سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

[L.E]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

هميشه همين طوري بوده... به هر حال كادر جديدن...
ولي از بد شانسي ما امسال ما موش ازمايشگاهي شديم...
ولي به نظره من هويدا نبايد همه رو با هم عوض ميكرد.... خيلي شوك بزرگي بود براي ما!

الان 6 ماه از سال گذشته هنوز یه سری موجودات جدید(کادر دبیران )تو مدرسه پیدا می شه!!!
تازه اینطور که معلومه مثکه می خوان یه سری رسمای قبلیو مثه جشن بهارانه بردارن [-(

 

[ریـحـانـه]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

ببینید یه لحظه گوش کنین .
یک اینکه تخیلی فک نکنین خواهشا ! بچه ها همیشه از این حرفا زدن که اعتصاب میکنیمُ نمیریم سرکلاسُ اینا ولی آخرش مثه موش میکننمون تو کلاس .
بعدشم بچه ها با آدمای منطقی نمیشه کاری کرد . منُ کیمیا بهزادُ اون نسترن نگار تو دوم رفتیم با کوچکیُ هویدا جلسه . بعد یه جوری گفتن "حالا حرف میزنیم راجبش" که فک کردیم حله . بعد زنگ بعد دیدیم هیـــــــــچ تغییری رخ نداده .
بعد میگیم "ما الان شورای دانش آموزی ایم ینی حرفاون یه ذره ارزش نداره؟" بعد سرکار خانوم هویدا میگن"امسال تا خرخره ی منُ آموزش پرورش کرده تبصره".
من نمیدونم ... چطور سالای پیش این تبصره ها نبود ؟!

 

[ــــــبا]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

تازه اینطور که معلومه مثکه می خوان یه سری رسمای قبلیو مثه جشن بهارانه بردارن [-(

ما نمیذاریم !

 

[L.E]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

ما نمیذاریم !

باو نمی شه!!!
الان اینارو بکشی حاضر نیسن جشن بهارانه مثه سال پیش باشه!!!
چطوری می خوای حلقه بمونه وقتی که تو حلقه ای اسمتو می نویسن نمره ازت کم می کنن؟
یا اذانو زود تر می گن که ما حلقه نزنیم!!!
وقتی می گن به نمایشگاه آفتاب نگین نمایشگاه آفتاب بگین نمایشگاه؟
شاید ب این زودی نتونن ولی بلاخره ور می دارن!!!

 

[blackparastoo]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

وقتی می گن به نمایشگاه آفتاب نگین نمایشگاه آفتاب بگین نمایشگاه؟

حالا نه در اون حد ... خسروی و خیلیاشون وقتی با ما راجع به آفتاب و ایده هامون جلسه میذارن ، از این حرفا نمیزنن .
اینا خیلی جزئی هستن ؛ چون امسال " آفتاب " داریم و همه هم به اسم " آفتاب " میشناسنش !
ولی جشن بهارانه چی ؟ همه به اسم " جشن بهارانه " میشناسنش ؛ اما ظاهراً جشن بهارانه ای وجود نداره .

ریحانه راست میگه ؛ این حرفا ( اعتصاب ) گفتنش خیلی آسونه ؛ اما موقع عمل که میشه ، میبینی تو و 3-4 نفر دیگه اعتصاب کردین و میخوان اسمتون رو بنویسن !
انصافاً اگه صفری بیاد هـُلتون بده توی کلاساتون ، جرئت دارین وایسین و بگین " نه " ؟
نه اینکه بگم فقط خودم جرئت این کارا رو دارم ؛ نه ... فقط خواستم تصور کنین اوضاع تا چه حد میتونه حاد بشه !

به نظرم میتونیم از یه سری معلم پایه ( باحال ) هم کمک بگیریم . خیلی از معلما ( مثل نافذ ) طرف ما هستن .
منتهی باید تعدادشون اونقدری باشه که نترسن ... بالأخره اونا هم شغلشون گرو یه سری مسائله ...


+ خیلی خیلی توجه : من امروز فمیدم که صفری به کادر جدید گفته " اینا پارسال هیچ مراسمی ( جشن بهارانه ) نداشتن ... " .
یعنی واقعاً که ؛ کمک نمیکنن هیچ ، تازه چوب لای چرخ ما هم میذارن .
ولی به کوری چشم بعضیا ، ظاهراً فردا زنگ آخر جشنه ؛ وضعیت زنگ سوم مشخص نیست ؛ فیفتی فیفتیه ...

 

[settareh]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

به هر حال اصن خوش نمیگذره! بهارانه پارسال یه چیز دیگه ای بود ...

امکان اعتصاب وجود نداره ! اگه این طوی بود که همه همکاری میکردن میشد، ولی اگه اون بچه خرخون مثبت ها همکاری نکنن (که نمیکنن!) کاری از پیش نمیره...

چند تا معلم کلا طرف ما ــن که حاضرن کمک کنن؟ یکی که نافذ که دو شنبه ها نیست فکر کنم ! یکی آقا بزرگی، که یادمه سر اون اعتصاب ما (اون چهارشنبه ی کذایی اول سال) پا شد رفت و کلاس زنگ آخرش رو تعطیل کرد، یکی جمالی که انگار غیر مستقیم طرف ِ ما ـه ... بقیه رو نمیدونم والا !

 

[L.E]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

بابا اصن معلما طرف ماام که باشن حاضر نیستن حرف بزنن چون بعدش پدرشونو در میارن!!!
همون صفری اون موقه که ما اعتصاب کردیم می گفت آره بکنین چون می فکرید صفایی میاد!!!
اما حالا که هویدا قطعیه دیگه حاضر نیس همون حرفارو بزنه!!!
اصن به این معلما نباید اعتماد کرد!!!

 

[meli]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

مشکل از بچه های خودمونم هست همین تو کلاس ما یه نفر رفته به جفری گفته ما پارسال جشن بهارانه نداشتیم بچه ها دارن دروغ میگن!!!!!!

 

[settareh]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

به هر حال امروز بهارانه بدی نبود، اونم زیر برف...! البته بگذریم که ما همش در گیر جلسه پژوهش بودیم!

 

[afroDt]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

2/7؟؟؟؟؟
يني ما با اينا بخوايم بريم اردو؟ جدا خودكشي ميكنم!

به هر حال امروز بهارانه بدی نبود، اونم زیر برف...! البته بگذریم که ما همش در گیر جلسه پژوهش بودیم!

ستاره با چشاش ميخواس نعمتي رو خفه كنه...كاملا مشخص بود!
باو امروز ريده بودن دوستانه عزيزمون به حلقه....

 

[mahta.H]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

حذف شد.

 

[L.E]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

کجای جشن بهارانه خوب بووود؟
یعنی ریــــ بودن!!!
عین بچه های مهد کودک گفتن برین رو پارچه نقاشی کنین بعدم درو از رومون بسته بودن که نریم حیاط سرما نخوریم!!!
تو دبستانم ما این کارارو نمی کردیم!!!
واقعا جشن بهارانه ی پارسال با امسال قابل مقایسه نبووود

 

[meli]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

من امروز غایب بودم...

صبح پاشدم بیام حالم خیلی بد بود...

دوست داشتم باشم...

حیییییییییییف

 

[N.M]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

نیلوفر خودشُ کشته بود ؛ و من حقُّ کامل بهش نمیدم اما برنامه ش خیلی خوب بود . اجرا مشکل داشت !

چه از طرف بچه ها ، چه کادر .اوضاع خیلی برهم بود ، هیچکس نمیدونست الان باید جیکار کنه در حالی که

اصن قرار بود زنگ اول تو هر طبقه یه برگه ی برنامه ها (خیلی کامل بود برگه هه ! حتی ترتیب خوندن سرودا تو حلقه)

و یه برگه سرودای خدافظی سوما(بازم یه سال دیگه...) و یه شب مهتاب زده بشه . انقد خود نیلوفر اینا گیج بودن که...

از یه طرف کادر بودن ! جمعاً 300تومن پول جمع شده بود که مسئول فرهنگی عزیز گفته بود 50تومنش واسه رنگه ! ??? ???

بعد که اومدن مدرسه گفته آره موضوع نقاشی این باشه !یعنی قشنگ چوب لای چرخ گذاشتن به این میگن ! از طرفی برنامه ی

آب بازی بود که وقتش که شد اومدن به صورتِ از پشت کوه اومده(دهاتی) دعوا کردن .(هــــی...دُرُس یادمه پارسال جمعه ای اینا

اولاً گذاشتن آب بازی کنیم فقط زمان دادن ، دوماً دعواشون... امروز یه صحنه بود که رعنا دستشو برد بالا(تریپِ زدن !!) و به ستاره

گف :نذا یه کاری کنم(فک کنم جمله ش همین بود !!) یعنی فقط باید مقایسه کرد با راهنمایی فرزانگان 1ِ تهرانِ واقعی پارسال... )

بعد این عابدینی و رعنا اومدن میگن : یه ساعت حلقه زدین بهتون هیچی نگفتیم بعد میگین ما همکاری نمی کنیم ؟!!!

. ??? ??? به قولِ رعنا :تو مدرسه ی امسال هرکاری اجازه میخواد.(حتی حلقه...)

بعد میگید امروز بهارانه خوب بود ؟ ریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ×ه بود !!!

این همه بهارانه بهارانه میکردیم این بود ؟ منتظرِ این بودیم ؟ اینُ اصن میشه مقایسه کرد با بهارانه ی پارسال که از بهترین روزای

همه مون بود ؟

 

[settareh]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

راستش من تمام مدت توی پژوهش بودم، ینی فقط موقع نقاشی اومدم یدونه " : ) " با قرمز کشیدم، موقع حلقه اومدم بیرون، وقتی برف میومد یه ذره رفتیم بیرون رد پا کشیدیم، و در نهایت اومدم چیپس و ماست برای پژوهش گرفتم ! برای همین به نظرم خوب بود... ! حالا نزنین منو ! البته بگذریم که فلکه اصلی آب رو قطع کرده بودن ، و غیر از اونم برف میومد، سرد بود، تو اون هوا حال نمیداد آب بازی !

 

[ریـحـانـه]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

بابا اصن کی حوصله ی این مسخره بازیا رو داشت .
من کلا اصابشٌ نداشتم .
فک کن بشینی نقاشی بکشی تو این موقعیت !
نقاشیای این مدلی حال میدن ولی باید سیستمش یه چیزی تو مایه های 22 بهمن باشه !
این چه وضعیتی بود آخه ...

 

[settareh]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

امروز کسی رفت مدرسه؟ اگه رفت چه خبر بود؟

چرا این هویدا کارسوق اولا رو منحل کرد؟؟ دلم میخواست بزنم دماغش رو بکشنم !

 

[L.E]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

امروز کسی رفت مدرسه؟ اگه رفت چه خبر بود؟

چرا این هویدا کارسوق اولا رو منحل کرد؟؟ دلم میخواست بزنم دماغش رو بکشنم !

چییییی؟کارسوق اولا رو منحل کرده؟!
یعنی چییییی؟!
بابا کارسوق اولا خیلی مهمه چون از اون اول اول بوووده!!!!
وای خدا یعنی رِیــــــ ه اه می شه این انقد ایده نده؟
بگیره بشینه سرجاااااش؟!

 

[ریـحـانـه]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

بابا ستاره حرص خوردن نداره که !!
این کارا دیگه از هویدا جان انتظار میره کاملا ! عادیه !!

خدا به داد مدرسه برسه بچه ها ...
اولا دست پرورده های هویداــَن کاملا ...
معلوم نیس قراره چه بلایی سر مدرسه بیاد ...

 

[blackparastoo]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [راهنمایی فرزانگان 1]

بابا ستاره حرص خوردن نداره که !!
این کارا دیگه از هویدا جان انتظار میره کاملا ! عادیه !!

این حرفت یعنی الآن ما باید مثل همیشه رفتار کنیم و بسوزیم و بسازیم ؟ البته کاری جز این هم نمیتونیم بکنیم ؛ اما خواهشاً انقدر خونسرد نباشید !
من انتظارش رو نداشتم ؛ فکر نمیکردم تا این حد پیشروی کنه .
دلم برای اولا میسوزه ... چون با این رفتارای هویدا ، بعید میدونم سال دیگه کارسوق سازمانهایی هم باشه .
از گروه علوم اجتماعی هم تعجب میکنم ! یعنی هیچ اصراری نکردن که کارسوق اولا همچنان برقرار باشه ؟
پس ببخشید اولا از اول سال تا حالا داشتن چیکار میکردن ؟ درسای اول که چیزی نداره ... همه ی کار و استرسش به کارسوقه .

باور کنین یه روز وقتی فارغ‌التحصیل شدین ، برمیگردین به " مدرسه راهنمایی فرزانگان 1 تهران " ...
میبینین داره بارون میاد ؛ اما همه از ترس خیس شدن ، چپیدن توی ساختمون .
میبینین نیمه ی اردیبهشته ؛ اما اینا تا به حال اسم " آفتاب " به گوششون نخورده .
میرین توی ساختمون میچرخین ...
میبینین حتی یک نفر از کادر رو هم نمیشناسین ؛ جز [ احتمالاً ] هویدا .