• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات ورزشی!

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,346
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
خاطرات ورزشی

یبار استادمون گف شما مشت رو بین دو جناقه سینه باید بزنین
سارا بیا جلو سایه روت برم
من :D رفتم جلو
گف سایس نترس
با تمام قدرت مشت زد قلبم تو دهنم بود
گف دیدی درد نداش
منم گفتم اووق آره اووق


یبار دیگه وسطه مبارزه بودم تی چاگی زدم حریفه بعد نمیدونم چی شد اومد جلو ی سیلی زد تو گوشم
گفتم چرا؟استاد خطاس !اخطار بدین
دختره گف آخه خیلی درد داشت واسه این زدم=))
 

lof

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,866
امتیاز
10,628
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
دانشگاه
پلى تكنيك تهران
رشته دانشگاه
مهندسى معدن
پاسخ : خاطرات ورزشی!

دوم دبستان بوديم

كمبرند نارنجي كاراته داشتيم هنوز

آقا ما ما رو بردن مسابقات!

وزنمون رو كشيدن

افتاديم با يه كمبربند مشكي دان ٢!!

مام كفتيم كاري نداره كه!

رفتيم واسه مسابقه

هي بهش گدان ميزديم آخ هم نميگف

لامصب يه چرخ زد يكي كوبوند با پاش بيخ گوش ما!

٣ دور دوره خودمون زديم

لبمون جر خورد

گريه كنان رفتيم مداوا

برگشتيم يكي ديگه خوابوند

اين بار از اون ور چرخ خورديم

ديگه عصباني شديم

يكي زديم تو قضيش

بنده خدا له شد

حالا درسته كاپ داشت!

ولي خب انقد محكم زديم كه افاقه نكرد

از دور مسابقات كناره گيري كرد

مام اخراج شديم

ولي عوضش خوب حالشو گرفتيم :>
 

ImanHD

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
284
امتیاز
1,073
نام مرکز سمپاد
شیخ انصاری
شهر
دزفول
دانشگاه
صنعت نفت
رشته دانشگاه
نفت
پاسخ : خاطرات ورزشی!

2,3 سال پیش مسابقات پینگ پونگ بود ، منم شرکت کرده بودم ولی هیچ امیدی نبود چون اکثرا سنشون بالاتر بود

آقا بازیه اولم شرو شد با هزار ترس و لرز رفتمُ از شانس بد حریفم دو برابرم قد داشت

بالاخره هر جور بود ستٍ اولو باختم :D

ستٍ دومم داشت به افتضاحی ستٍ اول میگذشت که یه فورهند محکم زدم
باز از شانس بد چون دستم خیلی عرق میکردُ راکت خیس بود.... X_X...خدا بد نده ، راکت سریعتر از توپ به حریف رسید و ناکارش کرد :-"
و همون جا بازی خاتمه یافت :-" بیچاره از شکمٍ طرف :-"

خب شد که سنم کم بود و زیاد بم گیر ندادن :D بقیه بازیکونا هم تشکر میکردن که هم خودم و هم حریفم حذف شدیم ;))
 

saeide

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
572
امتیاز
2,073
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کرج (گویا 3)
شهر
کرج
دانشگاه
تهران-شهید بهشتی
رشته دانشگاه
فیزیک-کارشناسی ارشد گرانش
پاسخ : خاطرات ورزشی!

12-13سالم بیشتر نبود
رفته بودیم مسابقات شکستن اجسام(تکواندو)،اون موقع کمربند سبز داشتم؛
ما هم قرار بود یا با فیلیپینی :D یا ضربه های پرشی بزنیم یه چوب بشکنیم.
کلی جو داده بودیم تو مسابقه و اینا...
بعد نوبت من رسید.تو وزن من کلا اسم دو نفر رو خوندن که برن چوب بشکنن.
من هم جو مسابقه گرفته بودم،رفتم تو زمین و ادای احترام و...
با چوب دو-سه متر فاصله داشتم،یه کیهاپ(همون عربده :D) کشیدم و دویدم سمت چوب و با یه ضربه پرشی چوب رو شکستم.بعد دیگه مطمئن بودم مدال طلا مال منه :D
که دو ساعت بعد و قتی مدال میدادن به من برنز دادن =)) :D
هنوز موندم که من چه جوری بین دو نفر سوم شدم!!! :D
 

mohammadpasan1373

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
754
امتیاز
4,430
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
مدال المپیاد
آقا ما نخوندیم ولی تو برو!!!!خداییش ضرر نمیکنی!
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : خاطرات ورزشی!

سلام من فوتبالو خیلی دوس دارم ! و جزو تیم فوتبال مدرسمم!
ما هر سال یه روز رو به رابطه صمیمی و دوستانه بین معلما و دانش اموزا اختصاص میدیم!
به عنوان مثال یکی از کارای باحالمون مسابقه فوتبال بین منتخب معلما و تیم یکی از کلاساست!
حالا تشویق و مسخره کردن معلما یه طرف و خالی کردن عقده هامون روی معلمای سخت گیر طرف دیگه!
این روز یه خاطره ی ورزشی واقعیه!!!!!
 

Sarina_ahm

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
717
امتیاز
5,265
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين یکـــ
شهر
جَهــان / ٢
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
علوم پزشكى اصفهان
رشته دانشگاه
پزشكى
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : خاطرات ورزشی!

آقا من کلا توی ورزش مستعدم :-" o^:
یادمه زنگای ورزش از یه تیم باج میگرفتم که برم تو اون یکی تیم :D
بعد کلاس ورزشیم یک بار رفتیم ژیمناستیک
ملق زدیم بینیمون خون اومد دیگه نرفتیم!
:D
 

grifis

مهمان
پاسخ : خاطرات ورزشی!

کلاس پنجم بودم فوتبالم افتضاح یه چیز اون ور تر بود .... تیم مدرسه ناقص بود همینجوری اسم ماهم نوشتن...تو مسابقه اینقد به مربی واسه رفتن تو زمین التماس کردم [-o< [-o< [-o< [-o<که به شکل خیلی زشتی یخه ی گرم کنمو گرف (چون وزنم سبک بود) پرتم داد وسط زمین فوتبال :-s :-s :-s :-s...داور اخراجش کرد مربیمونو ولی تنها چیزی که باقیموند خجالت من پیشه بچه ها .. :-[ :-[ :-[ :-[ :-[
 

mohammadpasan1373

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
754
امتیاز
4,430
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
مدال المپیاد
آقا ما نخوندیم ولی تو برو!!!!خداییش ضرر نمیکنی!
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : خاطرات ورزشی!

ما دو تا دبیر ورزش داشتیم که با هم یه جورایی کاسه کوزه یکی بودن! و همیشه با ماشین سمند اولی میومدن! بعد یه مدتی یکیشون در حال چاق شدن بود برا همین یکیه دیگه وقتی با هم مدرسه میومدن نزدیکای مدرسه اونو پیاده میکرد و دبیر چاقه دنبال ماشین دبیر دیگمون میدوید! هر میامد مدرسه کلی بهش میخندیدیم!!
 

saeide

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
572
امتیاز
2,073
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کرج (گویا 3)
شهر
کرج
دانشگاه
تهران-شهید بهشتی
رشته دانشگاه
فیزیک-کارشناسی ارشد گرانش
پاسخ : خاطرات ورزشی!

کمربند زرد تکواندو بودم...بعد یه روز تو باشگا داشتیم مبارزه میکردیم...حریفم یکی خوابوند پای چشمم...سرم گیج رفت افتادم...استادم گفت یخ بزار روش...حالا شانس من اون موقع چله ی زمستون بود،هیشکی تو باشگا یخ نداشت...خلاصه رفتیم یه یخمک پرتقالی خریدیم از در باشگا تا خونه رو چشمم بود...بسیار صحنه ش بد بود چون خیلی متلک خوردم اونروز
 

آبجي مرضيه

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
649
امتیاز
689
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
دانشگاه
سمنان ---&gt; بهشتی
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : خاطرات ورزشی!

مربي نيومده بود منم ارشده كلاس شده بودم گفتم از الان حرف حرفه من ديگه سنسي منسيو بيخيال سنسي مرد هركي اب بخوروه باباشو درميارم
سنسيمون پشتم بود
تنبيه
 

L.E

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
980
امتیاز
6,736
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 ِ تهران
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات ورزشی!

من 6سالم بود منو فرستادن کلاس شنا!
بعد اصن ترسویی بودم!
کل بچه های کلاس شنا یاد گرفتن بعد من نه!
بعد کلا من همیشه سوار معلممون بودم اون منو اینور اونور می برد اگرم ولم میکرد جیغ میزدم!
هیچیم به مامانم نگفته بودم!
می گف شنا یاد گرفتی من:بله بله!خیلی اصن!
بعد یه بار گفتن ماماناتون بیان مسابقس شمارو ببینن!
آقا مامان ما اومد منو سوار بر معلم دید....اصن تاکلی وقت با من قهر بود!


یه بارم در یکی از همین جلسات مارو پرت کردن تو عمق3 متر من بدبخت داشتم میرفتم زیرآب!
کله ی یکی از بچه هارو کردم زیر آب خودمو کشیدم بالا!
بعد تنبیه شدم کلی! :(
 

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,361
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : خاطرات ورزشی!

یه بار تفریحی تو مدرسه داشتیم والیبال بازی میکردیم دو سه تایی ! آقا یکی توپُ انداخ طرف من ، منم جو گرفتم . شیرجه زدم طرفش !
بعد دستم گیر کرد تو تور ، همون جا با کله پخش شدم زمین ! اصن یه وعضی !
(خاطره تصویری بود :-" باید قیافه م در حال داد و بیداد و دس و پا زدن تو هوا رو تصور کنین ! )
 

black.rozzz

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
83
امتیاز
215
نام مرکز سمپاد
راهنمایی فرزانگان ۱ مشهد
شهر
mashhad
پاسخ : خاطرات ورزشی!

من خواهرم قبلا یه دوره ی خیلی کوچیکی می رفت اسکیت! :)
بد منم اون جلسه رفته بودم تا خواهرمو ببینم ! :D :D
موقع استراحت بود بد دوست خواهرم اومد پشت بزنه به دیوار تکیه کنه کفشای چرخ دارش رف جلو و با ک_ن افتاد رو زمین!!! :D :D :D :D :D :D
اینقدر :Dمن بش خندیدیم!!!!(البته یواشکی ها!!!) :D :D :) >:D<
 

fery

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
82
امتیاز
260
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 2 تهران
شهر
تــهـــران
مدال المپیاد
واسه فیزیک می خوندم
پاسخ : خاطرات ورزشی!

آقا یادش بخیر
یه بار کلاس سوم ابتدایی بودیم تکواندو کار می کردیم
رفتیم مسابقات
از ساعت6 صبح رفتیم تا6 غروب اسم ما رو نخوندند(آخه وزن فرد بودم :-?? اول زوج ها رو تموم می کنن)
L-:
یادمه ورزشگاه هم قدیمی بود
ما رفتیم دستشویی
یه دفعه دیدیم اسم ما رو خوندند
ما هم پا شدیم بریم بیرون یه دفعه دیدیم.....
در وا نمیشه
با لگد با مشت با کله با پا با شکم با کمر
زدیم به در وا نشد آ خر سر هم از بالای در دستشویی رفتم
چه وضعیتی بود =)) =)) =))
آخر سر هم سوم شدیم نتونستیم بریم مرحله بعد :-?? :-?? :-?? L-: X_X
 

smnr

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
18
امتیاز
102
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
کرمان
دانشگاه
شهید باهنر کرمان
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : خاطرات ورزشی!

مسابقات فوتبال مدرسه بود
تیم ما (سوم دبیرستان)خیلی شاخ بود فقط یه مشکل بزرگ داشتیم اونم این بود اگه یه هویج می ذاشتیم تو دروازه بیشتر جواب می داد.
توی دور گروهی همه تیم ها رو ترکوندیم
توی نیمه نهایی خوردیم به یه تیم (بچه های اول دبیرستان) تیم خیلی خوبی بودن
فرقشون با ما این بود که ما فقط بچه های کلاس خودمون بودیم ولی اونا منتخب تمام سال اولی ها بودن
بگذریم
توی اون بازی نیمه اول رو 1 هیچ بردیم
توی نیمه دوم دروازه بونمون ترکوند
یه ضربه زمینی از پشت نیمه رو گل خورد
بعد از چند دقه ی صحنه توپ کاملا رفت توی اوت و همه بچه های ما واسادن ولی داور(که اتفاقا از رفیقای خودمون بود) ادامه بازی داد و یار اونا هم از یه زاویه کاملا بسته یه شوت آروم زد و دروازه بون ما هم لایه خورد
بهترین بازیکن ما دیگه عصبی شده بود اول دور زمین دنبال دروازه بون می دوید که بزنتش =)) =))
صحنه ش رو هیچ وقت یادم نمیره
بعدشم اومد به داور فحش داد و اخراج شد :D
در ادامه بازی هم تیم حریف یه کرنل زد دروازه بون ما جمش کرد بعد توی محوطه جریمه پاس داد به بازیکن اونا و گل سوم رو خوردیم ~X( ~X(
بعدشم که گل چهارم
بعد از اون یه خطا وسط زمین شد که یه ضرب گلش کردم
تعداد خطاهای اونا بیشتر از 5 تا شده بود
ما هم می خواستیم فقط خطا بگیریم
بلاخره یه خطا گرفتیم و بازم گلش کردم شدیم 4 3
قاعدتا بازی می باس تموم شه ولی داورها تمام تلاششون رو کردن که مارو پیروز کنن برا همین نیمه دوم حدود 38 دقه طول کشید =)) =))
یه تیکه بازیکن اونا پرسید چند دقه وقت مونده . داور گفت 5 دقه
3 دقیقه بعدش پرسید گفت 7 دقه =)) =)) =))
آخر بازی هم توپ وسط زمین بود داور سوت زد فکر کردیم بازی تموم شده . چند لحظه صبر کردیم دیدیم نه خطا گرفته و پنالتی نقطه دوم :-" =))
بازم گلش کردم و رفتیم ضربات پنالتی
ولی توی پنالتی ها و اولین پنالتی رو خودم خراب کردم و آخرشم باختیم و سوم شدیم :D
 
  • لایک
امتیازات: L.E

s123

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
134
امتیاز
914
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تــهران
پاسخ : خاطرات ورزشی!

مسابقه تکواندو بود تو باشگاه من با ی کمر بند قرمز افتادم خودم کمر بندم ابی
اونم بیش تراوقات منو شکست میداد خلاصه مغرور شد کلاه نذاشت بعدداشتیم بازی میکردیم خواستم
لگد بزنم به پهلوش پامو بالاتر اوردم خورد تو دهنش منم اعصابم خورد شده بود چون همیشه شکست میخوردم
محکم زدم اونم گریه میکرد چه جور نه بخاطر دردش
به خاطر دندونش که شکست نمیدونم مگه دندون چه قدر گریه داره ولی دلم خنک شد :)
از اون به بعد همیشه کلاه میذاشت :D
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,610
امتیاز
22,373
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : خاطرات ورزشی!

شطرنج :D
ما کلا حرفه ای بازی میکنیم :)
بعد ی بار کلا وا3 درس و اینا شطرنج کار نکرده بودم(همین عید :-")رفتم مسابقه...
بعد خوردم ب ی بچه...
ی ذزه گذشت...
دیدم بعله...همین جور فیل و اسب و شیر :-"هست ک ما عقبیم از ایشون...
شروع کردم ب ی حمله ی انتحاری و نحوه ی نشستنم رو میزم عوض کردم...
وزیر گرفتم ازش و بعد ب زور بردم...
بچه ها بعد بازی فحشم میدادن فقط :-"

ی بارم تو فوتبال تیممون 3-0 از قویترین تیم حلی عقب بود...بعد نمیدونم چی شد من گفتم بچه ها من گاوم شما کلا برین جلو دفاع با من...بعد 3 تا زدن بچه ها منم دفاع کردم نذاشتم اونا کاری کنن(دفاع ک چ عرض کنم :-"کلا میزدم دیگه :-")
بعدم تو پنالتی با پنالتی من بردیم 8->
 

جیرجیرک

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
439
امتیاز
1,835
نام مرکز سمپاد
فرزانگــــــــــــــان2
شهر
مشد
پاسخ : خاطرات ورزشی!

10سالم بود
مسابقات کشوری تکواندو داشتیم B-)
روزی حداقل 4ساعت باشگاه بودیم.........هی ازاین باشگاه به اون باشگاه :rolleyes:
کلا شده بودیم یه ادمه سرخوش ک همش کتک میزنه و میخوره :D..........اقا اصن تاجایی ک جا داش هم دیگرو میزدیم :D
اصن یه وضی :-"
شب خواب بودم..........داشتم خواب مسابقاتو میدیدم 8->
اون روزا ب ما میگفتن با پا بزنین تو سر حریف ک...... #-o
دیه منم شب خواب دیدم ک جلوی یه حریف هم هیکل دراکولا واستادم :O
یهووووووووووو تو خواب یه حرکت پا رفتم از جام 2متر پریدم هوا ک بتونم بزنم تو سر یارو ;))
بعدم تقققققققققققققققققققق از بالا افتادم X_X
انگاری زلزله شد...... ;;)
حالا منو بگی هنو تو مبارزه بودمو داشتم تو سروکلش میزدمو همین طور کیاب(نوعی نفس گرفتن ک با صدا از ته گلو همراهه)
دیه خلاصه اهل خونه این طوری X-(
منو بگی اینطوری (:|
 

HANIEH.S

کاربر فعال
ارسال‌ها
64
امتیاز
316
نام مرکز سمپاد
فرزانگان3
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
الزهرا
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر نرم افزار
پاسخ : خاطرات ورزشی!

اقا ما ۶-۷ ساله که بودیم میرفتیم کلاس اسکیت( یادش بخیر اون دوران دختر پسر قاطی بود!)
یکی از بچه های فوق پیشرفته که به نظر میرسید از بدو تولد اسکیت کار میکرده هی وسط زمین حرکت نمایشی میزد ما هم دلمون خواست حداقل یه دفعه امتحان کنیم ببینیم چطوره!
خلاصه که با پسر داییم تو راه خونه یه جای صاف پیدا کردیم که خلوت باشه یهو خوردیم زمین ضایع نشیم بعد اومدیم باهم مسابقه بدیم اینجوری که روی یه شیب تند سرعت بگیریم بعد بپریم حرکات نمایشی بکنیم که ...
دوتایی یه جوری کنترلمونو از دست دادیمو و رفتیم تو نرده ها که نفهمیدیم کی بهم پیچیدیم و کی ۵ تا از دوستان پشت ما سینما راه انداختن!!!!
خلاصه که انقدر شرمنده شدیم و دوستان گرامی شرمندمون کردن که پسر داییم جلسه بعد گفت من نمیام تنها برو :D
 

یلدا-ق

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,971
امتیاز
2,905
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
نجوم
پاسخ : خاطرات ورزشی!

تابستون دو سال پیش که میرفتم کلاس بسکتبال (آخی یادش به خیر :-<) با هم مسابقه میدادیم بعد از کلاس،آخرین مسابقه مون برای سومی و چهارمی بود،بعدش ما 2 امتیاز عقب بودیم و 1 دیقه مونده بود فقط بازی تموم شه،من از اون سر زمین شروع کردم رسیدم به وسط زمین،هرچی نیگا کردم هیشکی نبود بهش پاس بدم،مربیمونو نیگا کردم گف:خودت شوت کن! آیدا! خودت! منم یوهو اعتماد به سقفم رف بالا بهترین شوت عمرم رو کردم و...گل! 8-> آخی یادش بخیر،بماند که سوم شدیم در بین 4 تیم :-" :-" :-"
یه دفه هم داشتیم فوتبال بازی میکردیم(ینی حساب کنین دیگه دروازه مون نیمکت بود زمینمونم قسمت جلوی آبخوری مدرسه {-8 رسمی در حد جام جهانی بود اصن) بعدش من دروزاه بان بودم،1 گل هم عقب بودیم،گفتم من بفرسم که اینا هد نمیزنن،کسیم نمگیرتش،زاویه رو تنظیم کردم،شوت! از بالا سر دروزاه بان اونا گل شد! 8-> گللللللللللللللللللللللللللللل! هنوزم به خودم افتخار میکنم سر اون گل 8-> آخی! (اونا دروزاه شون نیمکت نبود،یه قسمتی بود که پشتش یه تیغه فلزی بود :-" چقققققققققد مفهوم :-")
کلا افتخارات دراین حد! ما که ورزشکار نیسم،دیگ شرمنده :-[
+شیرین ترین خاطره ورزشی که خودم توش نبودم: برد 5-0 بارسا از رئال،پارسال،لالیگا
تلخ ترین:تساوی 2-2 بارسا با چلسی تو چمپیونز :|
 
بالا