مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
یا رب ای کاش نیفتد به کسی کار کسی
یاسمن کز ناز خود را برتر از آلاله دید
دیدیش در فصل سرما لرز لرزان همچو بید
 
یاسمن کز ناز خود را برتر از آلاله دید
دیدیش در فصل سرما لرز لرزان همچو بید
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
 
تاک را گرچه یکی میوه چونان قند و عسل
لیک آن میوه نه حاصل بشود جز به عمل
لازمه ی عاشقیست دیدن و رفتن ز دو
ورنه ز نردیک هم رخصت دیدار است
 
یوسفی در این بازار، در دلت چونان یعقوب
مردمان تو را خواهند، تو کسی دگر خواهی
ای عشق از آتش اصل و نسب داری
از تیره ی دودی از دودمان باد
 
ای عشق از آتش اصل و نسب داری
از تیره ی دودی از دودمان باد
دمنه به کلیه گفت: یارا! زنهار ز هم صحبتی شه
چون خشم بگیردت به آنی، بس خوار شوی هر آنچه تو کَه
 
دمنه به کلیه گفت: یارا! زنهار ز هم صحبتی شه
چون خشم بگیردت به آنی، بس خوار شوی هر آنچه تو کَه
هرکه در کارها شتاب کند
خانه عقل را خراب کند
 
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از بین دوا و درد و درمان
پسندم انچه را جانان پسندد
دولت و ملک نه آن را که سخنور بهتر
بلکه آن راست که در دانش و حکمت مهتر
 
دولت و ملک نه آن را که سخنور بهتر
بلکه آن راست که در دانش و حکمت مهتر
رک بگویم از همه رنجیده ام
از غریب و آشنا ترسیده ام
با مرام و معرفت بیگانه اند
من به هرسازی که شد رقصیده ام
 
رک بگویم از همه رنجیده ام
از غریب و آشنا ترسیده ام
با مرام و معرفت بیگانه اند
من به هرسازی که شد رقصیده ام
من عاشقم و دلم بدو گشته تباه
عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه
 
Back
بالا