مشاعره

[Mαiα]

داریم دلی صاف تر از سینه صبح
در پاکی و روشنی چو آیینه صبح
پیکار حسود با من امروزی نیست
خفاش بود دشمن دیرینه صبح

رهی معیری

حسرت مرغ اسیری کُشدم کز دامی
کرده پرواز به کنج قفسی افتاده است
طبیب اصفهانی

 

[SARA.MA]

حسرت مرغ اسیری کُشدم کز دامی
کرده پرواز به کنج قفسی افتاده است
طبیب اصفهانی

تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده
ضميري

 

[M_A_H_D_I]

حسرت مرغ اسیری کُشدم کز دامی
کرده پرواز به کنج قفسی افتاده است
طبیب اصفهانی

تا یار برفت صبر از من برمید
وز هر مژه‌ام هزار خونابه چکید
گوئی نتوانم که ببینم بازش
«تا کور شود هر آنکه نتواند دید»
عبید زاکانی

 

[M_A_H_D_I]

تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده
ضميري

همدم خار می شوم !بی کس و یار می شوم
بر سر دار می شوم ، باز مقابلم تویی!
مولانا

 

[SARA.MA]

همدم خار می شوم !بی کس و یار می شوم
بر سر دار می شوم ، باز مقابلم تویی!
مولانا

یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخوانه ندارد

 

[M_A_H_D_I]

یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخوانه ندارد

دل خاص تو و من تن تنها اینجا
گوهر به کفت بماند و دریا اینجا
در کار توام به صبر مفکن کارم
کز صبر میان تهی ترم تا اینجا
خاقانی

 

[Mαiα]

یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخوانه ندارد

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
وحشی بافقی

 

[Mαiα]

دل خاص تو و من تن تنها اینجا
گوهر به کفت بماند و دریا اینجا
در کار توام به صبر مفکن کارم
کز صبر میان تهی ترم تا اینجا
خاقانی

آه عاشق ز چه سوزد تتق گردون را
ز آنک میخیزد آن آتش و آن آهش از او
شمس تبریز که جان در هوس او بگریست
گشت زیبا و دلارام و لطیف و کش از او
مولانا

 

[M_A_H_D_I]

آه عاشق ز چه سوزد تتق گردون را
ز آنک میخیزد آن آتش و آن آهش از او
شمس تبریز که جان در هوس او بگریست
گشت زیبا و دلارام و لطیف و کش از او
مولانا

وای ازین دل که نی هرگز بکامم
وای ازین دل که آزارد مدامم
وای ازین دل که چون مرغان وحشی
نچیده دانه اندازد بدامم

باباطاهر

 

[Mαiα]

وای ازین دل که نی هرگز بکامم
وای ازین دل که آزارد مدامم
وای ازین دل که چون مرغان وحشی
نچیده دانه اندازد بدامم

باباطاهر

من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
سعدی

 

[SARA.MA]

من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
سعدی

منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
حافظ

 

[Mαiα]

منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
حافظ

نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد
ما همانیم اگر یار همان است که بود
صائب تبریزی

 

[SARA.MA]

نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد
ما همانیم اگر یار همان است که بود
صائب تبریزی

در دايره قسمت ما نقطه ي تسليميم
لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايي
حافظ

 

[Mαiα]

در دايره قسمت ما نقطه ي تسليميم
لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايي
حافظ

یک عمر شهان تربیت عیش کنند
تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند
نازم به جهان همت درویشان را
کایشان به یکی لقمه دو صد عیش کنند
فروغی بسطامی

 

[SARA.MA]

یک عمر شهان تربیت عیش کنند
تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند
نازم به جهان همت درویشان را
کایشان به یکی لقمه دو صد عیش کنند
فروغی بسطامی

در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
هوشنگ ابتهاج

 

[Mαiα]

در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
هوشنگ ابتهاج

دانی ز چه عشق گلرخان مطلوبست
با بهر چه سار و سوزشان مطلوبست
از دوزخ مرعوب و بهشت مرغوب
آگاه شدن درین جهان مطلوبست
فیض کاشانی

 

[SARA.MA]

دانی ز چه عشق گلرخان مطلوبست
با بهر چه سار و سوزشان مطلوبست
از دوزخ مرعوب و بهشت مرغوب
آگاه شدن درین جهان مطلوبست
فیض کاشانی

تا نگريد طفلك حلوا فروش
ديگ بخشايش كجا آيد به جوش
مولوي

 

[Mαiα]

تا نگريد طفلك حلوا فروش
ديگ بخشايش كجا آيد به جوش
مولوي

شب من نشان مویت
سحرم نشان رویت
قمر از فلک در افتد
چو نقاب بر گشایی
مولانا

 

[SARA.MA]

شب من نشان مویت
سحرم نشان رویت
قمر از فلک در افتد
چو نقاب بر گشایی
مولانا

یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
فروغ فرخزاد

 

[Mαiα]

یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
فروغ فرخزاد

در عالم بی‌وفا کسی خرم نیست
شادی و نشاط در بنی‌آدم نیست
آن کس که درین زمانه او را غم نیست
یا آدم نیست، یا از این عالم نیست
هلالی جغتایی