مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشتۀی خویش امد و هنگام درو
و اگر بغض کنی آه از ایینه دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
 
وه که مرگ از زندگی با ننگ به

جام زهرآگین همان بر سنگ به
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
و اگر بغض کنی آه از ایینه دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان
لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان
 
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک

فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان
لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان
نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی ان لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
 
نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی ان لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
تا نسیم از شرح عشقم با خبر شد مست شد
غنچه ای در باغ پر پر شد ولی کو غیرتی؟
 
تا نسیم از شرح عشقم با خبر شد مست شد
غنچه ای در باغ پر پر شد ولی کو غیرتی؟
یادم اید که شبی با هم از ان کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در ان خلوت دلخواسته گشتیم
 
من کجا و جرأت بوسیدن لب های تو
آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی
یک قطره اب بود با دریا شد
یک ذره خاک با زمین یکتا شد
امد شدن تو اندر این عالم چیست
امد مگسی پدید و ناپیدا شد
 
یک قطره اب بود با دریا شد
یک ذره خاک با زمین یکتا شد
امد شدن تو اندر این عالم چیست
امد مگسی پدید و ناپیدا شد
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
اری اری سخن عشق نشانی دارد
 
Back
بالا