جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

آن کسی را که تو می جویی
کِی خیال تو به سر دارد
بس کن این ناله و زاری را
بس کن او یار دگر دارد
 
برو که بی حقیقتی تو قلب من جات نیست
انقدری از تو دور شدم که دیگه پیدات نیست

اهنگ قدیمیه
 
دیگران را اگر از ما خبری نیست چه غم
نازنینا، تو چرا بی خبر از ما شده ای؟!...:)
 
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست…
فاضل نظری
 
داستان تو هنوز تموم نشده...
تو خواهی خندید
درجایی که قبلا گریه کرده بودی...
 
من حدودا یه سالیه مُردم
گرچه شاید هنوز میخندم
گرچه شاید هنوز راه میرم
گرچه شاید هنوز میجنگم!

من حدودا یه سالیه مُردم
گرچه شاید هنوز غم دارم
گرچه شاید هنوز میبینی...
را به را روشن است سیگارم!

من حدودا یه سالیه مُردم
گرچه شاید هنوزم از دردم
یک زمستان به سینه‌ام مانده
من حدودا یه سالیه سردم!

مُرده‌ام... مُرده‌ای که میداند
زندگی را اگر نمی‌دانست...
لااقل بد نبود و بد هم نیست
راه و رسم جفا نمی‌دانست!

من که رفتم... ولی تو میمانی
سعی کن که زندگی کنی با خود
هیچکس جز خودت کنارت نیست
با خودت قله را برو... تا نوک!

گاه شاید به یاد من اشکی...
گوشه‌ی گونه های تو غلتید
گاه شاید در امتداد مسیر
زانوانت عجیب میلرزید...

تکیه کن به اقتدار خودت...
تکیه کن که من نخواهم بود
زندگی را اگر هدر دادی...
مرده ای میشوی چون من... زود!

بسی زیبا:)
 
تو فکر میکنی که میتونی به همه کمک کنی و نجاتشون بدی ولی یه روزی برمیگردی و میبینی اونها خودشون دارن تو رو غرق میکنن...
 

قرن هاست که
ملت فردا هستیم...!!
در زندگی غم انگیزمان امروز نداریم
و همه چیزمان شده:
اِن شاءالله درست خواهد شد برادر...

- نادر ابراهیمی
 
گویاترم ز بلبل امّا ز رشک عام
مُهر است بر دهانم و افغانم آرزوست

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
 
Back
بالا