مشاعره واژه‌نما

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Hecate
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنه
تیرم به خطا میرود اما به هدر نه
نه من آنم که زلطف و کرمت چشم بپوشم
نه تو آنی که کنی منع گدا را زنگاهی
در اگر باز نگردد نروم باز بجائی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
 
نه من آنم که زلطف و کرمت چشم بپوشم
نه تو آنی که کنی منع گدا را زنگاهی
در اگر باز نگردد نروم باز بجائی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
عشق بر یک فرش بنشاند گدا و شاه را
سیل یکسان می‌کند پست و بلند راه را
 
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
من که واژه نما بلد نیستم ولی ...
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها ؟
 
من که واژه نما بلد نیستم ولی ...
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها ؟
گوهر عشق که دریا همه ساحل بنمود
آخرم داد چنان تخته به طوفان که مپرس
 
مرا عهدیست‌ با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم‌
صفای‌ خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم‌
فروغ چشم و نور دل از آن ماه‌ ختن دارم
حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد
کام دشوار به دست آوری از خودکامی
 
Back
بالا