پاسخ : فروغ فرخ زاد
رویا - دفتر دوم : دیوار
با امیدی گرم و شادی بخش
با نگاهی مست و رویایی
دخترک افسانه میخواند
نیمه شب در کنج تنهایی :
بی گمان روزی ز راهی دور
میرسد شهزاده ای مغرور
میخورد بر سنگفرش کوچههای شهر
ضربه سُم ستور بادپیمایش
میدرخشد شعله ی خورشید
بر فراز تاج زیبایش...