مشاعره

[Arman~]

تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال
بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال

لطف حق با تو مدارا ها کند
چون که از حد بگذرد رسوا کند

 

[Hecate]

لطف حق با تو مدارا ها کند
چون که از حد بگذرد رسوا کند

دور گردید و به ما جرات مستی نرسید
چه بگوییم به این ساقی ساغر گردان

 

[Kiamehr]

دور گردید و به ما جرات مستی نرسید
چه بگوییم به این ساقی ساغر گردان

نتوان وصف تو گفتن که در وصف نگنجی
نتوان شبه تو جستن که تو در وهم نیایی

 

[Hecate]

نتوان وصف تو گفتن که در وصف نگنجی
نتوان شبه تو جستن که تو در وهم نیایی

این دعایی ست که رندی به من آموخته است
بار مارا نه بیفزا نه سبک تر گردان

 

[f.hn]

این دعایی ست که رندی به من آموخته است
بار مارا نه بیفزا نه سبک تر گردان

نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست
مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست

تو از کی عاشقی؟این پرسش آیینه بود از من
خودش از گریه ام فهمید مدتهاست, مدتهاست....

 

[Hecate]

نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست
مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست

تو از کی عاشقی؟این پرسش آیینه بود از من
خودش از گریه ام فهمید مدتهاست, مدتهاست....

تا در سر من نشيه دیوانه شدن بود
هروز من از خانه به میخانه شدن بود
یا سرخی سیب تو از آن جاذبه افتاد
یا در سر من پرسش فرزانه شدن بود!

 

[f.hn]

تا در سر من نشيه دیوانه شدن بود
هروز من از خانه به میخانه شدن بود
یا سرخی سیب تو از آن جاذبه افتاد
یا در سر من پرسش فرزانه شدن بود!

دیدم آن چشمه هستی که جهانش خوانند
آنقدر آب کزان دست توان شست نداشت

واعظ قزوینی

 

[Lushato]

دیدم آن چشمه هستی که جهانش خوانند
آنقدر آب کزان دست توان شست نداشت

واعظ قزوینی

تو را با غیر می بینم صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
اخوان ثالث

 

[GHAZALIIH]

تو را با غیر می بینم صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
اخوان ثالث

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
حافظ_

 

[Kiamehr]

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
حافظ_

یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند

 

[Hecate]

یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند

دل آزردگانت را به دام آتش افکندی
به خاکستر نشاندی ، سوختی تا ساختی مارا!

 

[N.S.D]

دل آزردگانت را به دام آتش افکندی
به خاکستر نشاندی ، سوختی تا ساختی مارا!

آنچه شیران را کند روبه مزاج
احتیاج است احتیاج است احتیاج

 

[Hecate]

آنچه شیران را کند روبه مزاج
احتیاج است احتیاج است احتیاج

جهان را نیست کاری جز دو رنگی
گهی رو مینماید گاه زنگی

 

[GHAZALIIH]

جهان را نیست کاری جز دو رنگی
گهی رو مینماید گاه زنگی

یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
باباطاهر-

 

[دژاوو]

یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
باباطاهر-

دل بر تو نهم، زنم بداندیشان را
وز تو نبرم ستیزهٔ ایشان را
گر عمر مرا در سر کار تو شود
عهد تو به میراث دهم خویشان را
عراقی

 

[GHAZALIIH]

دل بر تو نهم، زنم بداندیشان را
وز تو نبرم ستیزهٔ ایشان را
گر عمر مرا در سر کار تو شود
عهد تو به میراث دهم خویشان را
عراقی

آنچه از دریا به دریا می رود
از همان جا که آمد آنجا می رود
مولوی-

 

[دژاوو]

آنچه از دریا به دریا می رود
از همان جا که آمد آنجا می رود
مولوی-

در دور شراب و جام و ساقی همه اوست
در پرده مخالف و عراقی همه اوست
گر زانکه به تحقیق نظر خواهی کرد
نامی است بدین و آن و باقی همه اوست

 

[GHAZALIIH]

در دور شراب و جام و ساقی همه اوست
در پرده مخالف و عراقی همه اوست
گر زانکه به تحقیق نظر خواهی کرد
نامی است بدین و آن و باقی همه اوست

ترحم بر پلنگ تیز دندان
ستمکاری بود بر گوسفندان
سعدی

 

[دژاوو]

ترحم بر پلنگ تیز دندان
ستمکاری بود بر گوسفندان
سعدی

نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

حافظ

 

[GHAZALIIH]

نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

حافظ

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
حافظ-