مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
معنی عشق از آن چشمه تن خسته بپرس
که ز اوج آمده است و سوی دریا شده است
 
تا درون آمد غمش از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان که بیرون کرد صاحبخانه را
 
تا درون آمد غمش از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان که بیرون کرد صاحبخانه را
آخر این درد دل من به دوائی برسد
آخر این ناله شبگیر به جایی برسد
 
یادش بخیر جای پلِ روی آب ، سد بودم
دریای بی کرانه و ساحل ، بدون حد بودم

آنها گذشت و هرچه که بودم گذشت و دیگر من
آن قایقی که بارِ خودش را به گِل بَرَد بودم

از دشمنیتان چه رسیده است جز شکست امروز ؟
سنگم که زیر پای شما درخور لگد بودم


خروش
 
مرنج و مرجان دروغی سترگ است
که وعظ نه ممکن فریب است و رنگ است
 
ظن خیرم نمیرود بر او، نرم قلبم نمیشود بهرش
کارد وقتی به استخوان برسد، نکند کار، مرهم زخمش
 
%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D8%B4%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D9%88%DA%86%D9%88%D9%84%D9%88.jpg



شهریار ِ قلب تو میخواست تا من اخترش باشم
شهریارت حیف امشب اختری دارد بدون من

خروش
 
نبود سزای من این سرنوشت شوم که من
چه خوش به مهربانی آن ماهوش نهادم دل
 
نبود سزای من این سرنوشت شوم که من
چه خوش به مهربانی آن ماهوش نهادم دل
لاله دیدم روی زیبای توام آمد به یاد
شعله دیدم سرکشی‌های توام آمد به یاد
 
3eb314fa-04ca-4018-9ec4-2caf86c66602.jpeg



درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهرِ هجری چشیده ام که مپرس

گشته ام در جهان و آخرِ کار
دلبری برگزیده ام که مپرس
سلامی صمیمی تر ازغم ندیدم
به اندازه غم تورا دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم : تورا دوست دارم
 
من و انکار شراب؟
این چه حکایت باشد؟
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
دریای ناب رویاهایم
آخرین شعرم را برای تو میبافم
برای تو که از من دوری... دور
چه سرابی شده ایی در میان وحشت مرگبار واقعیت هایم...
چه سکوتی شده ایی مبهم و کور
 
Back
بالا