خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

یه تیچر داشتیم خانوم نیک خلق . ینی معلم نبود...ازینایی که مثلا جایگزین میان واسه یه جلسه و اینا... بعد این از بس بد اخلاق بود بهش میگفتیم بدخلق.دیگه عادت شده بود همه میگفتن بدخلق بهش ! بعد یه شاگرد جدید اومده بود ، ما قبل کلاس داشتیم در مورد معلمه حرف میزدیم با همون اسم بدخلق ازش یاد میکردیم ، بعد این شاگرد جدیده فک کرد فامیلش بدخلقه... :دی :-" بعد سر کلاس اومد یه سوال بپرسه ، گفت ببخشید خانوم بدخلق ، ... معلمه فقط نیگاش کرد :دی ما هم کلا به روی خودمون نیوردیم :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

.
 
پاسخ : سوتی‌ها


یه بنده خدایی عروسی دعوت بوده (تو یک شهر دیگه) ، همزمان که اون می رسه تو اون شهر ، یک آقایی که از دوستاش بوده به عنوان مهمون میره پیشش (مهمون کاری) ، بعد اینم اونجا میمونه اینو چیکارش کنه ، میگه بیا بریم عروسی ، عروسی فلانیه دعوت کردن تو ام بیا یک ساعت میریم و زود بر می گردیم ، میگه باشه و میرن ، بعد در عروسی مشروب به مقدار زیاد با دز بالا بوده ، این آقائه (دوست اونی که دعوتش کردن) میره به خانومش زنگ بزنه ، بعد مشروب بهش تعارف می کنن ، یه پیک می خوره خوشش میاد ، یکم بیشتر میخوره ، بعد زنگ میزنه خانومه جواب نمیده و قطع می کنه ، بعد میشینه و شروع می کنه به خوردن و حرف زدن با چند نفر دیگه ، گوشیش رو رو میز جا میذاره ، بعد می برنش اون ور میگن بریم اونجا یه چیزی ام بزنیم و ... ، بعد گوشیش زنگ میزنه ، صاحب مجلس برمیداره گوشی رو میگه بله ؟ -سلام گوشی آقا... شما ؟ - بله ، من دوستشونم دعتوشون کردم عروسی ، -اونجا چیکار می کنن ؟ میشه گوشی رو یه لحظه به خودش بدید ؟ -نه ، ایشون الان تا خرخره مشروب خورده مسته ، همین الانم رفت پشت اون دیوار بنگ بزنه و بعدشم بیاد برقصه ! (با لهجه دهاتی) ! :)))

فقط صحنه رو تجسم کنید =)) (مهمون کاری ، عروسی ، بنگ و ... :))) )
دودمانه طرفو یه شبه به باد داد ! :))))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اولل سلام!اوین پست من در این طومار !!!!!!!!!!!!!!!!!11 :-\
الف) امروز در مدرسه :"جعفر یاحقی زن حمیرا بوده است ".........................
 
پاسخ : سوتی‌ها

الهام داش سر زنگ اجتماعی مجله میخوند!!!
بعد معلم گف:الهام داری چی میخونی؟مجله؟
الهام هول شد مجله را داد زیر میز!!!گف:نه خانم!!!
بعد پشت میز هم سوراخ بود مجله از پشتش افتاد جلو معلم!!! =))
معلم: :-wبیا بدش من!!!
الهام ببخشید!!! :-[
رفت دادش بچه هام: =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از موشیرامیشونه! :
یه تیچر داشتیم خانوم نیک خلق . ینی معلم نبود...ازینایی که مثلا جایگزین میان واسه یه جلسه و اینا... بعد این از بس بد اخلاق بود بهش میگفتیم بدخلق.دیگه عادت شده بود همه میگفتن بدخلق بهش ! بعد یه شاگرد جدید اومده بود ، ما قبل کلاس داشتیم در مورد معلمه حرف میزدیم با همون اسم بدخلق ازش یاد میکردیم ، بعد این شاگرد جدیده فک کرد فامیلش بدخلقه... :دی :-" بعد سر کلاس اومد یه سوال بپرسه ، گفت ببخشید خانوم بدخلق ، ... معلمه فقط نیگاش کرد :دی ما هم کلا به روی خودمون نیوردیم :-"
ما هم یه دبیر ریاضی بره تقویتیمون می اومد فامیلش دهقان بود ما به این میگفتیم فداکار انقدر گفتیم تا یه جلسه من قاطی کردم بش گفتم اقای فداکار ولی سریع درست کردم هنوزم زیاد اشتبا میکنیم فامیل بنده خدا رو
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز با بکس متفکر مدر3 نشستیم فکرامونو گذاشتیم رو هم...حیف که موضوع پیدا نمیکردیم :(
---------------------------------------------------------------
معلم داشت درس میداد...کی از بچه ها فکر کرد کلاس شلوغه داد زد خب حالا همه ی اینا درست...انقدر بازار گرمی نکن...تهش چند!!؟؟
 
  • لایک
امتیازات: *M.M*
پاسخ : سوتی‌ها

اونروز دارم درباره کلر گازی با دوستم حرف میزنم...
بعد میگم اونا خونه را هم گرم میکنه!!!
بعد دوستم گف:راستی محدثه شما از اون چیزا...اسمش چی بود؟؟؟از اون بخاری هوایی ها دارید؟؟؟
من:ها؟؟؟چی؟؟؟بخاری هوایی چیه؟
دوستم:همونایی که داشتی دربارش حرف میزدی ;D
من:کلر گازی را میگی؟!!! =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
دوستم:آها همون حالا زیاد فرقی نمیکنه!!! :-[
من:والا بخدا من تا حالا نشنیدم :))بخاری هواااایی :))شما تو قلعه بهشون میگید بخاری هوایی؟!!! :))
اون: :-[
من: =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار داشتیم درباره نجس بودن کافر حرف میزدیم
یهو من پرسیدم : آقا ک ــ و ــ ن کافر هم نجسه ؟ :-"

منظورم خون بود :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

ناظم ضایعمون اومده....در کلاسو زده میگه ببخشید پرده،تون کار میکنه؟؟؟ ;D
انگار مثلن،از اون الکتریکی هاس واینا....یه پرده ی،ضایع هس دیه.
جو گرفته بود ناظمو!! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

من بچه بودم ، بعد اون موقع دیگه اند نت کارت اینترنت بود ، بعد همه اش پسر عمه ام میگفت کارت اینترنت کارت اینترنت ما هم که کامپیوتر نداشتیم ، بعد من فک میکردم این کارت اینترنت یه قطعه اس مثه کارت گرافیک که وصل میشه داخل کیس X_X
یه دفعه الان یادم اومد ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز زنگ زدم خونه ی دوستم داداشش گوشیو برداشت اومدم بگم فرزانه جون هست اسمش فرزانه رو یادم رفته بود.
من: امممممممممم امممممممممممممم چیزهههههههههه آهان فرزانه جون هست .
داداشش:هرهرهرهرهرهرهر. بله هست
منم: :-"
حالا امروز امده مدرسه می گه داداشم گفته تو پشت تلفن خوابت برده
من: :-w :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها تو پاسخنامه امتحان ریاضیش قسمت سوالو نوشته 4- ب ... در صورتی که سوال فقط یه قسمت داشته ... :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

شاد و خرم، نرم و نازک، چشس و چابک از مدرسه اومدم بیرون. اول رفتم سوپر بعدشم کلییییییییییی(!) راه از میدون فلسطین رفتم تا کشاورز و منتظر بابام موندم.
حالا هر چی وایسادم می بینم بابام نمیاد. یه ربعی وایسادم بعد با خودم گفتم"نکنه بابام یادش رفته باشه"
و در همین موقع بود که یادم اومد که بابام صبح گفته" بهار یه وقت نری کشاورزا، جای همین ایستگاه اتوبوسه دم مدرسه وایسا تا من بیام دنبالت. من زودتر میام که 3 خونه باشیم."
دیگه با سرعت برگشتم مدرسه. و دقیق دقیق راس ساعت سه و چهل قیقه خونه بودیم. :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

اینجا رو ;D

IMAG0106.png
 
پاسخ : سوتی‌ها

سال دوم ازمایشگاه زیست بایستی برش گیاهی می زدیم و تو این فرایند به یه سری ظرف نیاز بود که اسمشون پتریدیش یا پتریش :-"
بودو من اسمشونو نمی دونستم
رفتم پیش مسئول ازمایشگاه میگم:میشه بهمون ظرف نمونه گیری بدین؟ ;;) ;;)
اون:نمونه چی؟ادرار؟مدفوع؟
ما: :|
اون:خو اون اسم داره دیگه...
نمی دونم دیگه حالا سوتیه یا نه همین الان یادم اومد
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه سال ما امتحان پيشرفت تحصيلي داشتيم يعني خداوكيلي اصلا حسش نبود :-"

دديم چي كار كنيم و اينا!!
معلم سر كلاسمون ادم پايه اي بود
ديگه همه نشستيم دور هم جواب داديم
اخرشم يكي بلند خوند همه زديم از روش

پاسخنامه ها فرستاده شد
بعد رتبه هاي ما يكي بود 5 يكي 12 يكي 40 يكي 20
:)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی گنده میخوای ؟ :دی
این -->
Capture.png
 
  • لایک
امتیازات: *M.M*
پاسخ : سوتی‌ها

يه ادامس خرسي بود كه نصفشو خورده بودم!اين نصفه اي كه مونده بود رو اومدم بذارم تو كشوي ميزم بعد با خودم گفتم كه "نه!!اينجا بذارم بعدش يادم ميره!"

رفتم گذاشتمش يه جايي كه حتما يادم بمونه...
كه يعني ديگه خيالم راحت باشه!

فرداش اومدم برم بَرِش دارم بخورمش هر چي فك كردم يادم نيومد كجاست!!!!!!!!!!!تنها جايي كه هي تو ذهنم بود كشوي ميزم بود :دي



-------------------
از انجمن اسلامي بود حوزه بود نميدونم كجا بود اومده بودن حرف بزنن!
بعد داشت نقش هاي زن رو توضيح ميداد
گفت كه مثلا يك خانوم اول دختر خانواده است بعد ميشه مادر!بعد ميشه همسر !!!!!!!!!!!!
:))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تاریخ میخواستن ماکت درس کنن
ماکته جنگ خندق و احد درس کردن بجای سربازای عربو اینا رفتن ازین سربازای عراقی کوچولو گذاشتن
=)) سرباز آلمانی اینا کم بود بذارن فقط=))
 
Back
بالا