جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samandoon :D
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
نَفْس خود را از هرگونه پستی بازدار، هر چند تو را به اهدافت رسانَد، زیرا نمی‌توانی به اندازه آبرویی که از دست می‌دهی بهایی به دست آوری.
-نهج البلاغه نامه ۳۱
 
جای همه تو خاکه
حالا کی بالاتره ؟
 
تفنگ نمی دانست
شکارچی نمی دانست
پرنده داشت برای جوجه هایش غذا می برد
خدا که میدانست!
نمی دانست؟!

حسين پناهی
 
خوشا دردی! که درمانش تو باشی
خوشا راهی! که پایانش تو باشی

خوشا چشمی! که رخسار تو بیند
خوشا ملکی! که سلطانش تو باشی

خوشا آن دل! که دلدارش تو گردی
خوشا جانی! که جانانش تو باشی

خوشی و خرمی و کامرانی
کسی دارد که خواهانش تو باشی

چه خوش باشد دل امیدواری
که امید دل و جانش تو باشی!

همه شادی و عشرت باشد، ای دوست
در آن خانه که مهمانش تو باشی

گل و گلزار خوش آید کسی را
که گلزار و گلستانش تو باشی

چه باک آید ز کس؟ آن را که او را
نگهدار و نگهبانش تو باشی

مپرس از کفر و ایمان بی‌دلی را
که هم کفر و هم ایمانش تو باشی

مشو پنهان از آن عاشق که پیوست
همه پیدا و پنهانش تو باشی

برای آن به ترک جان بگوید
دل بیچاره، تا جانش تو باشی

عراقی طالب درد است دایم
به بوی آنکه درمانش تو باشی
 
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست

نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل
آنچه در سر سویدای بنی‌آدم از اوست

به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست
به ارادت ببرم درد که درمان هم از اوست

زخم خونینم اگر به نشود به باشد
خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست

غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست

پادشاهی و گدایی بر ما یکسان است
که بر این در همه را پشت عبادت خم از اوست

سعدیا گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست
 
به مادرم گفتم
دیگر تمام شد
همیشه قبل از آنکه فکر کنی تمام میشود :‌)
 
آن کس که تُرا شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند؟
 
من بهشتم همه در دیدن خندیدن توست
تا تو باشی نشوم خیره به لبهای کسی...:)
 
میگه که... احترام از یه شیطان یه فرشته میسازه و از یه فرشته یه شیطان...البته که شیطان هم اگه بهش احترام بزاری خودش یه فرشتس :)
 
کاش باران بودم و غم پنجره را می‌شستم
و به هر کس که پس پنجره غمگین مانده
از سر عشق ندا می‌د‌‌ادم:
پاک کن پنجره از دلتنگی که هوا دلخواه است
گوش کن باران را که پیامی دارد
دست از غم بردار زندگی کوتاه است
باز کن پنجره را روز نو در راه است
 
Back
بالا