مشاعره

[_SAEED]

تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هردم آید غمی از نو به مبارک بادم

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم
جرس فریاد میدارد که بربندید محمل ها

 

[baharekh]

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم
جرس فریاد میدارد که بربندید محمل ها

هوای تو را دارد دلم
این فراغ چیست گریبان گیرم کرده است؟

 

[_SAEED]

هوای تو را دارد دلم
این فراغ چیست گریبان گیرم کرده است؟

تویی قبله همه عالم ز قبله رو نگردانم
بدین قبله نمازآرم به هر وادی که من هستم

 

[baharekh]

تویی قبله همه عالم ز قبله رو نگردانم
بدین قبله نمازآرم به هر وادی که من هستم

ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

 

[_SAEED]

ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

مجو مجو پس از این زنهار راه جفا
مکن مکن که کشد کار ما به رسوایی

 

[Hecate]

مجو مجو پس از این زنهار راه جفا
مکن مکن که کشد کار ما به رسوایی

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم رهایم کرد و رفت

 

[_SAEED]

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم رهایم کرد و رفت

تلخ مکن امید من ای شکر سپید من
تا ندرم ز دست تو پیرهن کبود من

 

[Niliam]

تلخ مکن امید من ای شکر سپید من
تا ندرم ز دست تو پیرهن کبود من

نه من آنم که تو را زود فراموش کنم
نه تو آنی که مرا خسته و خاموش کند ...

 

[./.]

نه من آنم که تو را زود فراموش کنم

نه تو آنی که مرا خسته و خاموش کند ...

دست از طلب فروکش پاسخ نمی دهد کس
افسوس از دیاری کآقا شود در آن خس

 

[Hecate]

دست از طلب فروکش پاسخ نمی دهد کس
افسوس از دیاری کآقا شود در آن خس

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم

 

[MarMari]

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم

مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي
ز بامي كه برخاست، مشكل نشيند

 

[Hecate]

مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي
ز بامي كه برخاست، مشكل نشيند

دلم را چشمهایش تیر باران کرد تسلیمم
بگویید آن کمان ابرو سپاهش را نگه دارد

 

[MarMari]

دلم را چشمهایش تیر باران کرد تسلیمم
بگویید آن کمان ابرو سپاهش را نگه دارد

ديدم آن چشمه ي هستي كه جهانش خوانند
آن قدر آب كزان دست توان شست نداشت

 

[./.]

ديدم آن چشمه ي هستي كه جهانش خوانند
آن قدر آب كزان دست توان شست نداشت

تیر بصر با هر نظر صیدی دگر انداخته
کار بسی پیر و چوان با ابروانش ساخته

 

[Hecate]

تیر بصر با هر نظر صیدی دگر انداخته
کار بسی پیر و چوان با ابروانش ساخته

هرجا نقش پای تو بر خاک مانده است
عشقت مرا به خاک همانجا کشانده است

 

[MarMari]

هرجا نقش پای تو بر خاک مانده است
عشقت مرا به خاک همانجا کشانده است

(بالاخره خاطرم آمد! گنجه ي اشعارم با ت خشكيده است!)
تا در اين زندان فاني زندگاني باشدت
كنج عزلت گير تا گنج معاني باشدت

 

[Hecate]

(بالاخره خاطرم آمد! گنجه ي اشعارم با ت خشكيده است!)
تا در اين زندان فاني زندگاني باشدت
كنج عزلت گير تا گنج معاني باشدت

تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال
بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال

 

[MarMari]

تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال
بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال

لطف خدا بيشتر از جرم ماست
نكته سر بسته چه داني خموش
گوش من و حلقه گيسوي يار
روي من و خاك در مي فروش

 

[./.]

شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی؟
سوختم، سوختم این راز نهفتن تا کی؟

یاد آر بهار با طراوت! بلبل بنگر چه با صلابت!
افسوس زمستان برسیده، بلبل به سراپردۀ غربت

 

[MarMari]

یاد آر بهار با طراوت! بلبل بنگر چه با صلابت!
افسوس زمستان برسیده، بلبل به سراپردۀ غربت

تير روانه ميرود سوي نشانه ميرود
ما چه نشستيم پس شه ز شكار ميرسد