• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

بلا هايی كه برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

اوني ك برادر/خواهر كوچيكتر/بزرگتر از خودت داري، عايا ازش راضي اي؟

  • بله

    رای‌ها: 110 63.2%
  • نه

    رای‌ها: 64 36.8%

  • رای‌دهندگان
    174

saratahmasbi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
157
امتیاز
1,157
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سارایوو(بوسنی و هرزگوین)
رشته دانشگاه
حقوق
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

من داداشم وقتی عصبانی هستم میاد اونقد سربه سرم میزاره که دلم میخواد همون جا خفش کنم X-(یا میاد
اسممو با عناوین مختلف ترکیب میکنه L-:یا اهنگایی رو که خیلی دوست دارمو حذف میکنه X-(
اما وقتی کارای کامپیوترمو انجام میده این کاراشو می بخشم >:D< در کل خعلی دوسش دارم x:
 

fardin.k

کاربر فعال
ارسال‌ها
38
امتیاز
55
نام مرکز سمپاد
شهيد بهشتي
شهر
خرم آباد
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

من يه خواهر بزرگ تر دارم هر روز دعوا مي كنيم منم دلم نمياد بزنمش ولي اون هي منو مي زنه يه روز چنگ انداخت به دستم تا يه هفته جاش موند
ولي بعد از 2 دقيقه باز با هم آشتي مي كنيم
 

taravat

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
14
امتیاز
80
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

چند سال پیش خواهرم بستنی قیفی خواست منم براش اوردم همون موقع دعوامون شد گفتم باز کنی راضی نیستم گف برو بابا باز کرد بستنی نداشت فقط قیف بود
من :> :>
ابجیم :-/ :-/
دیگه تکرار نشد با این حال ما خیلی ب هم وابسته ایم و همدیگرو دوس داریم (شیش سال ازم بزرگتره)
 

first amir

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,142
امتیاز
29,733
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
فردوســـی
رشته دانشگاه
مـهـنــدســی شــیـمــی / حسابداری / روانــشناســی
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

داداشم 4 سالش بود
لب پنجره نشسته بود...بهش گفتم برو کنار کار دارم یه لحظه ....بعد دیدم نیستش...
فهمیدم وقتی خواسته بره کنار پنجره باز بوده و افتاده تو حیاط... X_X :D
 

aramedel

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
78
امتیاز
269
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

من خودم ته تقاریم تک دخترم دوتاداداش بزرگ تردارم

بچه که بودیم باهدف کورکردن هم به طرف هم چیزمیزپرتاب میکردیم :-" :>

درکل عاشقشونم x:
 

kosar abdeyan

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
415
امتیاز
1,722
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
miandoab
دانشگاه
علوم پزشکی ارومیه
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

اصولا تو بچگی خیلی بلا ملا سرشون آوردم و آوردن مال ما یکمی هم خشن بود دعواهامون :-" :-" یه بار من سر داداش بزرگم رو شکوندم یبار اون دست منو شکونده کلا علاقه و محبت میچکه ازمون :D :D ولی الان خوبیم به نسبت الانم مثلا طرفداری همو میکنیم میگه من فلان جا میرم به مامان اینا نگیا منم که حرف گوش کن میگم مامان فلان جا میره به روش نیاری هاااااااااااا ^#^ ^#^ ^#^
 

MR.BoY

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
93
امتیاز
218
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

من که برادر خواهر کوچیک تر ندارم یعنی دارم ولی هنوز یه سالشه..

ولی یه داداش بزرگتر دارم یادمه وقتی کوچیک تر بودم استاد خیت کردن بودم و داداش بدبخت من X-( :((ومن یادم میاد که اونقدر داداشمو اذیت کردم ولی الان عذاب وجدان کرفتم :D

خب مااینیم دیگه B-)
 

minatj

کاربر فعال
ارسال‌ها
45
امتیاز
49
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

.
 

minatj

کاربر فعال
ارسال‌ها
45
امتیاز
49
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

من یه خواهر برزگ تر از خودم دارم که کلا به همه ی مسائل مربوط به من گیر می ده ! مامانم هیچ مشکلی با این کارای من نداره اون همیشه در حال دخالت تو کارای منه و همین مهم ترین عامل دعوا های هفتگی یا شاید روزانه ی ماست!! X-(
 

zahra AB

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
201
امتیاز
2,357
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

من ته تغاریم و یه خواهر و برادر بزرگتر دارم. با خواهرم خیلی لجم و همش در حال دعوا هستیم و عاشق داداشمم. با اینکه خیلی اذیتم میکنه ولی هیچ وقت بزرگتریشو تو سرم نزده. به طور مثال می خواست بخوابه منو از اون سر خونه صدا زده وقتی اومدم میگه دستت درد نکنه چراغو خاموش کن! من X-( داداشم :D :))
 

sepi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
93
امتیاز
174
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
Tehran
دانشگاه
تهران یا بهشتی!
پاسخ : بلاهايي ك برادرا/خواهرا سرمون ميارن!

من دو تا خواهر دارم بزرگتر از خودم، با بزرگتره خیلی خوب نمی سازم، کل کل داریم با هم، دوست داریم هموها!!! :-"
دوس داشتم داداش داشته باشم، اما این نوشته هارو ک خوندما... :-??
 

wdr

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
426
امتیاز
1,826
نام مرکز سمپاد
hElLi
شهر
tEh
سال فارغ التحصیلی
86
من همیشه خودم بلا سر برادر کوچیکم اوردم
مثلا ما یه حیاط داشتیم دستشویی تو حیاط بود. فوتبال بازی میکردیم توپ میفتاد بالای سقف دستشویی(2.5 متر میشد ارتفاعش). منم همیشه داداش بیچارمو راضی میکردم قلاب بگیرم و بره بالا توپ رو بیاره و اطمینان میدادم بهش اینبار حتما میگیرمت. مشکل اینجا بود که وقتی میرفت بالا دیگه نمیتونست بیاد پایین. و بچه 5 ساله مجبور بود از اون ارتفاع اویزون بشه و بپره پایین و پاش چلاق بشه
 

SANA .R

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
168
امتیاز
333
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
SARAB
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
تبریز
رشته دانشگاه
دکتری دامپزشکی
میگن که خواهرای کوچیک بد جور کنجکاو و شلوغن واقعا حرف درستی زدن
چون خودم خواهر کوچیکم و چه بلاهایی که سر داداشم نیاوردم
مثلا من به اون میگفتم بده با گوشیت بازی کنم اونم که نمی داد (البته اینم بگمااا اونایی که حسرت برادر بزرگ رو دارم خواهشا از این به بعد نداشته باشین . هیچ فایده ای به ادم ندارن این موجودات:)). من یکیشو دارم واسه صدو هفتاد و هفت پشتم بسه ) وقتی میرفت بیرون و گوشیش یادش میرفت. میرفتم سراغ گوشیش و از روی اثر انگشتاش که رو صفحه مونده بود گوشیو باز میکردمو کلییییییی بازی میکردم تا وقتی که دلم خنک میشد :D
 

Shaian

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
10
امتیاز
36
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی ۲
شهر
زنجان
سال فارغ التحصیلی
1401
من با خواهرم کلا تو بازی ابمون تو یه جوب نمیره،حالا یا من دعوا راه میندازم یا خواهرم(بیشتر خواهرم).هر کاری میخوام بکنم تو اون ی سرکی میکشه و اگه باب میلش نباشه اون میبره میزاره کف دست مامانم یا به عنوان برگ برنده پیش خودش نگه میداره که واقعا میره رو اعصابم ولی در کل خواهر خیلی خوبیه خیلی دوسش دارم.
 

Asinus

کازمو ، عزازیل مزمل
ارسال‌ها
289
امتیاز
852
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک جنگلی 1.5
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1400
نتیجه نظر سنجی شوک زده بنمود مرا
انتظار داشتم فقط چهار پنج نفر راضی باشن
هیچی بد تر از خواهر کوچیک تر داشتن نیست
فقط وقتی که بهت نیاز داره مهربون میشه در بقیه مواقع اخلاقش افتضاحه
و بار ها و بار ها با این جمله روبه رو میشی که تو بزرگتری کوتاه بیا
یاد پدر بزرگم افتادم. ایشون نظرش با بقیه متفاوت بود میگفت اینقد کوتاه نیا . اینقد کوتاه اومدی لوس و پررو شده. یه انگشت بزنی بهش پرت میشه اونور اتاق. یه بار بزنیش ازت حساب میبره و میترسه
دلم برای مرحوم تنگ شد:((
 

Nerd_Girl

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
137
امتیاز
1,600
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
_
سال فارغ التحصیلی
95
یه بار داداشم کوچیک بود تقریبا 4_5 سال با هم راجع به یه موضوعی دعوا کردیم وقتی دیدم کار داره به جاهای باریک تر میکشه زود دویدم سمت مامانو بابام تا پادرمیونی کنن:)) در همین فاصله داداشم رفت اتاق لوله جاروبرقی رو در آورد زد به صورتم کنار ابروی چپم زخمی شد و خون اومد هنوز هم جاش مونده :(
 
ارسال‌ها
397
امتیاز
8,687
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
-_-
سال فارغ التحصیلی
97
مدال المپیاد
طلای هدر دادن وقت
من دو تا دادش بزرگتر دارم نگم براتون:|
بچه ک بودم بسی مظلوم بودم:(
هرچی رو خراب میکردن مینداختن تقصیر من:(
ی شمشیر ذوالفقار داریم تو خونمون با اون میفتاد دنبالم ک میخوام گردنتو بزنم:|
بعد دیگه اینکه یکی از شکنجه هاش این بود ک قلقلکم میداد:/یا اینکه حرکات تکواندو رو روی من اجرا میکرد:(
یا اینکه میگفت تو گوسفندی از یه دست و یه پام میگرفت مینداخت رو شونش کل خونه رو راه میرفت و میگفت گوسفند فرووووشیه-_-
دیگ اینکه مث مغولا حمله میکرد تو اتاقم بعد مثلا گروگان میگرفت دهنمو پاهامو دستتمو با چسب نواری میبست:|
دیگ همینارو فعلا داشته باشید:|:))
 

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,272
امتیاز
47,370
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
من بچه ی اولم و خب هیچوقت هیچ وسیله ای رو خراب نمیکردم از بچگی اما داداشم که سه سال از من کوچیک تر بود همیشه اسباب بازی هامو خراب میکرد و منم چون بچه ی بزرگ بودم به دستور مادر باید مراعات داداش کوچیک رو میکردم...(پنهونی غم و غصه می خوردیم طفولیت)

حالا گذشت و ما بزرگ شدیم خدا تو سن 17 سالگی یه داداش دیگه به ما داد که این دیگه بچه تر بود بهم میگفت آجی_مامان :)) اونموقع که کلی موهامو میکشید ...الانم عاشق اینه کولش کنم و بالا و پایین بپرم...آقا ما پیریم دیگه کمر واسم نمیمونه وقتی این کارو میکنم...
 

***Paradise

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,239
امتیاز
13,911
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
shk
سال فارغ التحصیلی
0000
مدال المپیاد
متاسفانه به مدال نرسید :(
رشته دانشگاه
پزشکی
خب خب
راستش بلاهایی که اون س من میاره یک دهم کارایی هم نیست که من باش میکنم به خاطر همین ترجیح میدم بلاهایی که خودم سرش اوردم رو بگم

مثلاً از اونجا که برادر گرام ما بسیاااار وسواسی هست ، و به شدت حساسه نسبت به اینکه سرماخوردگی داشته باشه ، سال کنکورش این حساسیت به اوج خودش رسیده بود و یه بار من همون سال سرما میخورم و خدا روز بد نده این داداش ما هم هر روز تاکید می‌کرد که اگه ازت سرما بگیرم ال میکنم با میکنم :))
منم میخواستم حرصش بدم هر روز یه بادکنک بر می داشتم بادش میکردم می‌بردم از زیر در اتاقش خالیش میکردم =))
دلم براشون میسوزه خیلی حرص میخورد از دستم :))
 

Detective SHERLOCK

Logophile
ارسال‌ها
363
امتیاز
2,078
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1397
مدال المپیاد
دردست احدااااث ؛) المپیاد دانشجویی میرویم ان شا الله
دانشگاه
کاشان
رشته دانشگاه
پزشکی
من مادرم پرستارن
و خب بعضی روزا خواهر کوجولوم ۵ سالشه پیشم میمونه
خواهر گرامی ما صبح من اگه ۷ صبح هم خوابیده باشم ۷ و نیم ۸ میاد منو بیدار میکنه چقد میخوابی:|
بماند که سال کنکور چ دعواهایی ک نداشتیم:-?:-":|
 
بالا