اعترافگاه!

[Chandler.]

اعتراف میکنم تا یک سال پیش بَن رو بُن میخوندم
|:

اعتراف میکنم تا همین لحظه فکر میکردم بُنه

 

[بابونه.]

اعتراف میکنم هروقت خودکار یا روانویس جدیدی میخریدم انگیزه ام برای نوشتن مشقام بیشتر میشد

 

[صوراسرافيل]

اعترف ميكنم تا مدتها خيال ميكردم ادمين دو يكى به غير از مطهريه!
بعدها كه فهميدم شوكه شدم!

 

[Sarin84]

اعتراف میکنم هنوز نمیدونم پ.خ چیه )): کسی میدونه لطفاً بگه
(پ.ن: اولین هفته هایی هست که اینجا فعالیت میکنم و خیلی سر نمی‌زنم به سایت جهت اندکی Information)

 

[صوراسرافيل]

اعتراف ميكنم كه سالها از منگنه به جاى تفنگ استفاده ميكردم و اصلا كاربرد اصليشو همين تفنگ بودن ميدونستم!
بالاخره،دوران جاهليت طفوليته ديگه

 

[ShAkIbA08]

اعتراف میکنم تا چند لحظه پیش فکر میکردم مَنوط، مُنَوَّط خونده میشه

تا مدتها خيال ميكردم ادمين دو يكى به غير از مطهريه!

و اعتراف میکنم تا این لحظه منم فکر میکردم دونفر متفاوتن

 

[Lady Macbeth]

اعتراف میکنم تا مدتی از @a.khakpour77 می‌ترسیدم آخه تذکر میداد می‌ترسیدم بن م کنه روزای اول ، بعد دیدم خیلی عشقه تازه مرکز سمپاد ما هم بوده

 

[dorincii]

اعتراف میکنم همه رو تصور میکنم...
اگه دوستام باشن که همیشه تصورشون میکنم الان تو چه حالتین و قیافشون چه جوریه...
کابرای اینجا رم همه رو تصور میکنم... همه رو
و معمولا تصوراتم بسی داغونه چون یه بار خورده تو ذوقم...

 

[ShAkIbA08]

اعتراف میکنم همه رو تصور میکنم...

جاداره منم اعتراف کنم خیلیاتونو وقتی ح.ب میزارید تصور میکنم
لباس
مو
صدا
چیزی که بش فکر میکنید
دکوراسیون جایی که توش هستید
حتی ماه تولداتون(البته این کم پیش میاد)
آیا این یک بیماری محسوب میشه؟
کاش بعد امتحانا اون تاپیک "بچه های سایت رو بکشید" رو دوباره راه بندازید دلم میخواد نقاشیتونو بکشم

 

[Sahell]

اعتراف میکنم :هیچ وقت نمیرم دنبال تاپیک بگردم و سرچ کنم ؛همیشه هر چی اون بالا بود و نگاه میکنم، خودم و وفق میدم پست میذارم
(حالا بعضی وقتا هم نه )

 

[zeynabgol]

اعتراف میکنم وقتی یوسی مس میرفتم ترم higher(تلفظش میشه هایر) رو هایقر تلفظ میکردم. جلوی مدیر موسسه گفتم: ما کی میریم ترم هایقر؟

ینی داشتن سرامیکا رو با دندون میکندن از خنده

 

[Lady Macbeth]

اعتراف میکنم کل دوران دبستان کیف خودمم مینداختم رو دوش ارغوان واسم بیاره /:

 

[!..Saman]

وقتی تازه خوندن یاد گرفته بودم چندتا کلمات رو با اینکه شنیده بودم و معنی شو هم میدونستم ولی نمیتونستم درست بخونم و نمیفهمیدم چیه.
مثل کلمه مسن

 

[Mαiα]

اعتراف میکنم معتاد angry birds و Home sheep home شدم

 

[armin_att]

اعتراف میکنم تابحال gta بازی نکردم
و کلا اعتراف میکنم جز فوتبال و نید فور اسپید بازی دیگه ای انجام ندادم (((:

 

[moonshine]

اعتراف میکنم بچه که بودم فک میکردم اگه یه چیزی رو از تو گوشی برای یکی دیگه بفرستی دیگه خودت اون رو نداری. ( بعد همیشه با خودم میگفتم اینا چقدر دست و دل بازن که حاضرن یه چیزی رو که مال خودشونه بدن به یکی دیگه )

 

[ثنا:/]

اعتراف می کنم سر کلاس فلسفه ی دقیقا دو هفته پیش تازه فهمیدم
که
من نابغه سالهای ساله که تثلیث رو میخوندم ta sa liaaatttttttt
چرا دقیقا وقتی که میخواستی کلاس بزاری و معنیشو برا کلاس توضیح بدی می فهمیدی نحلتیییییی

 

[Ramzi]

اعتراف میکنم که جدیدا بی دلیل احساس ناامنی دارم

 

[صال]

کلا شاید یک هفته بشه که فهمیدم گوشی یه اپشن dark mode داره و قبلش نور گوشی رو خیلی کم میکردم که کور نشم = )))))

 

[Strangers]

اعتراف میکنم یکی از تفریحاتم عوض کردن
پشت سر هم مود های دارک و لایت سایتع