مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
شرم از ان چشم سیه بادش و مژگان بلند
هر که دل بردن او دید و در انکار منست
 
تو که در خواب بوده‌ای همه شب
چه نصیبت ز بلبل سحر است
آدمی را که جان معنی نیست
در حقیقت درخت بی‌ثمر است
 
تا این دل من همیشه عشق اندیش است
هر روز مرا تازه بلایی پیش است
 
تمنا و استدعا را گفتند برای امیدواران
معشوق نباشد جز تسلی بر نمی‌آید
 
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه‌ی نامحرم زد..
دانه تویی، دام تویی، باده تویی، جام تویی
پخته تویی، خام تویی، خام بمگذار مرا
این تن اگر کم تندی، راه دلم کم زندی
راه شدی تا نبدی، این همه گفتار مرا
 
دانه تویی، دام تویی، باده تویی، جام تویی
پخته تویی، خام تویی، خام بمگذار مرا
این تن اگر کم تندی، راه دلم کم زندی
راه شدی تا نبدی، این همه گفتار مرا
اگر آتش است یارت تو برو در او همی سوز
به شب فراق سوزان تو چو شمع باش تا روز
 
تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید
تو یکی نه ای هزاری تو چراغ خود برافروز
ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بنشینم
به جز رویت نمی‌خواهم که روی هیچ کس بینم
 
  • دابل‌لایک
امتیازات: .π.
ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بنشینم
به جز رویت نمی‌خواهم که روی هیچ کس بینم
من از این بند نخواهم به در آمد همه عمر
بند پایی که به دست تو بود تاج سر است
 
شبی در پیچ زلف‌ موج در موجت تماشا کن
نسیم بی‌قراری را که از دست تو خواهد رفت..
تا عهد تو در بستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها
 
دارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیست دموع عینی هذا لنا علامة
 
دارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیست دموع عینی هذا لنا علامة
این غزله امسال تو کتاب عربیمونه 😍
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی ...
-سعدی
باید با ه میدادم یا ت 🤔🤔
 
Back
بالا