- ارسالها
- 225
- امتیاز
- 3,671
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- شهرکرد
- سال فارغ التحصیلی
- 1398
آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشقمیگفت جاهل که بودم
عمر عزیزم هدر شد
توی صف سینماها
خرمن مه به جوی خوشه پروین به دو جو
آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشقمیگفت جاهل که بودم
عمر عزیزم هدر شد
توی صف سینماها
و میسوزاند این آتشآسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشق
خرمن مه به جوی خوشه پروین به دو جو
تو تمنای من و یار من و جان منی
پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تویار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است
میروم زین شهر امّا بس که رویم بر قفاستتا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیدهام
نام نیکو گر بماند ز آدمیمیروم زین شهر امّا بس که رویم بر قفاست
میتوان هنگام رفتن کرد استقبال من!
#تنهای_قمی
روز مرگم نفسی مهلت دیدار بدهنام نیکو گر بماند ز آدمی
به کز او ماند سرای زرنگار
منتظران بهار فصل شکفتن رسیدما ز بالاییم و بالا می رویم / ما ز دریاییم و دریا می رویم
رنج تن دور از تو ای تو راحت جانهای مامنتظران بهار فصل شکفتن رسید
مژده به گل ها برید، یار به گلشن رسید
اوه ببخشید دقتم کم شدهقاعدتا باید د میدادید ولی مهم نیست
اگر عنقا ز بی برگی بمیرد
شکار از چنگ گنجشکان نگیرد
سعدی
اوه ببخشید دقتم کم شدهقاعدتا باید د میدادید ولی مهم نیست
اگر عنقا ز بی برگی بمیرد
شکار از چنگ گنجشکان نگیرد
سعدی
يارا يارا گاهی دل ما رااوه ببخشید دقتم کم شده
ایندفه د میدم
در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
نذر کردم گر از این غم به در آیم روزیيارا يارا گاهی دل ما را
به چراغ نگاهی روشن کن
چشم تار دل را چو مسيحا
به دميدن آهی روشن کن
آنچه در آینه جوان بیندتا به گریبان نرسد دست مرگ
دست ز دامن نکنیمت رها
سعدی