اعترافگاه!
- شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
- تاریخ شروع
Nafas 21
کاربر فوق‌فعال
- ارسالها
- 151
- امتیاز
- 714
- نام مرکز سمپاد
- يه دبيرستاني از فرزانگان
- شهر
- Najaf abad
- مدال المپیاد
- المپياد رياضي
- دانشگاه
- بايد بش فكر كنم
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف مي كنم ديشب يه عالمه پسر عمومو دور از چشم مامان باباش زدم و تهديدش كردم اگه بره بگه بيشتر مي زنمش :-$
آخه خيلي فضولو و پروست
اعتراف مي كنم ديشب يه عالمه پسر عمومو دور از چشم مامان باباش زدم و تهديدش كردم اگه بره بگه بيشتر مي زنمش :-$
آخه خيلي فضولو و پروست
nima_fallahian
کاربر فعال
- ارسالها
- 23
- امتیاز
- 88
- نام مرکز سمپاد
- اژه ای طقچی
- شهر
- اصفهان
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم تا دیروز فک میکردم ح ب همون پ خ هست.. بعضیا اشتباه مینویسنش.. الآن حدس میزنم که حرف بزن باشه..
اعتراف میکنم تا دیروز فک میکردم ح ب همون پ خ هست.. بعضیا اشتباه مینویسنش.. الآن حدس میزنم که حرف بزن باشه..
شاكسول
کاربر فوق‌حرفه‌ای
- ارسالها
- 590
- امتیاز
- 3,499
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 1
- شهر
- اصفهان - تبريز
- دانشگاه
- علوم پزشکی شهرکرد
- رشته دانشگاه
- دندانپزشکی
پاسخ : اعترافگاه !
دوستان هي ميگفتن نميخوايم حمل برخود ستايي باشه و فولان بنده غلط ميگرفتم ك نوچ حمده بر خود ستاعيه و اينا...!
الان پس ِ مدتها شك كردم ك كدوم درسته اگه كسي اطمينانه كافي داره ك كودوم درسته بم بگه كلي ثواب ميبره بوخودا!
×لازمه اشاره كنم ك يك اعتراف حتما مجبور نيس ك با "اعتراف ميكنم ك...." شورو بشه؟
دوستان هي ميگفتن نميخوايم حمل برخود ستايي باشه و فولان بنده غلط ميگرفتم ك نوچ حمده بر خود ستاعيه و اينا...!
الان پس ِ مدتها شك كردم ك كدوم درسته اگه كسي اطمينانه كافي داره ك كودوم درسته بم بگه كلي ثواب ميبره بوخودا!
×لازمه اشاره كنم ك يك اعتراف حتما مجبور نيس ك با "اعتراف ميكنم ك...." شورو بشه؟
ابوالفضل
کاربر حرفه‌ای
- ارسالها
- 373
- امتیاز
- 1,544
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی
- شهر
- سبزوار
- رشته دانشگاه
- پزشکی
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم اون دفعه خواب بودم تو اتاق ......بعد بیدار شدم دیدم یک تعداد زیادی از فامیلامون که زیادم باهاشون راحت نیستم(رودربایستی داریم) اومدن خونه ما
>:p >:p........حالا منم بی حوصله اونام تعدادشون زیاد. :-s.....(حوصله نداشتم برم سه ساعت احوال پرسی کنم)
همینجوری دراز کشیدم تا بلکه برن خودشون.....
مگه میرفتن؟؟ هی وایستادم وایستادم نرفتن .....هیچی دیگه حوصلم سررفت :-\ :-\ ......رفتم احوال پرسی و اینا .......
هیچی دیگه بعد 10 مینت رفتن
اعتراف میکنم اون دفعه خواب بودم تو اتاق ......بعد بیدار شدم دیدم یک تعداد زیادی از فامیلامون که زیادم باهاشون راحت نیستم(رودربایستی داریم) اومدن خونه ما
>:p >:p........حالا منم بی حوصله اونام تعدادشون زیاد. :-s.....(حوصله نداشتم برم سه ساعت احوال پرسی کنم) همینجوری دراز کشیدم تا بلکه برن خودشون..... مگه میرفتن؟؟ هی وایستادم وایستادم نرفتن .....هیچی دیگه حوصلم سررفت :-\ :-\ ......رفتم احوال پرسی و اینا .......
هیچی دیگه بعد 10 مینت رفتن
- ارسالها
- 924
- امتیاز
- 10,028
- نام مرکز سمپاد
- .
- شهر
- .
- سال فارغ التحصیلی
- 93
- دانشگاه
- Golestan university of medical sciences
- رشته دانشگاه
- Nursing
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم فک میکردم لباسا براآدماکوچیک میشن ن اینکه آدمابزرگ میشن!!
خواهرم ی ساعت خوشگل داشت ک خیلی دوسش داشت اعتراف میکنم من خرابش کردم ب روی خودمم نیاوردم!!
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم فک میکردم لباسا براآدماکوچیک میشن ن اینکه آدمابزرگ میشن!!
خواهرم ی ساعت خوشگل داشت ک خیلی دوسش داشت اعتراف میکنم من خرابش کردم ب روی خودمم نیاوردم!!
- ارسالها
- 1,097
- امتیاز
- 6,254
- نام مرکز سمپاد
- علامه حلی 1
- شهر
- کرمان
- سال فارغ التحصیلی
- 1393
- دانشگاه
- دانشگاه شیراز
- رشته دانشگاه
- سخت افزار
پاسخ : اعترافگاه !
جا داره اعتراف کنم تا هم اکنون در سن هفتده سال و ۴ ۵ ماهگیم وقتی میخوام بگم راست یا چپ اول چک میکنم ببینم کدوم دستم شکسته بود همونو میگم راست
هیچوقتم تلاش نکردم حفظ کنم
جا داره اعتراف کنم تا هم اکنون در سن هفتده سال و ۴ ۵ ماهگیم وقتی میخوام بگم راست یا چپ اول چک میکنم ببینم کدوم دستم شکسته بود همونو میگم راست
هیچوقتم تلاش نکردم حفظ کنم
- ارسالها
- 291
- امتیاز
- 2,674
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- tbriiizzzz
- سال فارغ التحصیلی
- 95
- دانشگاه
- دانشگاه تبریز
- رشته دانشگاه
- زبان و ادبیات انگلیسی
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم اون قدیم قدیما که تازه عضو شده بودم تقریبا بزا بگم دیگه (6000000 هزار سال پیش) فک میکردم حتما باید یکیو جز دوستام کنم که بتونم باهاش حرف بزنمو اینا تقریبا کل کاربرارو قرمز پررنگ میدیدم!!!!!!!
الان دیگه نه ها سنی ازم گذشته!
اعتراف میکنم اون قدیم قدیما که تازه عضو شده بودم تقریبا بزا بگم دیگه (6000000 هزار سال پیش)
فک میکردم حتما باید یکیو جز دوستام کنم که بتونم باهاش حرف بزنمو اینا تقریبا کل کاربرارو قرمز پررنگ میدیدم!!!!!!! الان دیگه نه ها سنی ازم گذشته!
melika...
کاربر نیمه‌حرفه‌ای
- ارسالها
- 273
- امتیاز
- 1,884
- نام مرکز سمپاد
- دبیرستان فرزانگان یک
- شهر
- اراک
- مدال المپیاد
- المپیاد کانگورو
پاسخ : اعترافگاه !
آقا یه سوسک از حوالی دستشویی خونه رد شد من الان چند هفتس دارم تو مدرسه میرم دستشویی!
الانم فصل امتحانا...چه فشاری رومه
پ.ن:دوستان اسم تاپیک اعترافگاه میباشد چرا بازم اول پستاتون میگید اعتراف میکنم؟
آقا یه سوسک از حوالی دستشویی خونه رد شد من الان چند هفتس دارم تو مدرسه میرم دستشویی!
الانم فصل امتحانا...چه فشاری رومه
پ.ن:دوستان اسم تاپیک اعترافگاه میباشد چرا بازم اول پستاتون میگید اعتراف میکنم؟
Nafas 21
کاربر فوق‌فعال
- ارسالها
- 151
- امتیاز
- 714
- نام مرکز سمپاد
- يه دبيرستاني از فرزانگان
- شهر
- Najaf abad
- مدال المپیاد
- المپياد رياضي
- دانشگاه
- بايد بش فكر كنم
پاسخ : اعترافگاه !
ديدين تو تلوزيون يا جاهاي ديگه مثلا اين طوري شماره تلفن ميدن:
7-53546785
وآخرش مي گن 5 الي 7
تا يه مدت پيش همش به اين فكر مي كردم كه اين خط تيره رو از رو تلفن چطوري بايد زد
ديدين تو تلوزيون يا جاهاي ديگه مثلا اين طوري شماره تلفن ميدن:
7-53546785
وآخرش مي گن 5 الي 7
تا يه مدت پيش همش به اين فكر مي كردم كه اين خط تيره رو از رو تلفن چطوري بايد زد
- ارسالها
- 633
- امتیاز
- 4,340
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان چهاردانگه
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 95
- مدال المپیاد
- ادبی
- دانشگاه
- پلی تکنیک تهران
- رشته دانشگاه
- علوم کامپیوتر
پاسخ : اعترافگاه !
من اعتراف میکنم هنوزم نمیتونم درست پنجره رو باز کنم! همیشه گیر میکنه به پرده، منم انقد در گیر پرده میشم لای پرده پیچ میخورم!
من اعتراف میکنم هنوزم نمیتونم درست پنجره رو باز کنم! همیشه گیر میکنه به پرده، منم انقد در گیر پرده میشم لای پرده پیچ میخورم!
- ارسالها
- 133
- امتیاز
- 1,630
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- شاهرود
- دانشگاه
- صنعتي شاهرود
- رشته دانشگاه
- حسابداري _روان شناسي
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم که بچه بودم تخمه مرغ هارو از تویخچال درمی آوردمشون لای ی چیز گرم میذاشتمشون
منتظر میموندم تاجوجهشن :-[
اعتراف میکنم که بچه بودم تخمه مرغ هارو از تویخچال درمی آوردمشون لای ی چیز گرم میذاشتمشون
منتظر میموندم تاجوجهشن :-[
- ارسالها
- 281
- امتیاز
- 2,112
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- B!N@b
- سال فارغ التحصیلی
- 95
- دانشگاه
- علوم پزشکی تهران
- رشته دانشگاه
- پزشکی
پاسخ : اعترافگاه !
عاغا من وقتی بچه بودم همیشه فک میکردم تو ازدواجای فامیلی چون بچه نمیتونه درک کنه که مثلا چطوری باباش هم باباشه هم پسر عمه ی مامانش به خاطر همین ممکنه عقب مونده باشه !!
البته الان میدونم که این طوری نیس ولی دقیقا نمیدونم دلیلش چیه؟!!
عاغا من وقتی بچه بودم همیشه فک میکردم تو ازدواجای فامیلی چون بچه نمیتونه درک کنه که مثلا چطوری باباش هم باباشه هم پسر عمه ی مامانش به خاطر همین ممکنه عقب مونده باشه !!
البته الان میدونم که این طوری نیس ولی دقیقا نمیدونم دلیلش چیه؟!!
