مشاعره

[Hecate]

ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
وین بحث با ثلاثه ی عناله میرود

می ده که نو عروس چمن حد حسن یافت
کار این زمان ز صنعت دلاله میرود


حافظ

دو چشم خشک شد امروز از بس گریه بر دیروز
دگر امشب کدامین چشم بر فردای من گرید؟
اخوان ثالث

 

[متین.]

دو چشم خشک شد امروز از بس گریه بر دیروز
دگر امشب کدامین چشم بر فردای من گرید؟
اخوان ثالث

در اين فكرم كه خواهي ماند با من مهربان يا نه؟
به من كم مي كني لطفي كه داري اين زمان يا نه؟

 

[Hecate]

در اين فكرم كه خواهي ماند با من مهربان يا نه؟
به من كم مي كني لطفي كه داري اين زمان يا نه؟

هر کس که عزیزی به سفر داشته باشد
پیوسته چو من چشم به در داشته باشد

 

[Zeynab_716]

هر کس که عزیزی به سفر داشته باشد
پیوسته چو من چشم به در داشته باشد

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند رقیبان که تو منظور منی
سعدی

 

[f.hn]

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند رقیبان که تو منظور منی
سعدی

یک بار به من قرعه ی عاشق شدن افتاد
یک بار دگر، بار دگر ، بار دگر...نه!

 

[Strawberry]

یک بار به من قرعه ی عاشق شدن افتاد
یک بار دگر، بار دگر ، بار دگر...نه!

هر که عيب دگران پيش تو آورد و شمرد
بي گمان عيب تو پيش دگران خواهد برد

 

[Hecate]

هر که عيب دگران پيش تو آورد و شمرد
بي گمان عيب تو پيش دگران خواهد برد

در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق
چه کنم شیوه پرهیز نمیدانستم
سجاد سامانی

 

[Strawberry]

در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق
چه کنم شیوه پرهیز نمیدانستم
سجاد سامانی

مادر موسیقی بهشت همانا صدای توست
گوش دلم به زمزمه لای لای توست

 

[Hecate]

مادر موسیقی بهشت همانا صدای توست
گوش دلم به زمزمه لای لای توست

تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد

 

[Strawberry]

تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد

در میخانه که باز است چرا حافظ گفت
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند؟

 

[Hecate]

در میخانه که باز است چرا حافظ گفت
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند؟

دوره ی سعدی و حافظ صحبت از زلف تو بود
نوبت دوران من شد روسری سر کرده ای؟

 

[متین.]

دوره ی سعدی و حافظ صحبت از زلف تو بود
نوبت دوران من شد روسری سر کرده ای؟

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می شنویم نا مکرر است

 

[Hecate]

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می شنویم نا مکرر است

تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی

 

[متین.]

تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی

یارم تویی در عالم، یار دگر ندارم
تا در تنم بود جان، دل از تو بر ندارم

 

[Hecate]

یارم تویی در عالم، یار دگر ندارم
تا در تنم بود جان، دل از تو بر ندارم

من عاشق چشمت شدم نه عقل بود نه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی

 

[f.hn]

من عاشق چشمت شدم نه عقل بود نه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی

یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر
بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود

 

[متین.]

یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر
بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود

دست طمع چو پیش کسان میکنی دراز
پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش

 

[Hecate]

دست طمع چو پیش کسان میکنی دراز
پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش

شنیده ام که به جنگل قدم گذاشته ای
پلنگ وحشی من خوش به حال آهو ها

 

[_SAEED]

شنیده ام که به جنگل قدم گذاشته ای
پلنگ وحشی من خوش به حال آهو ها

این عمر به ابر نوبهران ماند
این دیده به سیل کوهساران ماند
ای دوست، چنان بِزی که بعد از مردن
انگشت گزیدنی به یاران ماند...

-ابوسعید

 

[Hecate]

این عمر به ابر نوبهران ماند
این دیده به سیل کوهساران ماند
ای دوست، چنان بِزی که بعد از مردن
انگشت گزیدنی به یاران ماند...

-ابوسعید

دیری ست که دل آن دل دلتنگ شدن ها
بی دغدغه تن داده به این سنگ شدن ها
آه ای نفس از نفس افتاده کجا رفت
در ای نی افتادن و آهنگ شدن ها
ساعد باقری