مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ...ای اهل هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
 
تو مو بینی و مجنون پیچشِ مو
تو ابرو، او اشارت های ابرو
 
شنیده ام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت
فراق یار، نه آن می کند که بتوان گفت
 
تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده ..بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده
 
مرد اونه که حرف حق می زنه که پای حرفای خودش می مونه تنهای تنهام که بشه غمی نیست مرد روی پای خودش می مونه


هر که جان در قدمش بازد و قدری داند
اهل دل عاشق جانباز نخوانند او را

خواجوی کرمانی


×دوستان، اینجا تاپیک شعره،
لطفاً شعر سنتی یا نو بنویسید...
تاپیک مخصوص مشاعره با ترانه جداست...
 
دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

حافظ
 
  • ای آفتاب آهسته تر بربام قصرش کن گذر
ترسم صدای سایه ات خواب است بیدارش کند
 
در شب قدر، ار صبوحی کرده ام، عیبم مکن
سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود
 
ترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند بر سر کار خرابات کنند ایمان را
«حافظ»
 
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم

دولت صحبت آن مونس جان مارا بس
 
میازار موری ک دانه‌کش است
ک جان دارد و جان شیرین خوش است:D
 
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خربات مقام است
 
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
«حافظ»
 
شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سر الله است
شهریار
 
Back
بالا