مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود میگذرم
 
من پریشان تر از آنم که تو میپنداری
شده آیا تَهِ یک شعر ، تَرَک برداری؟
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این می‌برند که زندانی‌ات کنند
 
دستم اگر به دست کسی نیست عجیب نیست
ما را ریا و حقه و مکر و فریب نیست
تا تو به خاطر منی، کس نگذشت بر دلم
مثل تو کیست در جهان، تا ز تو مهر بگسلم؟

جناب سعدی
 
میسوخت نی و ناله همی سر میداد
مظلوم چه سازی بزند جز فریاد
درد تو به جان خریدم و دم نزدم
درمان تو را ندیدم و دم نزدم
از حرمت درد تو ننالیدم هیچ
آهسته لبی گزیدم و دم نزدم !
 
درد تو به جان خریدم و دم نزدم
درمان تو را ندیدم و دم نزدم
از حرمت درد تو ننالیدم هیچ
آهسته لبی گزیدم و دم نزدم !
مرغ عشقی شده دل، میل پریدن دارد
بال و مر در قدمت، لانه شدن را بلدی؟
 
یاد داری که به خوان که نمکخوار بدی؟
پاس ِ دیروز، تو امروز نمکدان مشکن
ناگزیر جان بود جانان و جانان ناگزیر
پیش جانان شاید ار جان در کشم هر صبح دم
 
ناگزیر جان بود جانان و جانان ناگزیر
پیش جانان شاید ار جان در کشم هر صبح دم
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
 
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
مگو سعدی از این درد جان نخواهد برد
بگو کجا برم آن جان که از غمت ببرم؟
 
  • لایک
امتیازات: riri
مگو سعدی از این درد جان نخواهد برد
بگو کجا برم آن جان که از غمت ببرم؟
ملال‌آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می‌گیرد
 
ملال‌آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می‌گیرد
در این فکرم که در پایان این تکرار پی‌درپی
اگر جایی برای مرگ باشد، زندگی زیباست
 
  • لایک
امتیازات: riri
Back
بالا