مشاعره واژه‌نما

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Hecate
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
این نکته‌ی رمز اگر بدانی دانی
هر چیز که در جستن آنی آنی
 
انکس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست
😂💔

نام من رفتست روزی بر لب جانان به سهو
اهل دل را بوی جان می اید از نامم هنوز
 
نامم به عاشقی شد و گویند توبه کن
توبت کنون چه فایده دارد که نام شد
باز هم نیمه شب گریه و آه آوردم
به درِ خانه تو باز پناه آوردم
رو سیاهم که نشد توبه من مقبولت
وای بر من که فقط بار گناه آوردم
 
آن خواجه را در کویِ ما، در گِل فرو رَفته‌ست پا

با تو بگویم حالِ او، بَرخوان إِذا جاءَ الْقَضا
خواجه مگو که من منم من نه منم نه من منم
گر تو تویی و من منم من نه منم نه من منم
 
دوست ان دانم که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
 
تو به تقصیر خود افتادی ازین در محروم
از که مینالی و فریاد چرا میداری
فریاد و فغان در غم هجران تو فریاد
تا چند کنی بر من دلسوخته بیداد
تا کی غم هجران بنهی بر دل ریشم
تا کی نکنی یک شبک از وصل خودم یاد
 
فریاد و فغان در غم هجران تو فریاد
تا چند کنی بر من دلسوخته بیداد
تا کی غم هجران بنهی بر دل ریشم
تا کی نکنی یک شبک از وصل خودم یاد
درد و غم هجران تو تسکین شدنی نیست
چون موی سپیدی است که مشکین شدنی نیست
تاثیر نبخشید کسی مثل تو بر من
در شعر کسی مثل تو تحسین شدنی نیست
 
درد و غم هجران تو تسکین شدنی نیست
چون موی سپیدی است که مشکین شدنی نیست
تاثیر نبخشید کسی مثل تو بر من
در شعر کسی مثل تو تحسین شدنی نیست
در نومیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است
 
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این خانه ویرانه ندارد
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
 
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این خانه ویرانه ندارد
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و اتش به همه عالم زد
 
Back
بالا