- ارسالها
- 810
- امتیاز
- 11,353
- نام مرکز سمپاد
- چهارراه لشگر
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 97

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محمل ها
آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختممرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محمل ها
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی![]()
ما را رها کنید در این رنجِ بی حساب
با قلبی پاره پاره و سینه ای کباب
عمری گذشت در غم هجران روی دوست
مرغم درونِ آتش و ماهی برونِ آب
روح الله خمینی
یار من زیبا و چشم شور دشمن ها زیادبا مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در رنج خودپرستی
نذر کردم پنجشنبه ، بوسه خیراتت کنمدست خود شسته ام از لذت این دیر و رباط
کانچه پیدا نشود نیست ز دانش جستن
آرامش و اطمینان، رفت از کف و حالا مننذر کردم پنجشنبه ، بوسه خیراتت کنم
کار خیر است و قرار و قول ، الوعده وفا
یک بوسه به من دادی و هی میگویمآرامش و اطمینان، رفت از کف و حالا من
مرغی که رها گشته، در ساحل تنهایی
سوال تخصصی چرا ریپ نمیکنیدانی که چرا ساحت دل را کششی نیست؟
عشق است ولی جذبه معشوق دگر نیست
ترسم آنست که بی وصل تو در خاک رومسوال تخصصی چرا ریپ نمیکنی
تا صحبت آغوش تو شد مرجع مان گفت
هرگونه گناهی که محال است ، حلال است
موشو خرگوش و خروس و خوک و مار و اژدهاترسم آنست که بی وصل تو در خاک روم
در لحد گردم و با صورت نمناک روم
من اگر مستم و هوشیار تو را هست چه کارموشو خرگوش و خروس و خوک و مار و اژدها
کاش سالی هم برای آدمیت داشتیم
من به چشمم گفته بودم عشق من را لو ندهمن اگر مستم و هوشیار تو را هست چه کار
ملک خویش است به تدبیر سکندر ندهم
دلتنگم و کسی نیست، با من سخن نمایدمن به چشمم گفته بودم عشق من را لو نده
این روانی بی اجازه با تو صحبت میکند
نامه هایم چشم هایت را اذیت میکنددلتنگم و کسی نیست، با من سخن نماید
با سنگ و چوب گفتن، بهتر ز مردم دون
تجلی گر رسد بر کوه هستینامه هایم چشم هایت را اذیت میکند
درد و دل کردن برای تو حضوری بهتر است