مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

حافظ
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
ﺗﻮﯼ ﺟﻨﮕﻞ ﻫﺎﯼ ﮔﯿﻼﻥ
=P~:-j
 
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
ﺗﻮﯼ ﺟﻨﮕﻞ ﻫﺎﯼ ﮔﯿﻼﻥ
=P~:-j
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا؟
 
آنکه بی یار کند

یار شود

یار تویی

آنکه دل داده شود

دل ببرد

باز تویی...

مشخصه ماله مولاناس دیگه :))
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا؟
 
با یاد تو گر سعدی در شعر نمی‌گنجد
چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم
من بودم و دل بود و کناری و فراغی
این عشق کجا بود که ناگه به میان جست
وحشی بافقی
 
دل به زبان نمی‌رسد لب به فغان نمی‌رسد
کس به نشان نمی‌رسد تیر خطاست زندگی
بیدل دهلوی
یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم/هر چند در این عهد خریدار ندارد
صائب تبریزی
 
یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم/هر چند در این عهد خریدار ندارد
صائب تبریزی
دلی دارُم(دیرُم) خریدار محبت
کزو گرم است بازار محبت

لباسی دوختُم بر قامت دل
ز پود محنت و تار محبت

باباطاهر
 
دلی دارُم(دیرُم) خریدار محبت
کزو گرم است بازار محبت

لباسی دوختُم بر قامت دل
ز پود محنت و تار محبت

باباطاهر
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین/همه ی غمم بُوَد از همین که خدا نکرده خطا کنی
هاتف اصفهانی
 
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین/همه ی غمم بُوَد از همین که خدا نکرده خطا کنی
هاتف اصفهانی
یکی در بیابان سگی تشنه یافت
برون از رمق در حیاتش نیافت
سعدی
 
من نمی‌یابم مجال ای دوستان
گرچه دارد او جمالی بس جمیل

حافظ
لاله داغ است از فغان بلبل و گل بی خبر
آشنا رحمی نکرد اما دل بیگانه سوخت

کلیم کاشانی
 
لاله داغ است از فغان بلبل و گل بی خبر
آشنا رحمی نکرد اما دل بیگانه سوخت

کلیم کاشانی
تو که ناخوانده ای علم سماوات
تو که نابرده ای ره در خرابات
باباطاهر
 
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام
تو که ناخوانده ای علم سماوات
تو که نابرده ای ره در خرابات
باباطاهر
تو که ناخوانده ای علم سماوات
تو که نابرده ای ره در خرابات
باباطاهر
 
Back
بالا