خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودم دست شویی بعد هوا سرد بود داشتم سریع بر میگشتم برم تو کلاس این معاونمون جلومو گرفت مثلا شوخی و اینا حالا منم دستام خیس و بدون کاپشن و اینا داشتم یخ میزدم اومدم از سر بازش کنم گفتم ببخشید استاد (!) عصاب ندارم والیبال باخته....

بعد پرسید تو از کجا فهمیدی منم گفتم خوب استاد رادیو گوش میدادم دیه!

- با چی؟ ^-^

- #-o هیچی به جان شما! دوستان تعریف کردن فهمیدم دیه ^#^

-اونا از کجا فهمیدن؟ ^-^

دیه سریع گفتم نمیدونم رفتم تو سالن تا بیشتر خراب کاری نکرده بودم X_X ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر كلاس حسابان بوديم
دبيرمون شكل توابع لوگاريتمي رو برامون كشيد
بعد رفتيم يه سوال حل كنيم
يكي از بچه ها گفت:خانوم دامنه سوال رو ميشه رو محور مشخص كنيد
بعد دبيرمون يه خط محور كشيد بالاش يه خط راست كه دوسرش هم -2 و 3 بود مثلا

يكي ديگه از بچه ها اصلا حواسش نبود
يه نگاه متعجب به شكلاي لوگاريتم و يه نگاه به محور كرد گفت
خانوم!!!ميگم اينا يكم شكلاشون با هم فرق نميكنن؟!!!؟! :-? :-? :-?

----------------
مهمون داشتيم !حدودا 7-8 نفري نشسته بودن!من از مدرسه اومدم خونه!
درو باز كردم!مامانم داشت يه چيزي تعريف ميكرد
من وسط حرفش گفتم سلام!بعد همه جوابمو دادن و اينا!
مامانم م3 اينكه شروع كرد به ادامه ي تعريف كردنش!سلام احوال پرسيش با يه نفر رو داشت ميگفت!
مامانم گفت:خوبي؟
من داشتم ميرفتم طرف اتاقم نميديدم مامانم رو !گفتم:اره مرسي;;) !
بعد همه خنديدن!!!م3 اينكه اين"خوبي" جزو دايلگها توي تعريف كردن مامان بوده:-" !
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم تو کلاس درباره سیل صحبت میکردیم ;D
بعد یکی از دوستام گف:اصا خانم بابام رفته بود یک شهری میگف دیده همین جوری بچه و آدما توی آب میرفتن!!!
بغل دستیم ازم پرسید:بم؟؟؟؟؟
من: ^-^
دوستم فهمید چه سوتی داده اینجوری شد: =)) =)) =))
منم: =)) =)) =)) =)) =))بمه!!!! =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امتحان عربی داشتیم، داشتیم تقلب میکردیم!

دوستم رو کاغذ دو تا سوال نوشته بود بم داد...

اولی رو جوابشو نوشتم، آخرش نوشتم: مطمئن نیستم!

بعد سوال دومی ترجمه بود که میشد یه چیز تو این مایه ها: مرا ببخش، از گناهم در گذر و ...

کاغذُ دادم دوستم، موقعی که داشته می خونده، جامدادیش روش بوده، فقط نصفشو میدیده!

فقط اون تیکه ای رو دیده که من نوشته بودم مطمئن نیستم، و اون تیکه ای که نوشته بودم: مرا ببخش =)) =))

میگفت میخواستم بت فحش بدم که الان وسط امتحان، موقع این مسخره بازیاس؟ :-w کلی کاغذ حروم کردی، کاغذ نداریم =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز تو زنگ ادبیات مانور زلزله بود زنگو که زدن بچه ها مسخره بازی در میاوردن منو فاطمه هم نشسته بودیم اینا رو نگاه میکردیم میخندیدیم
یه دفه ای حوریه پرید رو من گفت الان زیر آوار میمونی هر جه سریع تر پناه بگیر ;D
این که پرید گوشیم که دستم بود پرت شد وسط کلاس منو فاطمه اینطوری شدیم :-\
یه لحظه خودمو مرده فرض کردم ;D
شانس اوردم مانور بود کلاس خر تو خر بود ;D
منم شروع کردم به کولی بازی پریدم وسط کلاس رو گوشیم ;D
خدا رو شکر معلمه ندیدش!! ;D
همه نگام میکردن میگفتن یه دفه ای جو گرفتت !! ;D
اصن یه وضعی بودا :-" ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

گفتی زنگ زلزله...امروز وا3 مانور زلزله ی ما یه اتفاق خیلی نادر افتاد...نا زنگو زدن یکی از بچه های جلو از خود بی خود شد(شاید موجی بود شایدم از قصد بود :-")پرید بعل معلم فیزیک و تو گوشش داد زد فرار!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوست کلاس زبانم داشت بهم میگفت که اون یکی دوستمون با مدل موی جدیدش چقد شبیه سامورایی ها شده!
من : آره فقط ازینا پنگوئن کم داره!! :))
اون : چــــه ربطی داره؟ میدونی من کیارو میگم؟ !

بعد من فهمیدم که سامورایی رو با اسکیموها قاطی کرده بودم! X_X :-" کلی بهم خندید!
من فقط ربط این دوتارو به هم نمیفهمم...! اینکه دوتاشون "س" و "م" دارن؟! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

در راستای امروز مانور زلزله بود:
معاون پرورشیمون داشت توضیح میداد که باید چیکار کنیم گفت که میاین تو حیاط میشنید دستای همدیگه رو میگیرید دستاتونو میذارید رو سرتون ;D
انگار ما حشره ایم مثلا . 6تا دستو پا داشته باشیم
 
پاسخ : سوتی‌ها

من کلا تیکه کلامم"خفه شو منافق" است...برای مسخره کردن این متعصب ها و اینا...اون دفعه معلم دینیمون رفت بالا منبر کلاس...گفت محمد...ما صلوات فرستادیم...باز گفت محمد...ما هم صلوات...دفعه ی سوم که صلوات فرستادیم گفت باشه بذارین ..مو بخورم!!من یه دفعه از دهنم پرید خفه شو منافق!...تا اخر روز اره خلا3 شدم از کلاس ها :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

ناظم سر صف میخواس بگه عاشورا تاسوعا برگش گف تاشوعا عاسورا!!! ;D :))
هر هر خندیدیم ضایع شد بد بخت! /m\
 
پاسخ : سوتی‌ها

توی تاکسی نشسته بودم
بعدش یه مرد کرایه داد به راننده تاکسی
راننده تاکسی هم بقیه ـشو داد به اون مرده و مرده گفت : خدا برکت بده :دی
هار هار خندیدم :دی
--
امروز معلم دینیمون گفت بابام بزرگم مرده
من : خدا بیامرزتش
معلم دینی : خدا رفتگان شما رو برگردونه :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند روز پيش يه سوتي خيلي باحالي دادم زنگ تفريح بود تو كلاس داشتم دور خودم مي چرخيدم تقريبا نمي تونستم جايي رو ببينم كه متوجه شدم همه دارن منو صدا مي كنن وقتي سر گيجه ام برطرف شد ديدم كه بچه ها از خنده پخش شدن رو زمين :-s برگشتم كه جلوي در رو نگاه كنم فكر مي كنيد چي ديدم؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! :-[ :-[ مستخدم مدرسمون جلو در ايستاده بود و ميخنديد خوبه حالا ناظممون نبود مثلا نماينده كلاسم :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو مغازه ی لباس فروشی بودیم بعد حواسم نبود خوردم به یه مانکنی برگشتم گفتم ببخشید :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

از این معلم زبان پارسالم متنفر بودم و هستم...یه بار سر کلاس گفت بچه ها ببخشید امروز حالم بده اخه 7 بابامه...من یه دفعه داد زدم ایشالا 7 خودت باشه #-o...طرف تا اخر کلاس ناراحت بود :-[ :((
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ زده بودن اژانس
اعصاب خورد و اينا
- آقا يه ماشين بفرستين اينجا!! X-(


------------
يه بارم زنگ زده بودن 110!
-آقا سلام خسته نباشين يه ماشين ميخواستيم براي فلان ادرس

(شخص معلوم نكرم ديگه)
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر پروررشی ما به کلیسا میگه کَلیسا ( kalisa ) =))

هر چی هم بهش میگیم تو کتش نمیره !
 
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتی احتمالا بار ها تکرار شده برام:همش تو بچگیم(و البته گاهی تو نوجوانی! :-")هی میرفتم تو شیشه ی تمیز مغازه! (:|
---------------------------------------------------------------------------------------------------
بازم معلم دینی!:اومد سر کلاس کلی حرف...تحویلمون داد...راجع به رابطه ی 2ختر و پسر...تهش که نتونست قانعمون کنه داد زد اصلا هر کی قبول نکنه از الان به بعد باش قهرم!!!!!...تا چند روز سر کلاسش میگفتیم:قهر قهر قهر تا روز قیامت!!
تازه خدا رو که نمیتونه برامون اثبات کنه تهش میگه اقا خداوکیلی خدا نیست!؟؟اقای فلانی شما تو چشام نگاه کن بگو خدا نیست...یا اون دفعه سر حجاب گفتیم اقا اثباتش چیه؟گفت اثباتش همون اثبات خدا است...اگر خدا را قبول داری حجابم قبول باید داشته باشی!! :-\ ???
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر ریاضیمون(مرد میباشه) بعد این خیلی علاقه داره مزه بپرونه :-wبعد اونروز نمیدونم چی شد حرف از راهنمایی کردن شد...بعد برگشته میگه تاحالا توجه کردین همیشه راهنمایی رو میکنن....تاحالا حرفی از دبیرستان کردن نشده :-" ;D
بعد ما کلی بهش فهموندیم که بابا منظور از راهنمایی اینه که راه رو نمایش میدن....بعد کلی فکر کرده بعد میگه...آها یعنی راه رو مینماین ...پس دبیرو نمی نماین! :-L =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه معلم ریاضی داریم دانشجوی دکترای جیغ زدنه یه بار که داشت سر یکی از بچه ها جیغ می زد یکی صداش کرد: خانووووووووووووم
بلللهه(جیغ ممتد) اون دانش اموز:مواظب حنجره تون باشین خانوووم
 
Back
بالا