مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
در مدرسه ی آدم، با حق چو شدی محرم
بر صدر ملک بنشین، تدریس ز اسما کن
من ندارم نظری در پی چشمان کسی
بر اثارت نبرم من دل خندان کسی

کاروان نیست که دل هرکه،که خواهد آید
فکر کردی دل من هم شده ویلان کسی؟
 
من ندارم نظری در پی چشمان کسی
بر اثارت نبرم من دل خندان کسی

کاروان نیست که دل هرکه،که خواهد آید
فکر کردی دل من هم شده ویلان کسی؟
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

حافظ_
 
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

حافظ_
دل زان بت پیمان گسلم می‌سوزد
برق غم او متصلم می‌سوزد
از داغ فراق اگر بنالم چه عجب
یاران چه کنم، وای دلم می‌سوزد
 
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد(:
مولانا
 
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یار
سعدی
 
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
حافظ
 
وای اگر پرده ز اسرار بیفتد روزی
فاش گردد که چه در خرقه این مهجور است
تو را با غیر میبینم صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
مهدی اخوان ثالث
 
دانه اي را كه دل موري از آن شاد شود
خوشي اش روز جزا تاج سليمان باشد
در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یا نه؟
به من کم میکنی لطفی که داری این زمان یا نه؟
وحشی بافقی
 
در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یا نه؟
به من کم میکنی لطفی که داری این زمان یا نه؟
وحشی بافقی
همه کس طالب یارند چه هوشار و چه مست
همه جا خانه ی عشق است چه مسجد چه کنشت

حافظ_
 
همه کس طالب یارند چه هوشار و چه مست
همه جا خانه ی عشق است چه مسجد چه کنشت

حافظ_
تو نیکی کن به مسکین و تهی دست
که نیکی خود سبب گردد دعا را
پروین اعتصامی
 
تو نیکی کن به مسکین و تهی دست
که نیکی خود سبب گردد دعا را
پروین اعتصامی
اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ
اگر خود پادشاهی آخرش هیچ
اگر ملک سلیمانت ببخشند
در آخر خاک راهی عاقبت هیچ

__باباطاهر__
 
اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ
اگر خود پادشاهی آخرش هیچ
اگر ملک سلیمانت ببخشند
در آخر خاک راهی عاقبت هیچ

__باباطاهر__
چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی
چراغ خلوت این عاشق کهن باشی
هوشنگ ابتهاج
 
Back
بالا