گویا
پاسخ : سوتی‌ها

از جمله سوتی های خونواده در ایام خانه تکانی
من در حال شغل شریف دیوار سابی بودم
مامانم هم در حال نظارت بر این حقیر گاهی اظهار نظر کرده و یه کمکی هم میکردن
بعد بابام تازه از راه رسیده رفته میوه خریده
یه نارنگی آورده مامانم بچشه
مامان منم دستش بند بود گفت بزار دهنم
پدر نازنینم یک چهارم نارنگی به اون بزرگی رو میخواست بزاره دهن مامانم
مامانم:این بزرگه تو دهنه من نمیره هل نده X-(
من در حال گاز زدن دیوار
مامی و ددی در حال بحث

----------------------------
من درحالی که دارم طی میکشم کف آشپزخونه رو یه لنگه دمپایی تو دست و پام بود
من:مامان اینو از لا پای من بردار
مامانم: L-:
من: :D
 

zahra-E

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
1,452
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
داروسازی
تلگرام
پاسخ : سوتی‌ها

سرکلاس عربی خانم گفت بچه هاچهارشنبه هفته آینده امتحان
بچه هاهیچی نگفتن
یکی گفت بچه هاهفته آینده پدرمون درمیادهرروزامتحان داریم
یکی دیگه گفت معلماغلط کردن کنسلشون میکنیم
خانم فقط نگاش کرد :-w :-w
دختره تازه فهمیدچی شده :-[ :-[
 

alex delpiero

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
796
امتیاز
1,215
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی (شعبه دیگری ندارد ...)
شهر
کرج
مدال المپیاد
سال 1388 قبولی المپیاد نجوم مرحله اول ، سال 1389 و 1390 قبول مرحله اول المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از ¥Farzin¥ :
یه شب خونه نرفتم،فرداش مامانم ازم پرسید: کجا بودی؟منم گفتم خونه دوستم بودم.هیچی دیگه به ده تا از دوستام زنگ زد 8تاشون گفتن دیشب اینجا بوده،دوتاشون هم گفتن اینجان،خوابه هر وقت بیدار شد میگم زنگ بزنه...


3. کپی پیست اکیدن ممنوعه و پست هایی با این مضمون بدون اخطار حذف میشوند ...?
 

arash.f

کاربر فعال
ارسال‌ها
62
امتیاز
1,573
نام مرکز سمپاد
h3lii
شهر
تهران
رشته دانشگاه
برق امیرکبیر
پاسخ : سوتی‌ها

همین دیشب ( 1 فروردین) بود . ما نشسته بودیم خونه پدربزرگ . ساعت هم 9 شب بود . زنگ زده بودیم پیترا بیارن .. هیچی دیگه آوردن و ما هم سفره پهن و نشستیم که شروع کنیم ، دیدیم در زدن :D .. از آیفون نگاه کردیم معلوم نبود کیه ... فقط سر یه زن مشخص بود .. بابزرگم گفت مهمونه ، ولش کنین ، بشینید شامتونو بخورید .. فک کنن نیستیم .. ما هم گفتیم چشم و ایولا به بابابزرگ و اینا .. حتی یه دو سه بارم زنگ زدن موبایل جواب ندادیم :D . فرداش دوباره مهمون اومد و اینا .. ( که معلوم شد در آخر همونایی بودن که دیشب اومده بودن ) اول نشستن و اینا بعد گفتن آره ما دیشبم اومدیم .. هر چی زنگ زدیم باز نکردین .گفتیم : ا ؟ گفتن : آره آخه دیدیم پیش پای ما هم یه پیکی هم اومد براتون یه پیتزایی آورد .. :-" لحظه ی بدی بود :))
دیگه گفتیم ما که نبودیم بابازرگم اینا هم گوششون نشنیده حتما :-"
 

مِهرنوش

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
383
امتیاز
6,862
نام مرکز سمپاد
‌‌‌‌فرز
شهر
الف
سال فارغ التحصیلی
96
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

راهنمایی ک بودیم ی بار از روی کمبود جا در حیاط ی ذره اونورتر از دسشویی معلما نشسته بودیم و حرف میزدیم اونم چ حرفاییی؟! :-"

بعدش یهو دیدم در دسشویی باز شدو یکی از معلما اومد بیرون

منم هول شدم ویدفه گفتم :خانوم خسته نباشین!
معلممون: :-[
من بعد از سی ثانیه: X_X

دوستام: =)) =)) =))
 

Antares

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
253
امتیاز
1,278
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : سوتی‌ها

مادر پدرم رفتند عید دیدنی خونه ی خاله مامانم
برگشتند خونه
بابا به مامانم:Dدی خاله تم گف ک منو پیر کردی!خودت عین دختر ۱۴ساله میمونی!!
من:اگ این ۱۴سالش باشه پس من هنوز وجود خارجی ندارم!
یه هویی فهمیدم ک چی گفتم
بعدش برگشتم گفتم
مامان ۸۰سالشه اگ چارده ساله حساب شه من ک ۱۶سالمه کلن دگ ب حساب نمیام،هنوز ب دنیا نیومدم!
بابا: منظورم این بود ک مامانت جوون مونده!!
 

mehrsa-smileyxxx

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
16
امتیاز
89
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

من قبل از اینکه بفهمم فرزانگان قبول شدم با مامانم رفته بودیم یه دبیرستان که اونجا ثبت نام کنیم بعد اونجا که منتظر نشسته بودیم یه فیلمی

از مدرسشون داشت پخش میکرد که توش گفت از سرکار خانم سبزی دعوت میکنیم بیان اینجا... من زدم به مامانم گفتم سبزی بعد پخ زدم زیر

خنده.... یه خانومه که اونجا نشسته بود گفت خنده داره؟؟ گفتم بله؟ :-?? گفت :گفتم خنده داره فامیلیش؟؟.....آقا من همینجور آچمز نگاش

کردم بعد از اونجایی که همیشه مامانم اینجور مواقع به کمکم میشتابه گفت: خنده دار نیست جالبه :) بعد خانومه گفت: آهان اخه من سبزیم =))
 

mobina7

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
538
امتیاز
1,553
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بهشهر
دانشگاه
دانشگاه مازندران
رشته دانشگاه
حسابداری
پاسخ : سوتی‌ها

امروز رفتیم خونه عمم بعد چند مین خواهر شوهر عمم با بچه هاش اومدن!
این خانومه با مامانم و خواهرم روبوسی کرد به من هیچی فقط سلام! :D
بعد از اینکه نشست خیلی شیک روبه من گفت خوبی پسر؟ :D
من: :D
دخترش: مامان؟ X_X
خانواده بنده: :)) :))
خودش: :-[
لازم به ذکر است من موهام کوتاست(3سانتی :-") ولی مانتو تنم بود نمیدونم راجع به من چجوری به این نتیجه رسید! :D
 

cristiano

thisisajjad
ارسال‌ها
650
امتیاز
4,374
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

با دوستام میخواسیم با اتوبوس برگردیم
بعد یکی از دوستام با تیغ سرشو کچل کرده بود
بعد اتوبوس اومد در حلو شلوغ بود بعد این کچله هی میگف از حلو سوار شیم
من میگفتم عقب
بعد ک سوار شدم اینا سوار شدن
نزدیک ایستگا بعد ک شد دیدم یکی رو صندلی نشسته کچل
رفتم با دستانی خیس..شق یکی زدم پس کله اش :)) :)) :))
بعد گفتم تا تو باشی ب حرفم نکنی !!!!
بعد مردم :O :O :O :O
بعد اونی ک زدم پس کله اش از جا بلن شد...برگشت...دیدم دوستم نیس :| :|
دیدم دوستم کلاه سرش کرده
منو میگی خوف کرده بودم :(( :(( :((
یارو: X-( X-( X-( X-(
ی هو از اتوبوس پیاده شدم دیدم یارو پیاده شد
بعد اون تا حوقع پیاده شه باز من از در چلو سوار شدم :-"
بعد یارو پیدا شده اینور اونورو نگا میکنه
بعد ک حرکت کرد اتوبوس..سرمو کردم بیرون..گفتم حاجی خدافس
من: :-" :-" :-" :-" :-"
مردم: :)) :)) :)) :)) :)) :))
یارو:: X-( X-( X-( X-( X-(
**کته اخلاقی:: اول ب طرف نگا کنین و بعد بزنین :D
 

zahra AB

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
201
امتیاز
2,357
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

اول یه خورده توضیحات: مامانم پاش درد میکنه رو میز نماز میخونه. ینی رو مبل میشینه سجده رو میز میره ;;)

برا عید داشتیم میز رو جابجا میکردیم(همون میزی که مامانم روش نماز میخونه) بعد بین مبل و میز فاصله افتاد.
من: مامان بیا از این طرفی نماز بخون( پشت به قبله) :>
مامانم: ^-^زهرا، اونوری بخونم؟
من: اول :-? بعد X_X بعدتر :D
بابام از اونور: :)) زهرا تعطیلات بهت نساخته!
 

mobina7

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
538
امتیاز
1,553
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بهشهر
دانشگاه
دانشگاه مازندران
رشته دانشگاه
حسابداری
پاسخ : سوتی‌ها

واسه خودم خیلی جالب بود! :-"

امشب خالم و پسر و دخترش اومده بودن خونمون این پسر خالم خیلی بزرگه همیشه میگه دوست داشتم یه دختر مثه تو داشتم و اینا!
از طرفی ایشون جنوب هستن سالی 2 -3 بار بیشتر نمیبینمش! :|
همیشه تو درس تشویقم میکنه امشب میگه خو مبی چندمی میگم سوم ریاضی ولی کنکور تجربی! :-"
پسر خالم: :O من فکر میکردم سوم راهنمایی هستی! :O
من: فری؟ یعنی انقدر کوچیکم؟ X_X
اون: اره دیگه پس من چقدر پیر شدم! :-<
من: :D
لازم به ذکر من واسه انتخاب رشته دبیرستان 60 دفعه راهنمایی گرفتم ازش! :)) ولی مثه اینکه زیادی سرش شلوغه! :-"
 

مِهرنوش

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
383
امتیاز
6,862
نام مرکز سمپاد
‌‌‌‌فرز
شهر
الف
سال فارغ التحصیلی
96
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

اشاره ب دوست بالایی این اتفاقم واسه من جالب بود :-" :-"

من قراره از یکی از کاربرای اینجا دو چیز بخام ک خودم نمیدونم ازش چی بخام(کمک کنین با پ.خ هاتون B-))

من:مامان فرض کن از من ی چی بخای اون چیز چیه؟ ;;)
مامانم:اخلاق خوب
من: X-(ماااااماااااان.اه خو منظورم این نبود اگه از یکی دیگه ی چی بخای ک نمیشناسیش چیه؟ 8->

مامانم:دعا کنه اخلاق تو خوب شه
من: X-( :-w
مهمونا و فامیلا: =)) =)) =))
 

آتوسا

کاربر فعال
ارسال‌ها
41
امتیاز
346
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم خرید با مامان و پسر عموم که میوه ها رو گذاشتن پیش من تا برن اونور خیابون واسه خریدای دیگه:
من در حال داد: وای نرین نرین مامان نرین(نروید میخواستم بگم من بدبخت)
پسرعموم:بی ادب
من:واسه چی؟
پسر عموم:خودت نرین
من:؟؟
پسر عموم: :D
من:منحرف!
از اون موقع تا حالا سوژه کرده:
پسر عموم:اینجا نرین برو ‏WC
من:آررررررررشش بی ادبببب :D
 

♥سارا♥

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
7
امتیاز
25
نام مرکز سمپاد
فرزانگان دشتستان
شهر
برازجان
پاسخ : سوتی‌ها

سلام من عضو جديدم....
يه دوست دارم خداى سوتى....
سرکلاس زيست بوديم معلم داشت توضيح ميداد که گليکوژن در جانوران و قارچ ها ذخيره ميشه....که در جانوران در کبد و ماهيچشون ذخيره ميشه....بعد در همين حين دوست نابغه بنده پرسيد خانم تو قارچ ها هم تو کبدشون ذخيره ميشه؟
نمدونم چرا معلممون سرشو کوبيد به ميز و از کلاس بيرون رفت..... =))
 

niloufar joon

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
208
امتیاز
1,716
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یکــــ
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

روز اول عيد بود و همگي خونه ي مامان بزرگم بوديم. يه چيزي شد كه دخدر عمه م گف يه دونه عمه ي من از همه ي عمه هاي تو بهتره 8->
منم گفتم بر منكرش لعنت ;;) :-"
بعداز يه كمي تجزيه تحليل به اين نتيجه رسيد كه مامان و خاله هاش، عمه هاي منن :))
خودش ^#^ :((
مامانش :|
 

Moshk

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,141
امتیاز
2,881
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 1
شهر
ساری
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : سوتی‌ها

پسره داشت کنفرانس تاریخ میداد هی میگه دکتر کاشانی و آیت الله مصدق. :D
معلم تاریخمون هم که خواب (:|
ما هم ~X(
اونم مارو نگاه میکرد بعد این شکلی :-??
از همه عجیب تر آخر کار معلممون که میخاست ازش سوال کنه میگه دکتر کاشانی نسخه جهاد داد یا آیت الله مصدق
ما :))
معلم :-?? :-$
ینی چه معلمایی داریمو معلم تاریخ سوالاش این شکلیه
آخر سرم به روش نیاوردیم ولی تا آخر کلاس مصدقو شیخ خطاب کردیم کاشانیو دکتر
 

ایلیا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,799
امتیاز
15,064
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
مدال المپیاد
تلاشی بیهوده در المپیاد زیست شناسی!
دانشگاه
هنر تهران
رشته دانشگاه
عکاسی
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم موزیک صدای اتحادو گوش میدادم.بعد توش هی میگه من این مسیرو ادامه میدم.
داشتم یه پست مینوشتم میخاستم بنویسم من میدونم نوشتم من ادامه میدم :))
 

m.f.a

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
822
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
کرمان
دانشگاه
ایشالا شریف یا تهران
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز توی برنامه آقای گزارش گر یارو اومد گزارش کنه برداشت گفت:

خب بازی با شوت داور آغازمیشه ...

منو داداشم اینجوری بودیم =)) =)) =))

مجریم گفت داور سوت زد نه شوت :)) :))

داوراهم این جوری بودن =)) =)) =))
 

Moshk

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,141
امتیاز
2,881
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 1
شهر
ساری
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از darn to me :
دیروز توی برنامه آقای گزارش گر یارو اومد گزارش کنه برداشت گفت:

خب بازی با شوت داور آغازمیشه ...

منو داداشم اینجوری بودیم =)) =)) =))

مجریم گفت داور سوت زد نه شوت :)) :))

داوراهم این جوری بودن =)) =)) =))

یه پسرم زیدان و آنجلوتیو نمی شناخت هی می گفت سر مربی سویا( :)))
وقتی رئال گل زد میگه ناراحتی سر مربی سویا و بعد آنجلوتی که خوشحالی کرد کلهم تا آخر گزارش حرف نزد
 
بالا