مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
توان آن نباشدم که خویشتن رها کنم
به سوی دوست پر کشم سرم برش فدا کنم
من ماهی ام اما به سرم شور نهنگ است
این برکه ی بی حوصله اندازه ی من نیست
 
من ماهی ام اما به سرم شور نهنگ است
این برکه ی بی حوصله اندازه ی من نیست
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نو بهار، بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من
 
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نو بهار، بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من
نعرۀ باد صبا بین چه شنیدن دارد
همچو تیری است که از نالۀ ما برخیزد
 
نعرۀ باد صبا بین چه شنیدن دارد
همچو تیری است که از نالۀ ما برخیزد
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
 
تو را به واژه واژۀ کلام حق قسم دهم
مباد در برابرش سخن ز خویشتن کنی
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها میفهمند
 
Back
بالا