مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
 
شرم از ان چشم سیه بادش و مژگان بلند
هر که دل بردن او دید و در انکار منست
 
تو که در خواب بوده‌ای همه شب
چه نصیبت ز بلبل سحر است
آدمی را که جان معنی نیست
در حقیقت درخت بی‌ثمر است
 
تا این دل من همیشه عشق اندیش است
هر روز مرا تازه بلایی پیش است
 
تمنا و استدعا را گفتند برای امیدواران
معشوق نباشد جز تسلی بر نمی‌آید
 
Back
بالا