مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام
مگو در کوی او
شب تا سحر بهر چه میگردی
که دل گم کرده‌ام آنجا و
می‌جویم نشانش را
 
مگو در کوی او
شب تا سحر بهر چه میگردی
که دل گم کرده‌ام آنجا و
می‌جویم نشانش را
ای نور هر دو دیده بی‌تو چگونه بینم
وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم
 
تا تو مراد من دهی كشته مرا فراق تو/تا تو به داد من رسی من به خدا رسيده ام
رهی معیری
بعدن نوشت :
@MiFaFaOvO چرا پستتو پاک کردی؟ -_-
 
تا تو مراد من دهی كشته مرا فراق تو/تا تو به داد من رسی من به خدا رسيده ام
رهی معیری
من مسلمانم
قبله ام یک گل سرخ
جا نمازم چشمه، مهرم نور
دشت سجاده من...

-سهراب سپهری. صدای پای آب-
 
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
-مولانا
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

-شهریار-
 
از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم
ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من
بازم مولاناD:
نه من از پرده ی تقوا به در افتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
حافظ جان :)
 
ای که به هنگام درد راحت جانی مرا
وی که به تلخی فقر گنج روانی مرا
ای یار من ای یار من ای یار بی زنهار من
ای دلبر و دلدار من ای محرم و غمخوار من

مولانا
 
ای یار من ای یار من ای یار بی زنهار من
ای دلبر و دلدار من ای محرم و غمخوار من

مولانا

نه مستحق عشقم
نه در خور هوس
بیگانه ی بهشتم
و مردود آتشم...
 
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می‌ دارد که بربندید محملها

^حافظ^
آب حیات موج زد دوش ز صحن خانه ام
یوسف من فتاد دی همچو قمر به چاه من

مولانا
 
آب حیات موج زد دوش ز صحن خانه ام
یوسف من فتاد دی همچو قمر به چاه من

مولانا
ناله ام در سینه ماند و استخوانم در گلو
تا خروش خفته را از دل برارم چاه کو؟
 
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما
با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم(:
حافظ
 
من از تو هیچ نخواهم جز آنچه بپسندی
که دلپسند تو ای دوست دل بخواه من است
تو عشق پاکی و پیوند حسن جاودان داری
نه حسنت انتها دارد نه عشقت ابتدا حافظ
شهریار
 
تو عشق پاکی و پیوند حسن جاودان داری
نه حسنت انتها دارد نه عشقت ابتدا حافظ
شهریار
ظالم بمرد و قاعدهٔ زشت از او بماند
عادل برفت و نام نکو یادگار کرد
 
Back
بالا