مشاعره

[SARA.MA]

آتشست این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
( مولوی )

دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی
سعدی

 

[Maia]

دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی
سعدی

یک بار نباشد که نیازرده ام از تو
در حیرتم از خود که چه خوش کرده ام از تو
( وحشی بافقی )

 

[SARA.MA]

یک بار نباشد که نیازرده ام از تو
در حیرتم از خود که چه خوش کرده ام از تو
( وحشی بافقی )

وفا نکردی و کردم، جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم
مهرداد اوستا

 

[shgh.tv]

وفا نکردی و کردم، جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم
مهرداد اوستا

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو

حافظ

 

[لو:)]

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو

حافظ

وی جویم و خود جویم ، زین دو همه را جویم
تا باد چنین بادا ، تا راه همی پویم:)

 

[SARA.MA]

وی جویم و خود جویم ، زین دو همه را جویم
تا باد چنین بادا ، تا راه همی پویم:)

مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست؟
دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست؟

 

[لو:)]

مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست؟
دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست؟

تو شبی در انتظاری ننشسته‌ای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت
سعدی

 

[Maia]

تو شبی در انتظاری ننشسته‌ای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت
سعدی

تو عیب کسان هیچ‌گونه مجوی
که عیب آورد بر تو بر عیب‌جوی
وگر چیره گردد هـوا بر خرد
خردمندت از مردمان نشمرد
فردوسی

 

[shgh.tv]

تو عیب کسان هیچ‌گونه مجوی
که عیب آورد بر تو بر عیب‌جوی
وگر چیره گردد هـوا بر خرد
خردمندت از مردمان نشمرد
فردوسی

در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزل ها بمیرد

مهدی حمیدی شیرازی

 

[لو:)]

تو عیب کسان هیچ‌گونه مجوی
که عیب آورد بر تو بر عیب‌جوی
وگر چیره گردد هـوا بر خرد
خردمندت از مردمان نشمرد
فردوسی

دیدار یار غایب،دانی چه ذوق دارد؟
ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد

 

[SARA.MA]

دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلي سرشار از غم دارم امشب

سلمان هراتي

 

[Maia]

دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلي سرشار از غم دارم امشب

سلمان هراتي

به دریا شکوهِ بردم از شبِ دشت
وزین عمری که تلخ تلخ بگذشت،
به هر موجی که میگفتم غم خویش،
سری میزد به سنگ و باز میگشت!
فریدون مشیری

 

[SARA.MA]

به دریا شکوهِ بردم از شبِ دشت
وزین عمری که تلخ تلخ بگذشت،
به هر موجی که میگفتم غم خویش،
سری میزد به سنگ و باز میگشت!
فریدون مشیری

تو طاعت حق کنی به امید بهشت
نه نه تو نه عاشقی که مزدوری تو
شیخ بهایی

 

[لو:)]

تو طاعت حق کنی به امید بهشت
نه نه تو نه عاشقی که مزدوری تو
شیخ بهایی

وای از دست تو ای شیوه عاشق کش جانان
که تو فرمان قضا بودی و تقدیر نکردی

 

[Maia]

وای از دست تو ای شیوه عاشق کش جانان
که تو فرمان قضا بودی و تقدیر نکردی

یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
رجعتی می خواستم لیکن طلاق افتاده بود
حافظ

 

[SARA.MA]

وای از دست تو ای شیوه عاشق کش جانان
که تو فرمان قضا بودی و تقدیر نکردی

یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم

یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
رجعتی می خواستم لیکن طلاق افتاده بود
حافظ

دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

 

[Maia]

یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم


دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا آنچه تو را در دل بود
حافظ

 

[SARA.MA]

دولتِ صحبت آن شمع سعادت پرتو
بازپرسید خدا را که به پروانۀ کیست

. حافظ .​

تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده
ضميري

 

[Maia]

تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده
ضميري

هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
حافظ

 

[M_A_H_D_I]

هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
حافظ

رفتم به طبیب جان گفتم که ببین دستم
هم بیدل و بیمارم هم عاشق و سرمستم
صد گونه خلل دارم ای کاش یکی بودی
با این همه علتها در شنقصه پیوستم
مولانا