- ارسالها
- 486
- امتیاز
- 9,592
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- سمنان
- سال فارغ التحصیلی
- 1402
- مدال المپیاد
- دو تا برنز کارآفرینی
- دانشگاه
- علامه طباطبایی
- رشته دانشگاه
- روانشناسی
خب من هیچ وقت اجازه نمی دادم که کسی آسیبی بهم وارد کنه
و از اونجا که خودم بچه کوچیکه بودم این اجازه رو به خودم میدادم که به همه آسیب وارد کنم
یه بار کامپیوتر داداشمو پوکوندم
یه بار گوشی شو ریست فکتوری کردم
چراغ مطالعه اشو زدم به پریز تلفن و به شکل وحشتناک سوزوندم طوری که تا نیم ساعت دستام از فشار برق می لرزید و عین چی دست و صورتم سیاه شده بود

و از یکی دو سالگی ام که یادم نمیاد اما همیشه برام تعریف میکنن که چقدر داداشمو کتک میزدم و پنجهه میکشیدم


و از اونجا که خودم بچه کوچیکه بودم این اجازه رو به خودم میدادم که به همه آسیب وارد کنم
یه بار کامپیوتر داداشمو پوکوندم
یه بار گوشی شو ریست فکتوری کردم
چراغ مطالعه اشو زدم به پریز تلفن و به شکل وحشتناک سوزوندم طوری که تا نیم ساعت دستام از فشار برق می لرزید و عین چی دست و صورتم سیاه شده بود


و از یکی دو سالگی ام که یادم نمیاد اما همیشه برام تعریف میکنن که چقدر داداشمو کتک میزدم و پنجهه میکشیدم












مثلا یبار یه جا مدادی پرت کرد که جا خالی دادم خورد به شیشه و خورد شد =) یبار خواست لگد بزنه که باز جا خالی دادم و پاش رفت تو شیشه کمد تلویزیون و باز خورد شد ( البته اینجا دیگه دل من به رحم اومد رفتم براش بتادین و باند آوردم
( به این دلیله که اون هم از من آتو داره 
گاهاضد باباماما شورش میکنیم وپشت هم وایمیستیم درحالی که همیشه همدیگه رو لو میدیم


