مشاعره

[Strawberry]

دریغ ابن یمین جایی که آنجا
دو صد دانا به نادانی نیرزد

دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو

 

[Behrad-J]

دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو

وصفش چه کنی که هرچه گویی
گویند مگو که بیش از آن است

 

[Strawberry]

وصفش چه کنی که هرچه گویی
گویند مگو که بیش از آن است

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت ازرده گزند مباد

 

[Behrad-J]

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت ازرده گزند مباد

در دل همه خار غم شکستیم دریغ
وز دست غم عشق نرستیم دریغ

 

[DLF]

در دل همه خار غم شکستیم دریغ
وز دست غم عشق نرستیم دریغ

غرق خون بود و نمی مرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه ی شیرین و بخوابش کردم
•فرخی یزدی

 

[Hecate]

غرق خون بود و نمی مرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه ی شیرین و بخوابش کردم
•فرخی یزدی

محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید
خطوط منحنی خنده را خراب کنید:)

 

[Behrad-J]

محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید
خطوط منحنی خنده را خراب کنید:)

دلا منال ز بیداد و جور يار که يار
تورا نصیب همین کرده است و این دادست

 

[Hecate]

دلا منال ز بیداد و جور يار که يار
تورا نصیب همین کرده است و این دادست

تا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است

 

[Strawberry]

تا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است

تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید

 

[saba.hjm]

تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید

در دست سرنوشت همه یک عروسکیم

در انتظار بازی دستان کودکیم

 

[Hecate]

در دست سرنوشت همه یک عروسکیم

در انتظار بازی دستان کودکیم

من خاکم و من گردم ؛ من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری؛ تو عشقی و تو جانی

 

[Strawberry]

من خاکم و من گردم ؛ من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری؛ تو عشقی و تو جانی

یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یار

 

[./.]

یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یار

رستگاری طلبی دل به یم فلسفه زن
که حقیقت اگر او هست ز اندیشه هویدا گردد

 

[MarMari]

رستگاری طلبی دل به یم فلسفه زن
که حقیقت اگر او هست ز اندیشه هویدا گردد

در حلقه مرغان چمن ولوله انداخت
هر ناله كه در صحن گلستان تو كردم

 

[baharekh]

در حلقه مرغان چمن ولوله انداخت
هر ناله كه در صحن گلستان تو كردم

مرا آتش زدی جانا سوخته ام اما
دل در طلبت باز جان دار گشته

 

[./.]

مرا آتش زدی جانا سوخته ام اما
دل تر طلبت باز جان دار گشته

هرم گرمای وجودش اگرت سوزاند
پیشتر رو خنکی چونکه ز اتش آید

 

[MarMari]

هرم گرمای وجودش اگرت سوزاند
پیشتر رو خنکی چونکه ز اتش آید

داد از صف عشاق جگر خسته برآمد
هرگه سخن از صف زده مژگان تو كردم

 

[baharekh]

داد از صف عشاق جگر خسته برآمد
هرگه سخن از صف زده مژگان تو كردم

مرو ای دوست مرو ای محبوب دل ها
آن خانه که خواهی بروی زبن ویران است

 

[MarMari]

مرو ای دوست مرو ای محبوب دل ها
آن خانه که خواهی بروی زبن ویران است

ترك گدايي مكن كه گنج بيابي
از نظر ره روي كه در گذر آيد

 

[./.]

ترك گدايي مكن كه گنج بيابي
از نظر ره روي كه در گذر آيد

دریا اگر چه دلی پر ز شور داشت
اما چه کس نهال محبت به شور کاشت