کوچک نوشته ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع parnian.d
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : نوشته های آزاد

براي يک کشتي که معلوم نيست به کدام بندرگاه مي رود ، باد موافق معنا ندارد B-)
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

ببخشيد پست بنده پاك شده به من پ خ شده مال خودتون بايد نوشته-رو چه حسابي فكر كرديد نوشته كس ديگست‏?‏
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

بنی آدم !!!!!!!!!!

ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺳﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻛﺮﺩ
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭘﺎﻱ ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ ، ﻣﻌﻠﻢ
ﮔﻔﺖ: ﺷﻌﺮ ﺑﻨﻲ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ ، ﺩﺍﻧﺶ
ﺁﻣﻮﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ:
ﺑﻨﻲ ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎﻱ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮﻧﺪ
ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺯ ﻳﻚ ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ
ﭼﻮ ﻋﻀﻮﻱ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ
ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ ،ﻣﻌﻠﻢ
ﮔﻔﺖ: ﺑﻘﻴﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ! ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ
ﮔﻔﺖ: ﻳﺎﺩﻡ ﻧﻤﻲ ﺁﻳﺪ ، ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﻳﻌﻨﻲ
ﭼﻲ ؟ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻲ
ﺣﻔﻆ ﻛﻨﻲ؟! ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ:ﺁﺧﺮ
ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﻳﺾ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﮔﻮﺷﻪ ﻱ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ،ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ ﻛﺎﺭ
ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ، ﻣﻦ
ﺑﺎﻳﺪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ
ﻫﻮﺍﻱ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ
ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ، ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ
ﻫﻤﻴﻦ؟!ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻱ ﺑﺎﻳﺪ
ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ ﻣﻴﻜﺮﺩﻱ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺗﻮ ﺑﻪ
ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻧﻤﻴﺸﻪ!ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺶ
ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ:
ﺗﻮ ﻛﺰ ﻣﺤﻨﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﻲ ﻏﻤﻲ
ﻧﺸﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ ﺁﺩﻣﻲ
;D
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

و یونس میشوی ، تو را قورت میدهم .

آتشی درونم برپا میکنی . آتشی شورانگیز . میسوزانی‌ـَم ،

خاکستر میشوم ، ققنوس ، و دوباره زنده .

باز هم میسوزم .

گر اقیانوسی سر بکشم شعله‌ای خاموش نمیکند .

پس بیا و بسوزان مرا . بیا .

فقط بیا .
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

ای گام خورشیدتالارروحم بی توتاریک

بی تونگاه سردمن قطب جنوب است،

بی توطلوعم آغازش آغازغروب است

خیلی قشنگه (ازخودم نیست)
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

خدا نه توآسمونه نه رو زمین خدا همه جاهست فقط بایدچراغ قلبت رو روشن کنی تااونو ببینی
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

باز حلقه کرده است اشک در چشمانم.....نمی فهمم چرا یا چگونه اما......باز دوباره .....میگویم .....
چرا ؟! چرا من؟!!چرا همیشه و همیشه تنها و تنها من ؟!!!!!!
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

حـــق داری !
حق داری مرا فـــریــــــــبــــــ دهی وقتی من خودم را برای تو فـــریـــب میدهم
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

کل دنیا رو هم داشته باشی باز هم دلت میخواد بعضی وقتا فقط بعضی وقتا اصلابرای یه لحظم شده همه 2دنیای یه نفرباشی....!!
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

سکوت سنگین گورستان درس بزرگی به من آموخت........

که برای مشکلات زندگی ات فریاد مزن!

چون عاقبت............

محکوم به سکوت میشوی!
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

نه نه...اصلا منظورم این نبود ک تو خوبی
صرفا اصرار داشتم ک چشم هایم میگویند ب مغزم بدی هایش را میبینیم اما مطمئنی ب خاطر خوبی هایش او را خواسته ای؟...
و مغزم فلج میشود!
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

آرام باش، توکل کن، تفکر کن، سپس آستینها را بالا بزن، آنگاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده است.
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

مملكتي داريم ك مردم وقت فكر كردن ندارند! سرشان با حرفهايشان شلوغ اســتــــــ !
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

آه نمیکشم! فایده ای ندارد جز این که به دنیا نشان میدهم چه قدر ضعیف شدم

من امیدوارم به روزهای قشنگی که اونی که تو قلبم زیسته برام به ارمغان میاره...
وخداوند هیچگاه از زیستن در قلب من باز نماند..............................................
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

وقتی "مجازی" دل بستی ...

مجازی وابسته شدی ...

و "مجازی" عاشق شدی ...

...

منتظر روزی باش که

...

"واقعی" دل بکنی ...

"واقعی" بُـغض کنی ...

و "واقعی" تنها بمونی ...
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

دیوانه باران ندیده ! سهراب گفتی:چشمها را باید شست..... .شستم ولی !......... گفتی: جور دیگر باید دید.......دیدم ولی !.............. گفتی زیر باران باید رفت........رفتم ولی !............. او نه چشمهای خیس و شسته ام را..نه نگاه دیگرم را...هیچ کدام را ندید !!!! فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت: " دیوانه باران ندیده !! :|
 
پاسخ : کوچک نوشته ها

بالاخره تمام می شود....
کوله ات را باید برداری و بروی....
حتی اگر ندانی
کدامین ایستگاه
انتظار قدم هایت را میکشد....
 
Back
بالا