مشاعره

[saba.hjm]

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی ، من به خدا رسیده ام

من عاشق چشمت شدم، نه عقل بود وُ نه دلی

چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی

 

[متین.]

من عاشق چشمت شدم، نه عقل بود وُ نه دلی

چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی

یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش

 

[Hecate]

یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش

شب که میشد نقشها جان میگرفت
روی سقف ما که طاقی ساده بود

 

[Behrad-J]

شب که میشد نقشها جان میگرفت
روی سقف ما که طاقی ساده بود

دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم

 

[Hecate]

دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم

مریم بکر قلم را تهمت عصیان زدم
روح عیسای تکلم در جنین آتش گرفت

 

[متین.]

مریم بکر قلم را تهمت عصیان زدم
روح عیسای تکلم در جنین آتش گرفت

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

 

[Behrad-J]

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

در مطبخه عشق تنعم نتوان کرد
چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی

 

[متین.]

در مطبخه عشق تنعم نتوان کرد
چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی

یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد
چیزی بغیر پیرهن از ما عوض نشد

 

[Hecate]

یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد
چیزی بغیر پیرهن از ما عوض نشد

در زدم کس این قفس را وا نکرد
پر زدم بال و پرم آتش گرفت

 

[متین.]

در زدم کس این قفس را وا نکرد
پر زدم بال و پرم آتش گرفت

تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو

 

[Hecate]

تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو

و سرانگشتی به روی شیشه های مات
بار دیگر مینویسد خانه ام ابری است

 

[متین.]

و سرانگشتی به روی شیشه های مات
بار دیگر مینویسد خانه ام ابری است

تو و با لاله رویان، گل ز شاخ عیش چیدنها
من و چون غنچه از دست، تو پیراهن دریدنها

 

[Hecate]

تو و با لاله رویان، گل ز شاخ عیش چیدنها
من و چون غنچه از دست، تو پیراهن دریدنها

ای عشق زمین و آسمان آیه ی توست
بنیاد ستون بی ستون پایه ی توست

 

[متین.]

ای عشق زمین و آسمان آیه ی توست
بنیاد ستون بی ستون پایه ی توست

تـــا بــدیــن جـــا بــهر دینــار آمـــدم
چـــون رســیدم مســت دیــدار آمـــدم

 

[Hecate]

تـــا بــدیــن جـــا بــهر دینــار آمـــدم
چـــون رســیدم مســت دیــدار آمـــدم

من همسفر شراب از زرد به سرخ
من همره اضطراب از زرد به سرخ
یک روز به شوق هجرتی خواهم کرد
چون هجرت آفتاب از زرد به سرخ

 

[متین.]

من همسفر شراب از زرد به سرخ
من همره اضطراب از زرد به سرخ
یک روز به شوق هجرتی خواهم کرد
چون هجرت آفتاب از زرد به سرخ

خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد
که تا زخال تو خاکم شود عبیر آمیز

 

[Hecate]

خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد
که تا زخال تو خاکم شود عبیر آمیز

ز بس که گریه نکردم غرور بغض شکست
برای غسل دل مرده آب لازم نیست

 

[متین.]

ز بس که گریه نکردم غرور بغض شکست
برای غسل دل مرده آب لازم نیست

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

[Cleopatra]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

همه خفتند و به غير از من و پروانه و شمع
قصه ي ما دو سه ديوانه دراز است هنوز

 

[Strawberry]

همه خفتند و به غير از من و پروانه و شمع
قصه ي ما دو سه ديوانه دراز است هنوز

ز من نگارم خبر ندارد
به حال زارم نظر ندارد