مشاعره

[Kiamehr]

در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است

تن ز جان و جان ز تن مسطور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست

 

[Hecate]

تن ز جان و جان ز تن مسطور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست

تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده
بی آنکه وعده باشد در انتظاره بوده

 

[Kiamehr]

تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده
بی آنکه وعده باشد در انتظاره بوده

هر شبي گويم که فردا ترک اين سودا کنم
باز چون فردا شود امروز را فردا کنم

 

[Hecate]

هر شبي گويم که فردا ترک اين سودا کنم
باز چون فردا شود امروز را فردا کنم

می رسید روزی که شرط عاشقی دلداگی است
آن زمان هر دل فقط یک بار عاشق میشود

 

[Kiamehr]

می رسید روزی که شرط عاشقی دلداگی است
آن زمان هر دل فقط یک بار عاشق میشود

در پس دفتر من، بس که عذابی دارند
این همه گفتم و من تا که بگویم حالا
این همه اوج غمم، جرعه جوابی دارند؟

 

[Hecate]

در پس دفتر من، بس که عذابی دارند
این همه گفتم و من تا که بگویم حالا
این همه اوج غمم، جرعه جوابی دارند؟

دانی که چرا سر نهان با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

 

[Kiamehr]

دانی که چرا سر نهان با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود

 

[Hecate]

یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود

دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب

 

[Kiamehr]

دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب

بر درخت زنده بی برگی چه غم؟
وای بر احوال برگ بی درخت...!

 

[Hecate]

بر درخت زنده بی برگی چه غم؟
وای بر احوال برگ بی درخت...!

تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت
دلواپس ما بود ولیکن به سفر رفت

 

[Kiamehr]

تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت
دلواپس ما بود ولیکن به سفر رفت

تاوان دل بریدن از آغوش کوهسار
دریاست یا کویر، همین است زندگی

 

[Hecate]

تاوان دل بریدن از آغوش کوهسار
دریاست یا کویر، همین است زندگی

یاد وصال میکنم دیده بر آب میشود
شرح فراق میکنم سینه کباب میشود

 

[Kiamehr]

یاد وصال میکنم دیده بر آب میشود
شرح فراق میکنم سینه کباب میشود

در عالم بی‌وفا کسی خرم نیست
شادی و نشاط در بنی‌آدم نیست

آن کس که درین زمانه او را غم نیست
یا آدم نیست، یا از این عالم نیست

 

[Hecate]

در عالم بی‌وفا کسی خرم نیست
شادی و نشاط در بنی‌آدم نیست

آن کس که درین زمانه او را غم نیست
یا آدم نیست، یا از این عالم نیست

تا زمانی که جهان را قفسم میدانم
هرکجا پر بزنم طوطی بازرگانم

 

[./.]

تا زمانی که جهان را قفسم میدانم
هرکجا پر بزنم طوطی بازرگانم

موسی که عصا به دستش اعجاز کند
در طور خدا خواند و پرواز کند

 

[baharekh]

موسی که عصای خود چو اژدرها کرد
اعجاز بر هدایت دلها کرد

در ما نظری کن ای ساقی
ساز عشقم بشکست و دل پاره پاره شد

 

[Hecate]

در ما نظری کن ای ساقی
ساز عشقم بشکست و دل پاره پاره شد

هیچکس مارا نمیارد به خاطر ای عجب
یاد عالم میکنیم اما فراموشیم ما

 

[f.hn]

از تمام عشقمان فاصله اش سهم من است
هر کجا می روم از قصه ی عشقی سخن است

 

[baharekh]

از تمام عشقمان فاصله اش سهم من است
هر کجا می روم از قصه ی عشقی سخن است

تو را دیدم و لبیک گفت دلم
نمیدانم این لبیک گویی سر انجامش چیست

 

[Hecate]

تو را دیدم و لبیک گفت دلم
نمیدانم این لبیک گویی سر انجامش چیست

تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هردم آید غمی از نو به مبارک بادم