./.
کاربر نیمهفعال
- ارسالها
- 6
- امتیاز
- 1,325
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی
- شهر
- دامغان
- سال فارغ التحصیلی
- 1398
خواب:
ز فرط غصه و اندوه آنچنان گشتم
که خواب در نظرم به ز وقت بیداری
ز فرط غصه و اندوه آنچنان گشتم
که خواب در نظرم به ز وقت بیداری
غصهخواب:
ز فرط غصه و اندوه آنچنان گشتم
که خواب در نظرم به ز وقت بیداری
برآی ای صبح مشتاقان! اگر نزدیک روز آمدلحظه
خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد
آرزومند نگاری به نگاری برسد
قصهصبح
صبح روزی پشت در می آید و من نیستم
قصه ی دنیا به سر می آید و من نیستم
تلختلخ
کی شود کز خانه ام نامحرمان بیرون روند
تلخی دیدارشان صد زهر را فائق شده
در روز ازل ساقی هستی که دهد جام
دردی به جز درد در این باده مکردست
درماندرد
اگر باشد برای درد درمان
دوای درد تو درد است و درد است
درددرمان
خوشا دردی که درمانش تو باشی
خوشا راهی که پایانش تو باشی
خوشا چشمی که رخسار تو بیند
خوشا ملکی که سلطانش تو باشی
خوشا آن دل که دلدارش تو گردی
خوشا جانی که جانانش تو باشی
سردبا درد منالید که درمان خود درد است
با آه بسازید هر اندازه که سرد است
صفسرد
آنک از باده جان گوش و سرش گرم نشد
سرد و افسرده میان صف مستان چه کند
عشقبارالها این چه مژگان سیه بود و چه زلف آتشین
صد سپه را طاقت آویختن با عشق نیست
دریاعشق
صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد
بیجنبش عشق در مکنون نشود
طوفاندریا
سیل و طوفان همه بسیار ولیکن این بار
ما به امید سحر باز به دریا زدهایم
دوشطوفان
آنقدر طوفانیم که باد را هم میکنم
ازسر مستی به یادت یاد را هم میکنم
دوش شیرین را به خواب خویش شیرین کرده ام
بخت اگریارم شود فرهاد را هم میکنم
شبدوش
بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشت
سوز و گداز شمع و من و دل اثر نداشت
خانهشب
ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺕ ﻣﺎﻧﺪﻩ آﻥ ﺷﺐ که ﺗﻮ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻡ
ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﯿﺪﺍﺭ؟