خوردن سر کلاس

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mamareza
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : خوردن سر کلاس

ما امسال کلاسای ریاضیمون ادغام بود دیگه من تو این کلاسا با یکی از دوستام که پایه ی خوردنو حرف زدنه میشستم
تو یکی از همین کلاسا که معلم ریاضیمون در حال درس دادن بود وقتی روشو کرد اونور زود ساندویچمو گاز زدم همون موقع برگشتو صاف تو چشای من با لپ باد کردم مواجه شد! و با خنده گفت نوش جونت عزیزم آرومتر بخور ما هم آخر کلاس نشسته بودیم کل کلاس برگشتنو منو دیدن منم دهنم پر بود نتونستم از خودم دفاع کنم فقط سرمو گذاشتم روی میز همه بهم خندیدن اون زنگ
چند روز بعدش دوباره سر همون کلاس بعد حل یه تمرینی معلم محترم گفتن حالا بنویسیدش منو دوستم داشتیم با خوشحالی پسته میخوردیمو من واسش اون سوالو توضیح میدادم یهو دیدم معلممون با لبخند داره نگام میکنه منم فک کردم میخواد مثلا بگه آفرین عزیزم که داری توضیح میدی واسه همین به نگاهش اصلا توجه نکردم و به توضیح دادنو خوردن ادامه دادم دوباره گفت نوش جونت عزیزم بخور دوباره کل کلاس بر گشتن بم خندیدنو گفتن سابقت خرابه! دیگه از اون دفعه به بعد سعی میکنیم با دوستان یه کم نامحسوس تر بخوریم!
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

یه دبیر شیمی داریم اولین ساله میاد فرزانگان...بیچاره هنگ کرده کلا....سرکلاسش پسته,تخمه، لواشک پخش میکنیم...شیرینی میخریم...همه با انگشتای کثیفمون رب انار میخوریم و.....میگه نمیدونم شما دیوونه ها چیکار میکنین که به این ریلکسی دانشگاه های خوب قبول میشین....دیگه از پس ما برنمیاد
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

آه...خوردن...اونم سر کلاس...
آخ که چه حالی میده!
ما(منظورم ردیف سومی وچهارمی ها) هر زنگ می ریم از بوفه yummy می خریم میذاریم تو کیفمون.... :-"
بعد هم یواشکی از زیر میز ها یکی یکی ور می داشتیم می خوردیم... X_X
در ضمن معلمامونم نمیفهمن چون دستامونو یواشکی به دهنمون نزدیک می کردیم. :-??
ولی یه بار یکی از معلمامون یه نفرو دید...بغل دستیم! :-ss
#:-S
منم شاهدی کردم ^#^.معلممون هم اول اینجوری شد :-?...
باشه :P
هر زنگ هم همین چیزا تکرار میشد... =))
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

یه بار داشتم سر کلاس بیسکوییت میخوردم انقد توی دهنم نگهش داشتم که مثل خمیر شد !
فهمیدم معدم بدبخت چه حسی داره ! بیچاره !
پرتقال زیاد میخوریم سرکلاس . ولی خوراکی ناسالم اصلاً نمیخوریم .
دیگه تهش ویفره و شیرینی .
البته اونا بو دارن خیلی ضایع میشه ولی تاحالا مچمونو نگرفتن . یه دفعه هم سر هوافضا رفتم تخمه خریدم و با بچه ها شروع کردیم خوردن . از تولید به مصرف !
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

یه بار زنگ زیست یکی از بچه ها داشت سیب میخورد به چه بزرگی! ;D آقای معلم بهشون گفتن اگه میخواین چیزی بخورین برین بیرون وقتی تموم شد برگردین کلاس! و منتظر پاسخ از جانب اون شخص بود! چون پاسخی نیامد به درس دادن خود ادامه داد! ;D :))
البته بگم که رفتار دوستمون یه مدتی بود که عوض شده بود و کارای عجیب غریب زیاد میکرد! :( مثلأ بدون اجازه پا میشد از کلاس میرفت بیرون و به جریانات دور و برش هم کاری نداشت و کلّأ عارف مسلک شده بود! B-)
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

سرکلاس پرتقال رو پوست کندم دلم نیومد تنهایی بخورم خلاصه ردیف آخر کلاس که دوتا گروه شده بودیم برا کار گروهی همه قسمتشون شد از این پرتقال!!!!
کلاس که تموم شد دبیر منو صدا زد گفت از این به بعد خواستید چیزی بخورید لا اقل چند نفری باهم نخورید که اینقدر کلاس شلوغ بشه :o بعدشم چیزی بخورید که بو نداشته باشه
روم رو اون طرف کردمو =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

کلاس فیزیک ادغامی بود و حتی یه نفرم پیدا نمیشد که توببینی دهنش بسته است! ;D
یکی از بچه ها که دومیز جلوتر از من میشینه همه امکانات لازمه رو باخودش داشت؛ به همه هم تعارف میکرد
کل کلاس غرق در آجیل و شکلات بود
صدای تخمه شکستن تو کلاس پیچیده بود
اصلا یه صحنه ای بود واسه خودش
بعد من دیدم که این خانم محترم تو جامیزش یه چیپس قایم کرده داره تنها تنها میخوره [-(؛ گفتم رد کن بیاد گفت چه جوری؟
خلاصه به صورتی کاملا بهداشتی؛ چیپس در دست 5 نفر گذشت تا به من برسه ;)) =)) ;D
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

من هروقت سيب ميخورم سر كلاس نوبتم ميشه برم پاي تخته! :-<
تازه با ارتدنسي خيلي سخته در يك صدم ثانيه قورت دادنش!
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

ما تو کلاس یه اکیپیم واسه خودمون! راس ساعت 10 :
همه خوراکی هاتونو دربیارییییین!
اینم سینی....
بریز توش!
ای بابا ناهید قرار بود بشوری گوجه سبزا رو که! حالا چه جوری بخوریمشون؟؟؟؟؟
ولش کن بریز تو سینی میدیم به اون ردیفی ها! نمیدونن که نشسته ست ;D
اینه کارمون ! هر کی گشنشه!ما آمده پذیرایی هستیم! فقط عواقبش پای خودش! :))
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

کلاس بعد از ظهر داشتیم تا ساعت 4! یکی از بچه ها داشت ماکارونی میخورد سر کلاس! معلّممون ناهار نخورده بود...داشت رو تخته چیزهایی مینوشت (درس میداد.) یه مدت که گذشت
روشو کرد طرف شخصی که ماکارونی میخورد و گفت: خوشمزه ست؟ :-/ البته ما همه ناراحت شدیم وقتی فهمیدیم از صبح تا اون موقع چیزی نخورده! :(
ولی خیلی باحال بود! ماکارونی خوره دست از خوردن کشید... ;D البته دیگه آخراش بود! :))
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

سر فیزیک ما حوصلمون سر میرفت بدون چیپس و پفک وارد کلاسش نمیشدیم!هر زنگشم دوستم یه هو کتابش رو میکوبید به زمین منم همون موقع چیپس و پفک وا میکردم تا صداشو نشنوه!بادوم میخوردیم؛ تخمـــــــــه حتی!!تخمه که می اوردم همه کلاس چیغ چیغ تخمه می اومد!یه بار من پفک تو دهنم بود؛نصفش بیرون بود همون موقع معلممون نیگام داشت میکرد ولی چیزی نگفت!
دقیقا همینی که بهار گفت! اون فرد من بودم!
پخش خوراکی داشتم!
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

وای خدایاهیچ وقت یادم نمیره سرکلاس اجتماعی بود
زنگ آخر خوب گرسنم شده بود ;D
از زیرمیز ی کیک دراوردم شروع کردم به خوردن معلم درسشودادو ی دفه برگشت سمت من وگفت آیگین خانوم فهمیدی؟؟؟
خوب دهنم پر بودنمیتونستم حرف بزنم ;D
دستموگذاشتم زیره چونم نگاه کردمش((( از این نگاهایی که گربه های ملوس میکنن!!! )))
بعدگفت آیگین همیشه اینقدرمتین؟؟؟
بیچاره نمیدونس که دهنم پره :-"
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

آغا من کلا در حال خوردنم ، یه بار سر کلاس داشتم کیک می خوردم ، دبیر صرام زد گفت برم پا تخته.....
حالا فکر کنید با دهن پر و لباسایی که پر نرمه های کیکه ، پا تخته حاظر شدم ، اصن یه بساطی....
_________________________
آغا یه بار این دوستم سر کلاس ظرف غذاشو دراورد و شروع کرد به قرمه سبزی خوردن =))
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

اصن كلاس بدون چيپس و پفك معني نداره! هميشه كلي چيپس و اينا ميخريم ميذاريم تو جاميز و بعدشم كه...!

يه بار زنگ دوم زبان داشتيم!‌ من زنگ تفريح رفته بودم پيش معاون! (حالا چراش بماند! :-") نتونستم چيزي بخورم! كيكمو درآوردم منتها گنده بود نميشد همينجوري بخورم! ;D تيكه تيكش كردم هر موقع روشو به تخته ميكرد من يه تيكرو ميذاشتم تو دهنم! ;D آخرين تيكه رو داشتم ميبردم سمت دهان مبارك كه يه دفه معلم برگشت! منم به اين حالت : :-" ;D ;D اصن زهرم شد! همشو هنرمندانه خوردم همين تيكه اخري اضافه بود خو؟! :-L
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

ما سه نفر بوديم هميشه يکشنبه ها زنگ آخر دو بسته چوب شور مى خريديم بعد سر کلاس که زبان داشتيم مى خورديم نمي دونم يا معلممون خيلى شوت بود يا خيلي صبور بود که در طول سال هيچى بهمون نگفت چون ما هر جلسه چوب شور مي خورديم.فکر کنم ما اصلا پارسال به کلاساى اين گوش نداديم. :)
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

من یه سرس داشتم میخوردم یهو معلم گف فلانی تو پاشو ج بده... :-[
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

سال اول بودم طبق عادات گذشته همیشه در ته کلاس مینشستم ;D
سرکلاس ادبیات بودیم منم داشتم به بچه ها ته کلاس "اسمارتیز" میدادم :-"
خودم خواستم که بخورم یک دفعه دبیرمون صدا زد نـــــــــــــمـــایـــنـــــــــــده کــــــــــلاس!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! (من)
منم هول شدم یه دستمال کاغذی گرفتم جلو دهنم و خودم رو زدم به سرفه! :))
یکی از بچه ها میگفت خانوم مریضه واسه همین سرفه میکنه
اون یکی میگفت نه خانوم چیزی پریده گلوش! :))
-چی پریده گلوش؟!!؟؟ :-?
دوستم: هیچی خانوم آب دهنش! =)) :))
آغا همه از خنده مرده بودن
آخر سر فهمیدیم که میخواسته من برم پایین یه چیزی از دفتر بگیریم بیارم 8-| ;D ^-^
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

يه دبير داشتيم
گل ;)
باهاش 1 جلسه در هفته كلاس داشتيم
هميشه بساط خوردن و آشاميدن تو كلاسش به راه بود
يه رور برنامه غذاييمون تو اون جلسه چيپسو پفك بود
همونجوري كه دبير درس مي داد ما مشغول خوردن بوديم و سرمونم يه جوري تكون ميداديم انگار داريم گوش مي ديم
تا اينكه من يه حرفي زدم يكي از بچه ها كه داشت چيپسو مي جويد تو گلوش پريد
حالا بيا درستش كن :o
خلاصه ديديم چاره اي نيست طفلك داره خفه ميشه
بلند شديم زديم به پشتش تا نفسش اومد بالا
دبير هم كه فقط نگاه مي كرد
آخه طفلك نميدونست چي بگه
منم ديدم حالا كه لو رفتيم ديگه
يكي از قوطي هاي نوشابرو كه واسه زنگ اون گرفته بوديم سريع باز كردم و دادم به همون دوستم
گفتم بخور گلوت صاف شه... ;D
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

ما یه دبیر شیمی داشتیم سال پیش (چهارم دبیرستان :-[ ) آقا این روز اول به ما گفت خوردن تو کلاس من آزاده! اینقدر حال کردیم! جلسه بعد یکم نون پنیر و ساندویچ بچه ها اوردن و یکم مخفیانه می خوردن (زشته بلاخره استاده! بچه ها هم خجالتی! )
دیگه آخر سال بچه ها با قلیون میومدن و خود استاد هم می شست خاطره می گفت!!! =)) =))
 
پاسخ : خوردن سر کلاس

يه بارسرسال سوم سرکلاس زبآن فارسي بوديم.چهارشنبه بعدازظهر،معلمه هم بامن لج بودازبس کلاسشوپيچونده بودم،
اين طرف کلاس پفک وچيپس ميخوردن اونورکلاس لواشک وترشيجات منودوستمم اين وسط توحال خودمون چت ميکرديم!
ازاونورکلاس به اين ورگفتن چيپس بديدايناهم دادن به من بشون بدم اومدم بدم که معلمه مث برج زهرمارسرفوشوکشيدبم که چراسرکلاس چيزميخوري!منم به تته پته افتاده بودم،نه ميشدبقيه رولوبدم نه خودم خورده بودم:-[
هيچي ديگه پاسوزبقيه شديم!
 
Back
بالا