یادم میاد چندوقت پیش که سرکلاس بودیم
به پرده نمایش، یک نخ و یک گوی وصل بود برای کشیدن پرده به پایین
استادمون پرده رو بست، میخواست نخ و گوی رو بذاره بالای تخته تا آویزون نباشه
که یهو از بالای تخته قِل خورد و مثل یک آونگ شروع کرد به حرکت کردن
ما خندیدیم
ولی استادمون عمیق به آونگ نگاه کرد و بعد این جملهی معروف از "شوپنهاور" رو گفت: "زندگی آونگیست که میان رنج و ملال در نوسان است"
و چقدر حقیقته...
رنج و اندوهی که از جانب تو به من رسیده برایم مقدس و با ارزش است
این اندوه زیبا را با پلیدی های درونت آلوده نکن
کاش مرا بیش از این از خودت نا امید نکنی
برای منی که دیگر حتی رمقی برایم نمانده که بگویم چرا آمده ای یا چرا چنین کردی
آن دم که جهان رو به فنا خواهد رفت
من مانم و تو مانی و یک دنیا حرف ( یا هم درد. 5 ساله نتونستم تصمیم بگیرم کدوم)
_خودم (صاد)
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دل مهیا کن کلامی کز تو دلگیرش کند
کز عدن یکدم جدا و مست و بی دینش کند
_خودم (صاد)
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
... عاقبت را گفته اند از ذهن خویش دورش بدار
عاقبت اندیش را در عاقبت زهر است کام...
**********************************************************
...من طوافت میکنم ای مردِ ساز
حال من را عاقبت پر درد ساز
با من احوال آخرت حوض است راز
لیک او را، یا خدا، خود چاره ساز.
تکه هایی از شعر "عاقبت عشق" ،صاد
_________________________________________________________________________
دوست داشتم بعدنا یه تاپیک بزنم یکم از شعرایی که از ته دل میانو براتون بزارم ولی فعلا میخوام برم و فرصتش نیست، همینارو داشته باشید نه چون مال خودمن چون جز تیکه های موردعلاقمن :) سخت نگیرید بهم من ادبیات بلد نیستم :)
صاد.